۴ پاسخ

منم۲روزبعدکلی زجرررررررررررررررسزارین شدم ثانیه به ثانیه اش ادمو میکشن🫤🚶🏻‍♀️🕳️🥹🥺
ولی خب به پسرم نگاه میکنم فراموش میکنم چیاکشیدم🙃

منم درد دوتا کشیدم از صبح تاشب هی امپول فشار میزدن تا زایمان کنم باز نشدم بعد منو سزارین کردن منم بچه دوم بود

منم ۱۲ ساعت درد طبیعی کشیدم بعد با التماس سزارین شدم همه عین همیم

منم درد طبیعی کشیدم ولی سزارین شدم غصه نخور گذشت

سوال های مرتبط

مامان فاطمه مامان فاطمه ۲ ماهگی
سلام مامانا بیاید از تجربه زایمانم بهتون بگم چه زایمان بدی داشتم 😭۹روز مونده به زایمانم شروع کردم به شیاف گذاشتن شیاف گل مغربی روز اول که گذاشتم هیچ دردی نداشتم روز دوم یکم درد داشتم روز سوم که گذاشتم بیشتر شد رفتم زایشگاه معاینم کرد گفت یک سانت نیم باز شدی گفتمش دارم شیاف استفاده میکنم گفت خوبه استفاده کن روز چهارم دردام بیشتر شد هر ۵دقیقه میگیره ول می‌کنه وقتی که درد میگیره فقد ام البنین صدا میزدم نه دردام بیشتر شد رفتم زایشگاه گفت هنوز همون یک سانت بازی گفتم خو آمپول فشار بزنین گفت نمیشه هنوز چند روز وقت داری گفتم چکار کنم گفت برو خونه درداتو بکش من ماما خصوصی داشتم ولی اون فقد سزاریان میکرد با گریه رفتم پیشش گفتم چنتا بیمارستان رفتم میگن نمیشه آمپول فشار بزنیمت چون وقت داری من آمدم که سزاریانم کنی دیگه نمی‌کشم گفت بزار معاینات کنم معاینم کرد گفت آره هنوز یک سانت باز هستی ۲۰میلیون واریز کن به حسابم نامه بستری بهت بدم منم زود واریز کردم رفتم بیمارستان بستری شدم گفت فردا اولین نفر خودت سزاریان میکنم ساعت دو شب بود دردام بیشتر و بیشتر شد گفتن بزار معاینات کنیم نذاشتم ولی من داشتم می مردم از درد 😔ولی خودمو نشون ندادم ترسیدم ساعت چهار صبح خواستم برم دسشویی نتونستم بشیم آمدم با گریه گفت چته گفتم حس میکنم بچم داره میاد زود معاینم کرد پنج سانت باز شده بودم زود به دکترم زنگ زدن آمد ساعت پنج سزاریانم کرد سر تخت که بودم
مامان نلین💕✨ مامان نلین💕✨ ۳ ماهگی
مامان andiya👼🏻 مامان andiya👼🏻 ۳ ماهگی
#تجربه زایمان
😥😑
من دقیقا دوماه پیش زایمان کردم ۳۹هفته ۶ روز کل بارداریم استرس پارگی کیسه اب توهمات دیگه داشتم اخرشم کیسه آبم پاره شد و بدون هیچ دردی بستری شدم با اینکه دوسانت بودم برای خانومای ک میگن درد نداریم من تا ۴ سانت دردی حس نمیکردم خلاصه ۱۲ شب کیسه آبم پاره شد ۶ صبح ۴ سانت دردام شروع شد و ۱۱ نیم زایمان کردم دردام قابل تحمل بود و بچمم با وزن ۳۲۰۰با ۳ تا زور ب دنیا اومد حالا ازینجا داستان شروع شد بچه ب دنیا اومد ولی جفتم نیومد با کلی زور تنفس فشار دادن بعد ۱۰ دقیقه اومد و بعدش بخیه خوردم ک خیلی درد داشت من ی خوتریزی معمولی داشتم ولی هرچی پیش میرفت بیش تر میشد تا ۴۰ روز هعی گفتن عادیه تا دیدم نخیر قصد قط شدن نداره رفتم دکتر سونو دادم دیدم بعله ۴ سانت از جفتم مونده و شدید چسبیده ب رحم و با دارو هم دفع نشد برا همینم جفتم موقع زایمان گیر کرده بود خلاصه گفتن باید کورتاژ کنی اما چون چسبندگیش بالاست امکان داره باز ی تیکش بمونه و مجبور ب دوتا کورتاژ بشی برو یه شهر دیگه هیدروسکوپی کن خب منم با ی بچه کوچیک مجبور شدم چندبار برم شهر دیگه تا نوبت عمل دکتر گیرم بیاد و بتونه جوری بیهوشم کنه ک ب بچم شیر بدم ک شیر خشک نمیخوره و دیروز عمل شدم الانم خداروشکر خوبیم ولی بچم چند ساعت بی شیری کشید و نزدیک ۲۰ میلیون هزینه کردم واسه سهل انگاری دکترم
😐
مامان کیارش💙 مامان کیارش💙 ۲ ماهگی
سلام عزیزای دل بعد دوماه اومدم از تجربه زایمانم بگم
پارت ۱
من دقیق ۳۷ هفته رفتم پیش دکترم ک فشارم بالا بود و دهانه رحمم دو سانت باز بود بهم نامه بستری داد تا برم برای زایمان
همون روز اومدم خونه رفتم دوش گرفتم وسایلای مورد نیازمو و ساک بچمو برداشتم و رفتم به سمت بیمارستان
اونجا اول شرح حال گرفتن فشارمو گرفتن دوباره معاینه داخلی کردن بعم گفتن لباساتو درار و برو داخل یکی از اتاقا
دکتر دستور داد ک آمپول فشار بهم بزنن ، من حدودا بعد از ظهر بستری شدم و با دوز پایین داشتم آمپول فشار دریافت میکردم البته خودمم انقباض داشتم توی ان اس تی نشون میداد انقباض دارم ولی خیلی انقباضای منظم و دردناکی نبودن خلاصه من آمپول فشار میگرفتم و همچنان دردهای آنچنانی نداشتم تا روز بعدش صبح شیفت دکترا عوض شد و یه دکتر دیگه اومد اون داروی فشار رو قطع کرد گفت لازم نیست زایمان کنی منم کلی ناراحت شدم و گفتم مگه من مسخره دست شمام من دکترم ختم بارداری داده خودمم انقباض دارم الان برم خونه قطعا دوباره باید بیام خلاصه کلی حرف زدم تا راضی زد دوباره داروی فشار رو شروع کنن اون روز هم من کااامل داشتم آمپول فشار دریافت میکردم ولی دریغ از یک سانت پیشرفت یا دریغ از دردهای منظم زایمانی
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت2

کیسه آبم سوراخ شده بود بعد پرستار اومد قندمو چک کنه و فشارمو بگیره گفتم بهش سریع بردنم معاینه گفتن یه سانتی بعدش گفتم باید بری سونو ببینیم اب دور جنین کم شده یا نه رفتیم گفتن بله کم شده دیگه اومدم اماده کردنم رفتم دوباره زایشگاه بعد اومدن برا معاینه که خیلیییی درد داره جیغ میزدم فقط گفتن یه سانته هنو سوند رحمی گذاشتن شدم ۴ سانت مونده بودم رو چهار بعدش دیگه یه امپول آنتی بیوتیک زدم چون بچه نارس بود حساسیت داشتم به آمپول تنگی نفس و خارش و سرفه کلا نفسم رفت همه ریختن رو سرم و دوباره یه داروی دیگه تزریق کردن بهتر شدم ماما میومد من هنوز چهار سانت بودم من از ساعت ۲ بعدازظهر رفتم زایشگاه تا ۵ صبح دیگه دیدن ۴ سانت موندم ماما اومد دستشو میبرد داخل رحمم میگف زور بزن خلاصه با تلاش و زور شدم ۶ ساعت ۷ بود بعد همینطوری دکتر میگف زور بزن بنده خدا همش رو سرم بود ساعت ۹ شدم ۱۰ سانت بردنم رو تخت زایمان بعدش دیگه با سه تا زور و نفسای عمیق و برشی که باعث شد ۱۵ تا بخیه بخورم پسر نازمو گذاشتن تو بغلم ولی پسرمو زود برداشتن چون طولانی مدت کیسه ابم سوراخ بود تنفسش مشکل داشت و دو روز رفت ان آی سیو اما من اون برش و بخیه رو هیچی حس نکردم بس که درد کشیده بودم بنظر من وحشتناک ترین درده اما همین که بچه رو میبینی تمام دردات تموم میشه انشالله قسمت همهی چشم انتظارا