مامانا پیرو تاپیک قبلی با یه مشاور کودک حرف زدم همه مسائل پسرمو گفتم جای خابشو یا اینکه من تو اشپزخونم گریه نمیکنه یا مثلا یه دقیقه تو اتاقی باشم گریه نمیکنه .....گفت کاملا طبیعیه و کار بسیار خوبی کردی تو این سن جای خاب بچتو جدا کردی گفتم یه ماهی پیشش خابیدم بعد جدا کردم گفت اگه گریه کنه میشنوی گفتم اره فاصلم کلا چهار پنج متره باهاش تایم بیداری شیرشو میدونم خودم میرم بهش شیر میدم مطمعن میشم عمیق خابیده میرم میخابم بعد سر میزنم یه بار قبل تایم شیرش بعد تو دیدمه گفت مثلا بچت گریه کنی بری پیشش اروم میشه گفتم اره گفت چهره ای بچت واکنش داره مثلا تو چشات نگاه میکنه یا نازش بدی میخنده گفتم اره بعدش گفت دستتو دراز کنی سمتت میاد کفتم اره گفتم فقط بچه ای نیست تو خونه اگه یه دقیقه منو نبینه گریه کنه مثلا گفت ایرادی نداره اصلا یه بچه اروم تره یکی شیطونترو شلوغتر وقتی اشپزخونه ای نشون میدی خودتو به بچه گفتم اره هر چند ثانیه یه دقیقه خودمو نشون میدم اونطوری نیست رهاش کنم بره یا اتاقم اگه برم در حد یه دقیقه یه لباس برداشتن گذاشتن این چنینیه خلاصه گفت اصلا مشکلی نیست بچه کاملا نرماله بچه شما بچه قرقرو نیست و ارومه دلیل نمیشه بگی چون چند ثانیه دور از چشمشی گریه کنه یا دنبال شما راه بیفته گریه کنه

۶ پاسخ

دیدی گفتم کاری به حرف اینا نداشته باش
خداروشکر که چیزی نبود و خیالت راحت شد

بعدش گفت تو حاملگیت چطور بود گفتم یعنی چی گفت با همسرت بحث دعوا تنش نداشتی کفتم نه خداروشکر نداشتم کاملا اروم بودم گفت همه اینا تو اخلاق خلقو خو بچت تاثیر داره

خب خد اروشکر باکدونشون صحبت کردی؟ اسم وفامیلیشو پرسیدی

عزیزم قرار نیست همه بچه ها گریه رو و نق نقو باشن پسر منم ساکته اونم تو اتاق خودش میخوابه ولی گریشم میکنه اما نه اونجوری الکی نگران نباش استرس نگیر سره هر چیزه کوچیکی اینجا همه دکتر شدن هرکس یچی میگه اصلا یسری چیزارو نباید مطرح کنی چون نمیدونن چی به چیه میگی اوناام یچی میگن باعث آرامش اعصابت میشه

خوبه که عزیزم من یک دیقه نمیتونم تنهاش بزارم یعنی هرجا برم دنبالم میاد یه ظرف بخوام بشورم باید بغلش کنم

خدارو شکر منم گفتم اشکال نداره آخه دخترای خواهرم میزاره پیش خواهر شوهرش یه روز دو روز بعد میره میاره اینطوری نیست بگی مشکل دارن من چون شهرم غریبم بچمو پیش کسی نمیزارم

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۱۳ ماهگی
سلام خانما.دیروز اتفاقایی که برام افتاد برام شد تلنگر یا یه تکون نمیدونم ولی خیلیی از دیروز تو فکرم.
پریشب از ساعت ۱۱ شب سینم بدون دلیل شروع کرد ورم کردن و جدا ازینکه درد داشت خیلیی هم حرارت همون سینم زیاد بود.
خوابیدم بیدار شدم دیدم بدتر شده باز اهمیت ندادم یعنی گفتم ولش کن چیزی نیست مهم نیست.باآب گرم ماساژ دادم بدتر شد و اصلا قصد خوب شدن نداشت.
نوبت گرفتم رفتم دکتر تا دید گفت چندروزه اینجوری شدی گفتم دکتر دیشب شروع شد یهو دست زد گفت تب داری گفتم من؟
گفت آره بدنت داغه بیحال نیستی؟گفتم نه حالم خوبه.
گفت لرز نکردی گفتم نههه.گفت اصلا حواست بوده که تب و لرز کرده باشی🙂یهو فقط دکتر نگاه کردم یهو به خودم اومدم دیدم چقدر ازینکه به خودم اهمیت بدم دور شدم.چقدر دیگه خودمو نمیبینم چقدر بخودم نگاه نکردم.دکتر خندید گفت داری دنبال علائم میگردی گفتم آره تازه یادم اومد دیشب دقیقا پشت سینم درد میکرد و من فکر میکردم از خستگیه.شبش از گرما خوابم نبرد کولر زدم لرز کردم بازم فکر کردم از خستگیه.صبح بیدار شدم حال نداشتم باز فکر کردم از کم خوابیه.دگتر گفت پس علائم داشتی و ندیدی گفتم آره الان اینارو یادم اومد تازه کنارش کارخونه و بچه داری و بیرون بردن هامینم بود.
دکتر یه جمله ای بهم گفت هم ناراحت شدم و نگران.بهم گفت بچتو دوست داری حقداری میخوای بهش برسی حق داری میخوای براش عالی باشی حق داری ولی مامان خوب مامانیه که بیشتراز بچش مراقب خودش باشه بچه مادر سالم و سرحال میخواد بگرد اول خودتو پیدا کن اینجوری مادری کردن نه برای تو خوبه برای بچت و مطمئن باش که تو اینده جای تشکر برات نمیزاره.
خلاصه که مامانا مراقب خودتون باشید و برای خودتون ارزش بزارید❤️
مامان ساحل🍭 مامان ساحل🍭 ۱۴ ماهگی
مادرشوهرم خانواده خودشو دعوت کرده افطار.موقعه افطار بچم گریه میکرد همه سرشونو کردن پایین و غذا خوردن،بعد افطار که شد خاله های شوهرم موقعه جمع کردن ظرف و شستنش امدن که بچه رو بده ما،هی گفتم نه دارمش.یه خاله اش کنه شد و گفت بده و به زور داشت میگرفت،گفتم خاله بچم گریه میاد میگم نه یعنی نه.هی به دخترم میگفت بیا بچمم گریه،اخرش عصبی شدم گفتم نمیبینی بچه میبنتت گریه میکنه،ولکن دیگه.خواهرشوهرمم امد بدش من گفتم گریه میکنه،میگه نمیکنه به زور داشت میگرفت،گفتم ولکن بچه رو برو به کارات برس،بچمو خودم دارم،به خانوم برخورد.
حالا صبح من امدم پایین غذا بار گذاشتم و‌سالاد درست کردم،خواهرشوهرم یه کوکو درست کرد و چایی زد.اونوقت همشون بعد غذا خوردن از همه تشکر کردن جز من،خیلی بهم برخورد
هر دفعه میان اینجا من باید پاشم ظرف بشورم و کارا رو برسم،حالا امشب مجبور شدن ظرف بشورن حرصی شدن.شوهرمم سرکاره،زنگ زد خوبی بچه خوبه،گفتم لجدداره میگه پیشم باش،گفت بهتر،بشین پیش بچه تکون نخور خودشون کارا رو برسن الکی خودتو خسته نکن🫠
مامان ادریان مامان ادریان ۱۲ ماهگی
ادامه تاپیک قبل


گفت بخواب خونه مادر شوهرم پایین بود { 2طبقه } رفتم گفتم مامانی یه درد عجیبی دارم که رفته ولی می‌خوام برم بیمارستان گفت باشه برم نانوایی میام منم قبول کردم رفتم بالا قدم زدم تا 8 رفتم پایین گفتم شاید حاضر شده دیدم خوابه 🙄گفتم مامانی پاشو بریم گفت باشه و رفت نانوایی رفتم بالا تا هشت و نیم باز اومدم دیدم تازه اومده و سفره صبحونه پهن کرده پسرش و رفت بیدار کرد منم به زور خودم و نگه داشتم و واکنش نشون نمی‌دادم اومد و صبحونه خورد و منم طاقتم تموم شد اسنپ زد و قبول کرد بعد ده دقیقه حدود 25تا 35 دقیقه راه داریم تا بیمارستان رسیدیم اونجا ساعت شد 9.10 دقیقه ریکاوری شلوغ بود بلاخره نوبتم رسید ساعت شد 10.20 گفت برو معاینه شو رفتم معاینه انجام دادن اورژانسی فرستادن بالا ساعت 10.40دقیقع رفتم طبقه بالا {بخش زایمان} بعد یه دانش جو بار اولش بود اومد کیسه آب و پارع کرده و همون یه نفر قرار بود زایمان من و انجام بده و گفت میخوای آمپول بزنم دردت بره منم گفتم آره اپیدورال و زد و آروم شدم تا ساعت یازده بود که آمپول و زد و گفتن تا مدفوع نکردی صدام نزن 🙄
مامان ⭐ دایـــان ⭐ مامان ⭐ دایـــان ⭐ ۱۲ ماهگی
امروز دایانو بردم پیش دکتر شاه‌فرهت
از در رفتیم تو گفت این بچه خیلیییی شره
گفتم بله 😊🤣

گفت یه جمله بخوام بهت بگم ، سالم ترین بچه دنیاست و هیچ مشکلی نداره 🤷

گفتم دکتر چند روزه ۱۲ ساعت میخوابه شیر نمیخوره ، گفت خب نخوره نمیخواد 🫠🫠 گفت تو آب نخوای به زور میخوری ؟ گفتم خب نه ...
گفتم شکمو بوده همه چی میخورده کاااامل میخورده غذاشو
گفت این بچه مشکلی نداره
کاری به کارش نداشته باش
بخواد میخوره ، نخواد نمیخوره🤷🤷
گفت برای هدر دادن پولای باباش یه شربت مولتی اشتها مینویسم ، اونم چون پول خرج کنی اگر نه همونم نمی‌نوشتم 😑😑

راستی من شنیده بودم آمریکا پیشنهاد دکترا اینه بچه ای که شیرخشک میخوره از یکسالگی شیرگاو جایگزین بشه
دیدم دکتر فرهت هم دقیقا همینو گفتن 😍😍 گفت شیرگاو شروع کن و بعد یکسال شیرگاو بده البته پاستوریزه

حالا روش جایگزین کردن شیرگاو تدریجیه که از یازده ماهگیش شروع میکنم انشاالله 😍😍
خلاصه که اعتصاب قبلی برای دندون بود و ۱۲ روز طول کشید
امیدوارم اینم برای هرچی که هست زود بگذره و بشه همون دایان شکمو و خوش غذای قبلی 🥲🥲 خیالم بابت مریض بودنش راحت شد