ای جانم منم همة اينا رو تجربه کردم
کدوم بیمارستان زایمان کردید ؟؟
نمیخام بگم چقدر اون شرایط بد بود که حتی هیچی بلد نبودم خالم تا ساعت ۱۱ شب تو اتاق پیشمون بود من شیر نداشتم دخترم اون شب تا صبح گریه کرد مامانم نذاشت شیر خشک بخریم چه شب مسخره ای بود اخرش پرستار رفت از یکی شیر خشک گرفت اورد داد دخترم خوابید فرداشم باز دخترم گریه میکرد دیگه داشتیم برمیگشتم خونه دیگه عصبانی شدم به شوهرم گفتم تو برو شیر خشک بخر رفت سه قوطی خرید اورد و دخترم بالاخره اروم شد
یه پرستار بود که اجازه گرفت که از من و دخترم فیلم بگیره منم قبول کردم
۴۵ دقیقه طول کشید من چیری حس نمیکردم جلوم پرده کشیده بودن فک میکردم خیلی طول میکشه اما نه طول نکشیدصدای گریه اش و شنیدم حس عجیبی داشتم یعنی من مامانشم؟؟
چند لحظه بیشتر ندیدمش منو بردن یه سمت دیگه هی به شکمم فشار آوردن تا خون خارج بشه اما من همش فکرم پیش دخترم بود میگفتم اگه گریه کنه چی همش میگفتم چرا منو نمیبرین دو ساعت بیشتر از زایمان گذشته بود اما منو نبرده بودن خیلی بد بود وقتی بردنم پایین من و گذاشتن تو تخت به مامانم گفتم بچم کو آوردش دیدمش همه گفتن کپی شوهرته
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.