"پارت۱ زایمان سزارین"
خب خب بعد18روز بیاین از تجربه زایمان سزارین براتون بگم

29اردیبهشت وقته دکترم بود رفتم نوشت سونو و آزمایش واسه تاریخ4خرداد و نامه سزارین رو داد و گفت دیگه مطب نیا و جوابارو بفرس برام و5خرداد صبح بستری شو، 4خرداد صبح رفتم ازمایش رو دادم و سونو انجام دادم و بلهه بچم هنوزم بریچ بود و سرش بالا داشت کیف میکرد🤣🤣
جوابارو گرفتم و واسه دکتر فرستادم و اومدم خونه تا دلم خواست خوابیدم چون دیگه نمیتونستم بعد اومدن بچه بخوابم، بعد بیدار شدن رفتم حموم و ابجیم که ارایشگره موهامو سشوار کشید و بافت زد که راحت باشم، بعد چون میدونستم شوهرم میره گل زشتی میخره راضیش کردم که خودم برم انتخاب کنم و گل و کادو هم خریداری شد، اومدیم خونه دکتر گفته بود از ساعت 12شب به بعد دیگه هیچی نخور واسه همین ساعت10دوتا بشقاب سوپ خوردم و ساعت11ونیم یه لقمه خوردم و تموم وسایلامو حاضر کردم و خوابیدم......

۱ پاسخ

بسلامتی عزیزم خوش قدم باشه واستون

مقالات مرتبط

خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
نحوه خوابیدن بعد از سزارین
نحوه صحیح خوابیدن بعد از عمل سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین

سوال های مرتبط

مامان نورا مامان نورا ۳ ماهگی
تجربه زایمان
طبق نظر دکتر ۳۸ هفته و ۱ روز قرار بود زایمان کنم صبح بیدار شدم حموم کردم وسایلمو چیدم تو ماشین یه ناهار مقوی خوردم و از ساعت ۴ ظهر هیچی نخوردم چون قرار بود شب عمل بشم ساعت ۹ شب رفتم مطب دکترم براش ۲۰ تومن پول واریز کردم برای دکتر بیهوشی هم ۱/۵۰۰ واریز کردم نامه رو گرفتم رفتم بیمارستان چون زایمان اولم بود تو نامه نوشتن قبلا تو ۲۵ هفته بارداری یه زایمان ناموفق داشتم به همین دلیل الانم باید سزارین بشم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان مهراد و تو دلیم مامان مهراد و تو دلیم ۱ ماهگی
سلام مامان های صبور
تجربه زایمان؛
روز دوشنبه ۹تیر ماه بود رفتم پیش دکتر نوار قلب جنین انجام دادم انقباض ثبت کرد ماما گفت باید سزارین بشی چون درد داری با اسرار گفتم روز سه شنبه ۱۰تیر ماه صبح زود میام تا سزارین بشم با رضایت خودم اومدم خونه صبح روز بعدش سزارین شدم
خیلی ترسیدم خیلی
خرید های باقی مونده رو انجام دادم خونه رو تمیز کردم شب هم حمام کردم
صبح ساعت ۷رفتیم بیمارستان تا منو اماده اتاق عمل کردن شد ساعت ۹ منو بردن اتاق عمل خیلی ترسیدم
دکتر بیهوشی خواست امپول بزنه بی صدا گریه کردم همه پرسنل دلداریم دادن
امپول که زد از کمر به پایین سر شدم بعد ۵دقیقه صدای بچمو شنیدم خیلی حس خوبی بود
دیگه اتاق عمل که تموم شد تو ریکاوری بودم بعدش منو دادن شد ساعت ۱۰و۱۱ بعدش ساعت ۲به بعد حالم بد خیلی گرمم بود و عرق میکردم
واسه چند لحظه حالم بد شد
مامانم همراهم بودن میگفت حالت بد شده همه پرستارا اومدن شک بهت دادن تا برگشتی چشمامو باز کردم دور و برم پر دکتر و پرستار بود هی صدام زدن
خداروشکر بخیر گذشت
بعد ۲روز مرخص شدم امروز صبح اومدم خونه
خداروهزار مرتبه شکر الان بهترم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین
#۱
خب من ۲۴ ام ماه قبل بخاطر کم شدن حرکات بچم رفتم ان اس تی و سونوی بیوفیزیکال دادم ولی چون متاسفانه دکتر سونوگراف یه دکتر طرحی بی تجربه بود بهم گفت بیوفیزیکالم ۲ از ۸ هستش وقتی اومدم زایشگاه ماماها گفتن میخوای سونوگراف بیمارستان هم سونو انجام بده بعد دیگه خلاصه سونوگراف بیمارستان گفت ۸ از ۸ هستش بیوفیزیکالم
دکتر بهم گفت بتا بزنم منم یه دوزش رو زدم فرداش رفتم شهر دیگه اونجا بهم گفتن بچه ام آیوجی آر شده ولی خونرسانیش اوکی هستش
دکتر توصیه کرد که یه هفته ی بعد مجدد سونوی بیوفیزیکال بدم که خب هفته ی بعد مجدد سونو شدم که وزن بچه توی ۲۲۰۰ مونده بود و درواقع چیزی زیاد نکرده بود که هیچ تازه خونرسانیش هم گفتند داره بد میشه و باید تا ده روز دیگه ختم داده بشه
دکترم گفت باید توی این ده روز هرروزش ان اس تی بگیرم
من خودم چون نمیخواستم دکتر دیگه ای منو عمل کنه به دکترم اصرار کردم که اگه مشکلی نیست خودش زودتر ختم بده که خب دکترم گفت بزار ۳۷ هفتت بشه بعد
دیروز خودم ظهری اومدم بیمارستان چون میخواستم شیفت عصر عمل بشم ساعت ۶:۳۰صبحانه خوردم و ساعت ۱۲:۳۰ رفتم زایشگاه برای گرفتن ان اس تی
اونجا دکتر بهم گفت ساعت ۵ عصر برم برای عمل
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان رستا خانم💜 مامان رستا خانم💜 ۴ ماهگی
سزارین ۱
تا ۱/۱۶ زایمان من طبیعی بود آخرین سونوگرافی که رفتم وزن دخترم بالای ۴ شده بود و دکترم گفت با این اوضاع طبیعی نمی‌تونیم و باید سزارین بشی ...گفت دو روز دیگه بیا بهت نامه بستری بدم برای ۱۹ ام عصر بری بیمارستان.از یه طرف خوشحال بودم که دیگه نمی‌خواد منتظر بمونم تا طبیعی دردم بگیره از یه طرف استرس داشتم چون خودمو برای زایمان طبیعی آماده کرده بودم... دوشنبه رفتم دکتر بهم نامه داد گفت فقط ساعتشو تا شب منشی بهت میگه که بری بیمارستان ...شب یه غذای سبک خوردم و خوابیدم باید از هشت صبح دیگه تقریباً ناشتا بودم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آقا دایار🤰🏻 مامان آقا دایار🤰🏻 ۵ ماهگی
تجربه زایمان #۱
من از اول بارداری انتخابم زایمان طبیعی بود،ولی خب چون ماه هشتم بارداری سرماخوردگی شدید گرفتم و کلی وزن از دست دادم،دیگه ترجیح دادم زایمان سزارین و انتخاب کنم ،دکترم هم قبول کرد 😁البته زیر میزی شو گرفت ،ولی دکترم گفت سزارین اختیاری واسه ات انجام نمیدم،روز ۴ام که شیفتم توی بیمارستان بیا که به بهانه طبیعی بستریت کنم و بعدش ببرمت واسه سزارین که بتونی از بیمه پولت و بگیری،
خلاصه سرتون و درد نیارم
۴ فروردین شد و من صبح با بهونه کاهش حرکت بچه و خارش کف دست و پا رفتم بیمارستان ،معاینه کردن دکتر گفت ۱سانتم باز نشدی ،بستری شدم بلوک زایمان ،اونجا کلی ترسیده بودم ،چون ماما ها فقط می اومدن بالا سرم و چکم میکردن ،
بعد یک ساعت دکترم اومد ،و ان اس تی ودستکاری کرد گفت کاهش ضربان قلب جنین داریم باید سزارین بشه .همه اینا الکی بود
دیگه سریع سوند و بهم وصل کردن که خیلییییی درد داشت،
بعد دو دقه من توی اتاق عمل بودم ،اونجا همه کلی باهام حرف میزدن که از استرسم کم کنن ولی مگه این استرس لعنتی کم میشد؟!
دیگه امپول بی حسی مو زدن و کم کم کمر به پایینم گرم شد و بی حس،
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دلوین 🎀 مامان دلوین 🎀 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی که به سزارین اجباری ختم شد 🥹پارت۳
تو سونو دکتر گفت همه چی نرماله و جنین کامله و تاریخ زایمانم زد ۱۰تیر با جواب سونو و بدون درد رفتم عصر پیش دکترم تا فشارم گرفت گفت بخواب معاینه کنم دید دهانه رحمم بسته بسته اس البته بگم که من هرروز پیاده روی ورزش ماساژ رابطه خاکشیر اناناس همه رو امتحان کرده بودم لگنمم عالی بود واسه طبیعی دکترم در کمال ناباوری همسرم صدا زد و گفت فشار خانمتون ۱۳ دفع پروتئین داره ختم بارداری ۶ صبح فردا بستری حالم خیلی بد بود از ترس حرف نمیزدم استرس داشتم و از زایمان وحشت اما خب دیدار دلوین ارومم میکرد رسیدیم خونه تا صبح نخوابیدم ۶ صبح رفتم بیمارستا تا ۸ونیم کارا طول کشید دیگه ۸/۳۰لباسارو عوض کردم انژوکت زدن و رفتم رو تخت خوابیدم دکترم نوشته بود طبیعی اوناهم امپول فشار زدن یا نزدن متوجه نشدم چون رو تخت بدون درد خوابیده بودم و صدای جیغ داد یه خانم سالاری که داشت زایمان میکرد و میشنیدم تا ساعت ۱۱ رو تخت بودم ماما ساعت ۹ونیم و ۱۱ زنگ زد به دکتر گفت مریضت هیچ دردی نداره دستگاهم انقباض نشون نمیده اما فشارش
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان همتا،یزدان مامان همتا،یزدان ۲ ماهگی
پارت دوم زایمان
امدم خونه کمی درد داشتم نهار خوردم شیاف گل مغربی گذاشتم خوابیدم تا ساعت چهار بعدظهر بعد بلند شدم یکم کار خونه بعد رفتم حیاط پیاده روی تا یک ساعت بعد حمام کردم دردم بود ولی خیلی کم از حموم امد تو خونه ورزش کردم چون از 36هفته ورزش می کردم یکم استراحت کردم دوباره باز یک ساعت پیاده روی خاصه به شوهر گفتم بیا برام کباب درست کن که خیلی لازم برام می خواهم برم زایشگاه کباب باز درد خوردم دردم هر نیم ساعت بود من در حال پیاده روی ،،،
مامان اهورا مامان اهورا ۳ ماهگی
سلام شبتون بخیر
امشب میخوام تجربه زایمانم رو براتون‌ به اشتراک بزارم
خب اول اینکه مثل اکثر مادرای دیگه نوع زایمانم طبیعی بود و اینکه ترس خیلی زیادی از این موضوع داشتم
من ۳۳ هفتگی که رفتم واسه سونو وزن جنین سونو گفت که بچه بریچه احتمال اینکه سزارین بشی هست من نوع زایمان برام فرقی نمیکرد اما با اینکه شنيده بودم طبیعی درد زیادی دارم بیشتر مایل بودم که نوع زایمانم طبیعی باشه خلاصه که خیلی دعا کردم که بچم بچرخه که خداروشکر خدا به حرفم گوش داد و بچم چرخید
آخرین سونو رو که واسه قرارگیری بچه و وزنش رفتم فهمیدم که طبیعیه
بعد از اون دیگه رفتم ماما همراه گرفتم و شروع کردم کارایی که ماما همراهم گفت رو انجام دادم چیزایی که گفت رو خوردم و استفاده کردم تا ۳۹ هفتگی
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان دخملی مامان دخملی ۲ ماهگی
سلام مامانای مهربون،بچه ها امروز رفتم پیش دکترم گفت اگه تا پنجشنبه زایمان نکنم بهم نامه سزارین میده برم ،بعد یه سوال این نوع سزارین که دکتر نامه بستری و سزارین بده میشه سزارین اجباری یا اختیاری ؟!
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان گوگولی🩷 مامان گوگولی🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان #سزارین پارت اول
خب من اولش میخواستم سزارین اختیاری بشم
تاریخ زایمانم طبیعی ۱۷شهریور بود
دکتر هفته ۳۵بهم برای ۹شهریور نوبت داده بود ولی گفت همه چی بستگی به سونو اخرت داره باید تا هفته اینده به دستم برسونی
۳۶هفته رفتم گفت ۹شهریور دیره و ۴شهریور بهم نامه داد
دوشنبه من مطب دکترم ایرانمهر بودم که گفت هفته دیگه سه شنبه برای زایمان میبینمت
از مطب بیرون اومدم و رفتم خونه ب
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان ایلیا 🦋 مامان ایلیا 🦋 هفته چهلم بارداری
پارت یک

تجربه زایملنم براتون مینویسم
قرار بود ۸ شهریور برم اهواز بیمارستان خصوصی واسه سزارین چونکه دکترم گفته بود لگنت تنگه خودمم علاقه ای طبیعی نداشتم
خلاصه گفت سونو و آزمایش هات ایرادی نداره زایمان زودرس نمیکنی برو هفته دیگه سه شنبه بیا واست نامه بن یسن که جمعه جمعه بستری شی منم گفتم باشه
دیشب وسیله هامو جمع کردم چمدون بستم که برم اهواز خونه مادرم واسه زایمان
از ساعت ۶ صبح دلپیجه داشتم و چندباری مدفوع کردم درد پریودی داشتم خیلی زیاد و گفتم لابد ماه درده
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان تینا مامان تینا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین قسمت اول:
روز زایمانم ۱۲ مرداد بود که دکترم گفت ۸ ام برو پذیرش شو که معطل نشی روز عمل.. منم ۸ ام رفتم بخشی از پول رو اول کاری گرفتن بعد رفتم برای نوار قلب و گرفتن فشار ، صبحت با دکتر بیهوشی و ازمایش ادرار و مدفوع
دکترم گفته بود روز قبل زایمان از ۷ و نیم غروب چیزی نخور
بیمارستان هم گفته بود ۶و نیم بیمارستان باش
یکشنبه ساعت ۶ ‌و نیم رسیدم بیمارستان اونحا ی سری سوال ها کردن و ازمایش و سونو هارو بررسی کردن بعد انژوکت رو وصل کردن که برام کمی دردناک بود اما قابل تحمل من همش استرس سوند رو داشتم تا اینکه نوبت سوند شد برعکس تصورم سوند راحت بود پرستار هم خیلی خوب زد بعد گفتن آماده شو بریم اتاق عمل ساعت
مامان هامین🧿🩵 مامان هامین🧿🩵 ۳ ماهگی
#پارت_یک_تجربه_سزارین
من سنندج زندگی میکنم چون اینجا سزارین اختیاری نیست مجبور شدم برم تهران خونه مامانم
۳۷ هفته و ۲ روز بودم که رفتم پیش دکتری که بهم معرفی شده بود تا برام نامه سزارین بنویس رفتم اونجا بعد کلی معطلی رفتم داخل برام نامه نوشت گفت ببر بیمارستان پیامبران مهر بشه حتی نوبت سزارین هم ۳۸ هفته و سه روز برام رد کرد ساعت هشت و نیم صبح
منم با خوشحالی رفتم بیمارستان گفت موافقت شده فقط شنبه بیا کلاس بارداری هم شرکت کن که دوتا امضا دیگ هم بزنیم
آقا من رفتم خونه شنبه برگشتم کلاس هارو شرکت کردم و یه سری آزمایش برام دکتر نوشته بود دادم
با خوشحالی پنج شنبه ۱۸ اردیبهشت بلند شدم آماده شدم اومدم بیمارستان پیامبران که گفتن سزارین اختیاری برداشته شده و دکترم زنگ زد کلی حرف زدن که نمیشه و اگه میخوای بریم یه بیمارستان دیگ که کلی هزینه ش میشد خلاصه کلی گریه کردم ولی قبولم نکردن 😢خیلی تجربه بدی بود امیدوارم برای هیچکس پیش نیاد 😢
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان TAHA 💕 مامان TAHA 💕 ۴ ماهگی
پارت دوم
خلاصه رفتم رو تخت زایمان هر لحظه دردا بیشتر میشدن
دکترم ساعت 11 و نیم رسید اومد معاینه کرد تو همون حین میگفت زور بزن سرش بیاد کلی زور زدم
دکترم گفت بچه سرش بد اومده تو لگن انقدر اومدن معاینه ات کردن و تو هم خودت و سفت کردی بچه رفته بالا بعدش هم که دیگه کیسه آبم کل آبش رو به اتمام بود برای همین دکترم گفت وقت نیست دیگه ببرنش برای سزارین اونجا خیلی حالم بد شد کلی گریه کردم که انقدر درد طبیعی کشیدم آخرم رفتم سزارین و دودرده شدم
تا برسم به اتاق عمل مردم و زنده شدم از درد فقط میلرزیدم دیگه رفتم اتاق عمل و اومدن بی حسی بهم زدن و دراز کشیدن سوند رو هم وصل کردن بعد بی حسی دیگه بعد چند دقیقه صدای پسر کوچولومو شنیدم بعدش هم آوردنش تا ببینمش
خیلی حس خوبی داشت همون جا ماساژ رحمی رو هم انجام دادن
فقط من چون دیشبش یکم غذا خورده بودم و صبح هم یکم آب خوردم موقع زایمان استفراغ کردم
....
مامان پرنسا🎀🩷 مامان پرنسا🎀🩷 ۱ ماهگی
تجربه سزارین(هم بی حسی هم بیهوشی)
#پارت_یک🌸
(مناسب کسایی که کلی سوال درباره زایمان سزارین دارن)

دکترم بهم گفته بود که از ساعت ۱۲ به بعد حتی ابم نخورم
شام یه چیز خیلی ساده درست کردم که بخورم ولی از استرس زیاد حالت تهوع داشتمو نتونستم چیزی بخورم
‌🎀نصیحت:تا قبل ساعت ۱۲ کلییی اب بخورید مثل‌من این اشتباهو‌نکنید چون تا چند ساعت اجازه خودن اب رو هم ندارید و شام هم بخورید زورکیم که شده🎀
با هر سختی ای بود خوابیدم….

ساعت ۵ صبح بیدار شدم لباسمو پوشیدم بدون ارایش و فقط موهامو ساده بافتمو‌حرکت کردیم به سمت بیمارستان(همراهم مادرم بود)

علت سزارین من بریچ بودن دخترم بود و من سزارین اجباری بودم اما چون بیمارستان دولتی میخواستم عمل کنم باید تا دقیقه نود منو سونو میکردن

با اینکه ۳۷ هفته سونو داده بودم و دکتر گفته بود که امکان چرخیدنش صفر هست ولی بازم استرس داشتم که چرخیده باشه و مجبور باشم کلی پول دکتر بدم برای سزارین

تا اینکه رسیدیم بیمارستانو دکترم گفت بخواب تا تو زایشگاه سونوت کنم اگر بریچ بود بخاطر بیمه ات و تایید عملت بفرستمت بخش سونو گرافی اصلی که مدرک داشته باشی ...
مشاهده ۵ پاسخ دیگر