از دیروز ظهر بچم مریضه تب کرده فقط نق میزنه گریه نه خواب داره نه خوراک بی حاله تا میخوابونیش زود بیدار میشه .‌نفهمیدم دیروز چجوری ناهار درست کردم حالا دیشب پدرم سر زده ساعت ده اومده خونمون با ی بچه مریضه و اون پسرم هم خیلی شیطونه هرچی اسباب بازی بوده پهن کرده آخه خونوون ی اتاق داره فقط همیشه برای بلزی میاره وسط حال و آشپزخپنه بهم ریخته بلند شدم شام درست کردم دیشب هم تا صبح فقط دوساعت خوابیدم تنشویه میکردم حالا مادرم گفتن برا ظهر میان اخه عصری مراسم سوم دخترخالم هست منم بابام بچه هارو نمیگرفت ی دست بچه بغل نصف ظرفارو ریختم ظرفشویی فقط قابلمه اینا بود که ریختم توی سینک ناهار گذاشتم قرمه سبزی خونه رو جمع کردم اتاق هم همینجور تا اونا رسیدن .بعد هرموقع میان نظر خیلی میدن برادرم ورداشت گفت خونت پرآشغاله گفتم به جون بچه هام پریروز جارو زدم تمیز هم بود فقط ی جاهایی رادمهر ی ذره خورده خوراکی ریخته بود ظرفات هم ناشورن گفت هرموقع میایم جاظرفیت هم پر ظرفه گفتم خوب نیا کی کارت دعوت فرستاده خونه بچه داری سرزده میاید همینه تازه خونم مثل گل بود .پدرم ورداشت بهم فوش داد که تو مثل گاوی تو بی عقلی که جواب میدی گفتم خودتون اگه یکی ی چیز بهتون بگه همونجا خفش میکنید بار اولتون هم نیست هرموقع میاید این حرفارو میزنید .الان بچم خوابید توی تابش از خستگی روح و روانم کفتم تاپیک بزارم اینجا .مادرم همون چندتا تیکه قابلمه و ظرفای ناهاررو شست برادرم گفت مگه مجبوری بشوری گفتم ظرفای ناهار خودتونه .مادرم سال تا شال نمیاید بگه بچه ای دارم یا من زایمان کردم نگفت وظیفمه برم کنار بچم گفت خودش میدونه بعد پدرم گفت دوبارخ تو بی عقلی گفتم من بی عقلم دست از سر منو بچه هام بکشید یعنی بشکنه دست که نمک نداره

۱۱ پاسخ

داداش منم خیلی اورد ناشتا میده
بچمم دعوا می‌کنه میگه دایی اینو نیاید اینطوری کنی اینو باید اینطوری استفاده کنی هی باید نباید
گفتم شماها اگه بچه دار بشید شورت زناتون و کهنه‌های بچه‌هاتونم میشورید فقط بالای گود وایسادید

وای این داداشا چی میگن آخههههه
داداش منم مجرده میره بیاد میگه ر . ی. د. م . توی این بچه تربیت کردنت
حالا چرا؟ چون بچه این روزا زود عصبی میشه
خب بگو تو یکی بیارببینم داری چیکارمیکنی چطور نگا میداری

عشقم بمن درخاست میدی❤️

الهی بمیرم خر اون برادرته عقب مونده بزار خودش بچه دار بشه عوضش رو سرش دربیار
چقدر هم رو اصلا باهشون طر سنگین باش ماهی یه بار مثل مهمون برو حتما میری مثل کوزت کارم میکنی

من دوتابچه هاموزاییدم خانواده شوهرم یکیشون نیدمدن سربزنن بهم یاالانم شوهرم اپاندیسش ترکیده هیچ کدوم نیومدن بی شرفانمیگن این دختردوتابچه کوچیک ومریض داری خیلی عوضین

چه خانوده بی فکری داری خدایش
یعنی نمیفهمن کسی بچه کوچیک داشته باشه خونش همینه
اونم بچه مریض
فقط میتونم بگم خدا بهت آرامش و صبر بده

بله بعضی پدرمادرابجای ک آراگص بچشون باشن سوهان روحشن آدم میگه ازخانوادم همچین توقعی ندارم منم سرزایمانم مامانم اومدمثلاپیشم ب زورمنوبردخونه خالم اونجاخودش نشست هسچ کاری نمیکردفقط منوضایع میکردجلوهمه پسرمم۱۸ماهش بودشیطون اینقدرجلوهمه بهش حرفای بدمیزدبهش میگفت عقب مانده خرنفهم پسرخالم توپیدب مامانم این چ حرفیه بخداحتی بچموهردوشون خودم باشکم پاره میشستم پی پی میکرداون اوایل هم شیرخودمومیخوردشیرش میدادم پسرمم فقط دست من غذامیخورداین مادرمن کسی میومدسربزنه فقط میرفت پیش فامیلاش بعدهم‌منت گذاشت من بخاطرتواومدم گفتم اخه چیکارکردی برام همشم میای روسرمن اعصابم خراب میکنی مثلادخترم زردی داشت یک ساعت بایدزیردستگاه میبودیک ساعت بیرون میگفت تو۲ساعت بذاریه چیزایی میگفت مغزم ازدستش میترکیدخلاصه داشتن مادرومادرشوهرخوبم نعمته بخداهمون خالم خونش بودم ازمادر۱۰۰برابربهتربودالبته واسه عروسشم همین طوراینقدررررخوبه

ای بابا چقدر عصاب خورد کنن شانس تو🥺

پریروز چون تشییع بود سرویسا رو شستم خونه رجارو زدم طی کشیدم که اینا میان حرفی نباشه گفت مادرم ما اون ورنمیایم زشته حالا ظهری سرزده اومدن من ساعت ده صبح فهمیدم میان .حتی پدرم دیشب اومد شوهرم خواب بود بعد باید این حرفارو هم بشنوم‌ .حالم از خانوادم بهم میخوره بار اولشون هم نیست این حرفارو میزنن بهم اخه چه کنم تا اومدم خونه داری کنم خدا دوتا بچه بهم داد نفهمیدم خونه داری یعنی چی

ادم خونوادش اینجوری باشه دیگه چی بگه والا!
حق داری عزیزم تازه خیلیم ب زحمت انداختی خودتو ی کوکو کتلتی میزاشتی جلوشون

بعد پاشدن رفتن خونه صاحب عزا منم هیچی نگفتم .دلم خیلی گرفته خیلی همش اشکام میاد

سوال های مرتبط

مامان آراد 🧒🏻✨💙 مامان آراد 🧒🏻✨💙 ۲ سالگی
خانوما ما تجربه شکستگی نداشتیم سردرنمیارم آراد دیشب دستش رفت دیو خورد زیر خودش و تا صبح گریه کرد صبح بردیم بیمارستان فهمیده اونجا ارتوپدی نداشت رفتیم لقمان حکیم دکترش نبود رفتیم شفااحیا کلی ما رو سرگردون کرد ویزیت معاینه خیلی عادی 600عکس800 اخرم دکتراش نمیفهمیدن گفت ب استاد بگیم گفتن عمل بشه گچ میخواد هزینه 30میلیون منم کلافه خسته شب تا صبح نخوابیده بودم صبحم همین اون بیمارستان بغضم ترکید کلی گریه کردم هزینه پیکرتراشی انقد نیست ک میخان یه تیکه دست کوچولو رو گچ کنن خلاصه کلی نفرینشون کردم ن عکس رو بهم دادن نه پرونده رو فقط اتل بستن اونم من فکر کردم جا میندازن ولی همینجوری بستن دست بچم بد جوش میخوره کلی حرص خوردم و بهشونم گفتم گفت ما نمی‌کنیم منم رفتم بیمارستان اختر تو الهیه اونجام همین قیمت رو گفت منم گفتم بریم خونه کلی بدنم کوفته بود و کلی نفرین کردم تو دلم انسانیت کجا رفته ب دکتر گفتم چرا انقد هزینه رو بالا میگن گفت برا خودشون میگیرن . چرا؟! چون اتباعم من خودم اینجا بدنیا اومدم درس خواندم دیپلم گرفتم ازدواج کردم بچه دار شدم ینی تر و خشک همه با هم میسوزند و واقعا دلم سیاه شده از رفتار زشتشون ولی گناه بچه من چیه 😮‍💨
مامان علی مامان علی ۲ سالگی
سلام مامانا اومدم درد و دل کنم امروز پسرم خیلی اذیتم کرد از صبح ک بیدار شد همش گریه کرد هیچ می‌گفت میخام بزنمت محکم چندتا خوابوندم تو صورتم و چشمم منم همش بغلش میکرد میگفتم چی میخوای مامان فقط می‌گفت میخام بزنمت و گیر داده بود الان باید بریم فروشگاه گفتم مامان دست و صورتمو بشورم صبحانه بخوریم میریم می‌گفت نه نمیرفت دسشویی نه یمذاتش من برم اهرم جیش کردن تو شلوارش پشت در دستشویی هم کلی گریه کرد بعد یک ساعت تمام با زور گوشی و تلویزیون ساکت شد بعدم ک بردمش بیرون کلی اذیتم کرد میخواستم خرید کنم همش می‌رفت و من دنبالش آخرم کیلی داد زدم سرش جلوی همه و زدمش زنعموش اومده بود فروشگاه رفته پیش اون میگه میخام پیش اون باشم و نمیومد با زور دیگه باهم اومدیم بعدم خونه دوباره کلی اذیت کرد شلوارش در آورده بود و لخت راه می‌رفت نمسذات بپوشونمش هی جیش میکرد دور خونه با کتم هم نپوشید منم کلی جیغ و داد کردم و گریه کردم نمیدونی. مایر کرد که اینقدر ازش بدم اومده بود ب خدا باورتون نمیشه وقتی زنعموش رو میبینم انکار اون مامانشه از این رو به اون رو میشه ب شوهرم میگم این دعا داره همش میعاد بره خونه اونا پیش اون باشه منو کلی زده و اذیتم کرده منم اعصاب ندارم دیگه زورم میاره جاریم خودش ی بچه داره جیکش در نمیاد ولی این ابرو برا من نداشت تو همسایه ها از بس جیغ و داد کردم و همش داره گریه میکنم از بچگی هم همین بود الآنم همینه ی دستشویی نمیتونم برم
مامان روشا و آرشا مامان روشا و آرشا ۲ سالگی
#چالش از پستونک گرفتن
و اما میرسیم به پروژه ی سخت پستونک گرفتن
بنظر من سخت ترین مرحله اس هم برای بچه هم برای مادر من نه از شیر گرفتن روشا اذیتم کرد نه از پوشک گرفتنش ولی پستونک کابوس بزرگم بود و هست و همچنان استرس دارم چون من خودمم بچگیم وابستگی شدیدی به پستونک داشتم
خلاصه که بعد از چند روز قصه تعریف کردن و شرط و شروط برای مهد کودک رفتن [ آخه روشا عاشق اینه بره کلاس یا مهد کودک ولی تاحالا نرفته] که خانم معلم گفته اگه مک مک بخوره ثبت نامش نمیکنیم و بزرگ نمیشی و ازین حرفا دیشب موقع خواب گفت مک مکم مامان گفتم مک مک رفته مرخصی پیش مامانش 😂 خیلیم خسته بود یک ربع بعدش خوابید ولی ۲ ۳ ساعت بعد بیدار شد به داد و بیداد ولی نمیگفت مک مک میخوام منم به رو خودم نیوردم بغلش کردم و قربون صدقه باهم خوابیدیم ۵ صبح دیگه خیلی بی قرار بود دلم سوخت تا خواب بود گذاشتم دهنش دیدم آروم شد خوابید ولی صبح تا بیدار شد ازش گرفتم قایمش کردم خداروشکر باباش خونه بود باهاش بازی کرد و رفتیم بیرون اصلا یادش نکرد موقع خواب هم هیچی نگفت ولی بسختی خوابید امیدوارم ادامه پیدا کنه و دیگه پستونک نگیره فکش داره بدحالت میشه
تااینجا بمونه به یادگار تا ببینم نتیجه چی میشه
مامان رادها😍😍 مامان رادها😍😍 ۲ سالگی
خانما چندوقته حالم خوب نیست تازکی ها توهم میزنم کسی میدونه از چیه میگن از کمبود آهنه درسته ؟میدونی حیتگاطمون درست نیست خیلی میترسم انگار ی چیزی میبینم .امروز هم اصلا توهم نبود با گوشای خودم نیشنیدم مثل صدای جاریم داره بچه هامو صدا میزنه میرفتم بیرون‌گوش میدادم کسی نبود ولی اصلا توهم نبود میشنیدم بعد از فکرم میرفت دوباره میدیدم کسی داره بچه هامو صدا میزنه .حالم اصلا خوب نیست دختر همسایمون از فشار زندگی دیوونه شده منم سابقه افسردگی داشتم قبلن همون افسردگی که سگ سیاه توی مغزت هست انقدر روی خودم کار کردم ودکتر و داروی گیاهی خپردم و با ازدواج‌خوب شدم الان بخاطر بچه هام خیلی میترسم بزنه به سرم دلم میخواد گریه کنم من دوتاپسردا م که شیر به شیرن دوتا زایمان پشت سرهم دوتا شیردهی پشت سرهم بچه هام شیرخودممیخورن خودم. اروم میکنم میگم‌ از بی قوه ای بدنم هست نمیدونم اما قشنگ هم میبینم هم میشنوم نمیدونم چه کنم .چندبار خواستم توی گهواره مطرح کنمدوباره گفتم دامن میزنم به این موضوع الان هم دیگه از خونم میترسم امشب هم خواب نمیرم