داخل اتاق عمل یدفعه ترسیدم ولی غلبه کردم و رفتم رو تخت که دکتر بیهوشی اومد میخواست بی حس کنه
من دوجا خیلی اذییت شدم و دردش واقعا بد بود یکی بی حسی یکی هم اولین راه رفتن
وقتی میخواست بی حس کنه چون دخترم هنوز نیومده بود پایین شکمم و بالا بود نمیتونستم کامل دولا بشم و خیلی اذییت شدم
دیگه کم کم بی حس شدم و شروع کردن و کاملاااااا میفهمیدم که یه چیزی رو میکشن با زور بیرون اما درد و اینا اصلا حس نمیکردم
دیگه آوردنش گل دخترم رو بیرون😍تمیزش کردن و آوردن کنار صورتم خیییییلی بوی خوبی میداد خیلی ناز بود🥹🥹🥹🥹🥹الهب قسمت همه بشه♥️
بعد دیگه بخیه زدن و رفتم ریکاوری تقریبا یک ساعت ونیم دو ساعتی اونجا بودم و بعدم رفتم بخش
راستی اژ اتاق عمل اومدم مامانم وشوهرم ومادرشوهرم اومدن دیدنم خیلی خوب بود
دیگه بخش که اومدم تقریبا تا دو ساعت بعدش درد نداشتم اما کم کم بی حسی داشت میرفت و درد منم شروع میشد اما من واقعا صبوری کردم
یعنی با هردردی که میکشیدم همش میگفتم آروم باش میگذره
تا اینکه بی حسی کامل رفت واوج دردم شد دیگه طاقت نیاوردم و داد میزدم یدفعه همون حین شونم درد گرفت( عوارض بی حسی هست) بهم آرامبخش زدن وآروم شدم
دیگه فردا صبحش اومدن بهم گفتن بیام پایین البته خودشون کمک میکردن
واااااااااقعا وحشتناک درد داشت و من چشمامو بسته بودم و داد میزدم وگریه میکردم
خلاصه دو بار رفتم واومدم عادت کردم
من ۱۲شب بردنم اتاق عمل صبح موقع تحویل شیفت دکتر و پرستارا شد اومدن بالاسرم یه دکتر بخیه هامو نگاه کرد بعد یهو شکممو فشااار داد چندبار محکم فشار داد من مررردم چشام سیاه شد و جیغ میکشیدم
من که ۷ بهمن بهم وقت داد دکتر
۱ بهمن رفتم تشکیل پرونده و سونو و...
۲ بهمن صبح کیسه آبم پاره شد🥺 با کلی استرس و درد و حال بد رفتم بیمارستان
دیگه تا قبل ظهر نی نی بدنیا اومد
فشارم ۱۷ بود بعدش رفتم icu دو روز 😪
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.