میخوام یه درد دل بکنم هرکس دوستداره بخونه وبگه اشتباه از کی بوده.
ما دیروز شله دزرد داشتیم که من امشب سهم خواهرم با مادرشوهرشو وخواهرشوهراش که توی یه یاختمون هستن بردم..اوناهم هرشب خونشون روضه دارن ماهم موندیم تا اخر روضه .بعد موقعه خداحافظی مادرشوهر خواهرم خیلی اصرار کرد که شام بمونیم شام هم قورمه سبزی زیاد درست کرده بودکه من قبول کردم شام موندیم سر شام پسر من که ۱ساله نیمشه با پسر خواهرم که ۴سالشه سر اسباب بازی دعواشون شد پسر خواهرم اون اسباب بازی رو نمیداد پسرمن بازی کنه و هرچی میگفتیم بده اون بچه س نمیداد من وشوهرم چند بار بخاطر اینکه این دوتارو جدا کنیم از سر سفره بلند شدیم پسر وهمون موقعه سر سفره برادرشوهر خواهرم قاطی کرد اون اسباب بازی رو از دسته براد زتدش گرفت پرت کرد بیرون ..خواهرم که اینکار برادرشوهرشو دید مسرشو بغل کرد رفت خونش اینم بگم که پسر خوارمن خیلی خیلی خیلی شیطونه و اصلا حرف سرش نمیره و کلان خرابکاره.خلاصه ما نعهمیدیم غذا چی خوردیم.برادرشوهر خوارم شروع کرد بد گفتن از بچه برادرخودش که شیطونه و ما ایایش از دستشون نداریم و از این حرفا..شوهرم گفت ماهم بخاط اینکه بچه ها با هم نمیسازن ۴ماه اینجا نیومدیم منم گفتم من هروقت میام بجه هامو زود میخوابونم اگر سرو صدا هست برادر زاده خودتونه.خلاصه ما شام خورده نخورده رفتیم بالا خونه خواهرم دیدم خواهرم گریه کرده و داره خط نشون میکشه که سوهرم بیاد یه دعوا راه میاندازم .ماهم یه چایی خوردیم اومدیگ خونه خودمون.الان همس میگم ما نباید شام میموندیم اشتباه از من بوده .خیلی بهم برخورده اعصابم خیلی خورده کلان از رفتنم پشیمون شدم.حالا نظر شما چیه کی مقصره

۷ پاسخ

بنظر من نباید به خواهز زادت بگی وسیبشو بده اون کوچیکتره اینجا تو مقصری اینجوری بذر کینه و حسادت شکل میدی تو وجود بچه ها اون بچه دییگ میفهمه سنی هست که نسبت به وسایلاش مالکست داره اشتباه تو بودی اصرار کردی باید حواس بچت رو‌پرت میکردی

خواهرت یه زره زود رنج چی شده حالا عمو اسباب بازی برادرزادش پرت کرده اونور.اگع داداش خودش بود بازم این عکس عمل داشت.الکی بزرگش میکنع

با کمال احترام زیاد شما رو درک نکردم⚘️❤️

بنظرم اشتباه از برادرشوهر خواهرتون بوده باید یجور دیگه بزرگی میکرد و یااسباب بازی رو میگرفت میذاشت بالای کمد یخچال جایی که بچه ها هم حساب ببرن خاهرتون هم مقصر بعدی هست احتمالا چون جلوی شما اینجوری شده سختش شده و کم آورده قهر کرده رفته وگرنه کسی که میدونه بچش شیطونه و خاهرش بخاطر اون اومده اونجا دیگه چرا قهر کنه بره باید گذشت میکرد اینبار شما به نیت امام حسین رفتین خودتون رو سرزنش نکنید

عزیزم شام موندنتون اشتباه نبود دخالتتوندبین بچه ها اشتباه بود اولا خواهرزاده تون اسباب بازی رو نمیداد نباید اصرار مسکردین که بده شما یه اسباب بازی همیشه برای بچه ات بردار که بچه ی دیگه ای رو مجبور نکنی از حق خودش بگذره دوما کار برادرشوهره بدتر از همه اشتباه کرده بااون کارش سوما بچه اسمش روشه اشتیاه کردین پشت سر بچه ی یکی هرکی که باشه صحبت کردین وچهارما اشتباهتون اینه دارین جریان کوچیکی رو که بین بچه ها بود و کش میدین

آدم گاهی اوقات یه کاری می‌کنه که از کرده خودش پشیمون میشه ...درسته میگی کاش نمونده بودم ولی انگار بعضی چیزا میخواد پیش بیاد اشکالی ندارد ندید بگیر امشب رو و دیگه تکرار نکن شما که میدونی بچه خواهرت شیطونه پس نبایست ناراحت بشید این حرفا مال کسی هست که طرف رو نمی‌شناخت

شما ب اصرار مادرشوهرت خواهرت موندین اشکالی نداره
حالااون عموهم عصبی شده اسباب بازی بچه روپرت کرده خواهرت ناراحت شده ولی دیگع جریان رو کشش نده

سوال های مرتبط

مامان پوریا مامان پوریا ۵ سالگی
خواهر بزرگم مجرده و خیلی بیش از حد تو امور بچه داری من و شوهرم دخالت میکنه.هربارم میگم بهش مامانم از من ناراحت میشه و همشون کلا با من چپ میشن که چرا اینجور میگی اون خاله هست و طاقت نداره..

مثلا اسباب بازی که من به پسرم گفتم امروز دوتا چیز خریدیم اینو چندروز دیگه یا برا تولدت میخرم رو،خواهرم میره میخره براش.
کار به جایی رسیده پسرم یواشکی بهش میگه من اینو میخوام اونو میخوام.درصورتیکه بخدا تو اتاقش نمیشه راه رفت بسکه اسباب بازی داره و همین خواهرم هم چندین مورد بزرگ و پرجاشو گرفته

مورد دیگه به پسرم گفته باباتو از اتاقش پرت کن بیرون دیوار اتاقتو خراب کن تا اتاقت بزرگ بشه و جا برای اسباب بازی بیشتر بشه. و این حرفو پسرم به پدرش گفت و شوهرمم حق بهش میدم بشدت ناراحت شد

یا مثلا چرا شوهرت با پوریا قلقلک بازی میکنه که باعث شده سر بچه بخوره تو تخت...(بچم خودش اونقد دنبال باباش میره و ول کن نیست میگه بیا ماربازی،،،،انگشتشونو مثل مار میبرن و قلقلک میدن)
هربارم به خواهرم میگم چه حرفایی میزنی تو رابطه پدروپسر...حالا باز برضد من میشن همشون که چرا به ایشون که خاله هستن اینجور اعتراض کردم
همیشه احترام میذارم و راحتش میذارم با بچه باهم باشن اما بعدش با حرفاش و کاراش سنگهای بزرگ میندازه جلو بچه داری و روان من
مامان سام مامان سام ۵ سالگی
سلام شبتون بخیر
میخوام یکم درددل کنم
من ۳۷هفته باردارم و یه پسر ۵ساله هم دارم
نمیدونم من خیلی حساس شدم یا شما هم جای من بودین اینجوری میشدین
ما ۳تا خواهر و مامانم توی اینستا یه گروه داریم که واسه هم کلیپ میفرستیم
چند وقته خواهرام و مامانم همش کلیپ بچه دزدی یا تجاوز به بچه رو واسم میفرستن میگن مواظب بچت باش.گفتم بابا منم مادرم مواظبم هیچ وقت نمیزارم از جلو چشمام بره اونور تنها جایی نمیزارمش
دیشب همون خونه مامانم بودیم خوشحال که بعد مدتها دورهمیم.یهو خواهرم گفت یه مرده به یه پسر بچه ۵ساله تجاوز کرده بعد گردنشو زده و با لاستیک اتیشش زده.من یهو حالم خراب شد به شوهرم پیام دادم اومد دنبالم تا صبح نخوابیدم و اشک ریختم صبح میگم اینچیزا رو واسه من تعریف نکنین من بهم میریزم دیشب فشارم ۱۵ بوده بهشون برخورده ما واسه خودت میگیم بعدا یه چیزی نشه بزنی تو سرت.
از دیشب دلم میخواد واسه اینجور بچه های بیگناه بترکه همش اشکم میاد یواشکی میام توی اتاق تا پسرم اشکمو نبینه
نمیدونم چیکار کنم چجوری بفهمونم که بهم دیگه نگن و بهشون هم برنخوره😭😭😭
مامان رایان مامان رایان ۵ سالگی
امروز خیلی خوش گذشت ولی کمی نگران شدم بازم.امروز ۵تا بچه بود همراهمون که اولین بار باهم بیرون میرفتیم. ۴تاش اوکی بود ولی یکی خیلی دست به زن داشت و فحش زبان اونم چه فحشایی میداد و احتماالا دیگه جایی اونا باشند من نمیرم واقع واسه خاطر اون.اما نگران مدرسه شدم اون نیمه دوم بود و ۹ ماه بزرگتر از پسر من ماشالله خیلیم تپل بود قدشم بلند بود از لحاظ قدی باز زیاد فرق نمیکردند ولی وزنی مطمئنم ۱۰ کیلو بیشتر از پسر من بوود.همه بچه هارو با وجود اینکه من کنارشون بودم خلاصه زد و موقع زدنم اصلا رحم نمیکرد هرچی تو دستش بود باهاش میزد در حد اینکه شاید اگه ما نبودیم بچه هارو میتونست آسیب برسون. حتی بکشه.اگه بچه ام با همچین بچه هایی هم مدرسه ای بشه چی باید کرد.چرا آموزش پرورش گیر نمیده به مدارس که قبل ورود از بچه ها و والدین تست سلامت و روان بگیر و خانواده هارو بر اساس سبک‌تربیتی جدا کنه.والا من ۵ سال کل عمر و جون و وقتمو گذاشتم برای تربیت پسرم با کسی که بچه اشو ول کرده تو کوچه پس کوچه تربیت کوچه بازار داره فرق داره .اصلا بحث دفاع از خودم نیست اینجور بچه ها کلا تربیت نشدند که حتی موقع زدن آگاه باشند که چطوری بزنند حداقل بچه مقابل آسیب خاصی نبینه.مقابله باهاشون مثل مقابله با ی ببخشید که اینو میگم در مورد ی بچه مثل مقابله با ی حیوان وحشی رام نشده اس.ی بچه ۵،۶ ساله که نمیدونه چطوری با ی بچه روانی مقابله کنه اون حرفایی که ما یاد دادیم به بچه رو که حالیش نمیشه اونا برای بچه های تربیت شده جواب نه اینا.والا دلیلی که این همه هزینه کردم برای پیش دبستان و مدرسه رایان فقط برای اینکه با همچین بچه هایی شانسش کمتر باشه روبه رو شه🥲