با همسری قهرم
دیشب رفته بودیم خونه مادرم
دختر همسایشون با بچه اش امد اونجا تا در اتاق رو باز کرد امد تو چشمش به آدریانا افتاد همونجا جلو در گفت وای چه چشمایی
(بچه ها رنگ چشمهای آدریانا خیلی خاصِ خاکستری متمایل به آبیه تو عکس مشخص نیست از طرفی هم خیلی درشته من گاهی خودم نگاهش میکنم هنگ میکنم از قشنگی چشماش)
به دو دقیقه نکشیده باباش امد سینی چای رو برداره لیوان از تو سینی لیز خورد افتاد رو پیشونی بچه ام
اولش که از درد نفس بچه ام رفت
بعدش هم انقدر گریه کرد شوهرم میگه چشم اون خانمه بود من میگم از بی دست و پای تو برگشت گفت من خسته بودم بزور بردیم اون تویله منم گفتم تویله خونه باباته
الان باباش گیر داده عقیقه اش کنم من راضی نیستم
گذاشتم تولد حضرت علی میخواهم مجلس بگیرم تو تالار
من برا بچه ام حتی دهه نگرفتم
مریض بودم
میخواهم مهمونی خوب بگیرم
دوتا گوسفند بگیرم یکی برا عقیقه یکی برا مراسم
میدونم الان بزارم عقیقه کنه دیگه مراسم رو بیخیال میشه
من حتی با هتل قصر درویش صحبت کردم برا اون روز

۱۳ پاسخ

ببخشید عزیزم، جسارتا
شما اگر به همسرتون بگین بی دست و پا یا بی عرضه، باید منتظر هر جوابی باشی.
باید احترام بذاری تا احترام ببینی. احترام دوطرفه است، اتفاق هم ممکنه بیفته دورازجون، چه بچه با شما باشه یا باهمسرتون.
نه شما و نه همسرت دلش نمیخواد کوچکترین آسیبی برسه به بچه، پس بعد از اتفاق سرزنش کردن همدیگه هیچ فایده ای نداره و بیشتر فضا رو متشنج میکنه

عزیزم اگه نظر منو میخوای
اولا که چشم وجود نداره این انرژی منفی ماهاست که تاثیر میذاره هرکسی از بچت تعریف کرد به عنوان چیز خوب بهش فکر کن که اره فلانیم ام گفت دخترم خوشکله من چقدر خوش شانسم نگو واای الان تعریف کرد چشم میخوره توی دلت حتی چون انرژی ها واقعی ان و سعی کن کسی هم منفی بود تو مثبت باشی تا خنثی بشه

قضیه دوم مهمونی دادن خوبه ولی حداقل دخترت هم متوجه بشه و لذت ببره نه الان مهمونی بدی صد نفر دویست نفر میان بچتو میبوسن و میرن خدایی نکرده یه بیماری ای داشته باشن دودش میره تو چشمت خدایی نکرده بعدا هم بزرگترا میگن چشمم که چرتو پرته.....

اصلا درکی ندارم از این چیزا و اعتقادی ندارم فقط بچمو‌ میسپارم بخدا با اینکه هرکی میبینتش میگه اسپند براش دود کن این کارم نمیکنم خوب دکتر من ماشالله تپله مامانم مادرشوهرم خیلی از این حرفا میزنن ولی من اعتقادی ندارم با اینکه با چشم خودم دیدم چشمش زدن

ولی الله اکبر از چشم بد
سعی کن یه مهره چشم زخم بندازی قدش
چشم بد ازش بدور🧿
مدام اسپند دود کن صدقه براش رد کن
همینا کافیه دیگه فقط بگو پناه برخدا
خدایا خودت بچمو حفظ کن از چشم آدمای خطرناک

من به این مراسم ها عقیده ای ندارم ولی واسه بچت بخوای مهمونی بدی کار قشنگی هست

عقیقه کنی؟ یعنی چیی

سلام عزیزم
مطمئن باش چشم هست و من اینو بارها به عینه دیدم دور از جون چشم مردو به خاک میندازه
خلاصه وقتی دیدی کسی اینجوری میگه و بچه به چشمش اومده یا خودت بچت به چشمت اومد سریع صلوات بفرست و بگو لاحول و لاقوه الا بلله و خودتو به خدا بسپار
سعی کن اگر گفت وای چه چشمایی طرفو حواسشو پرت کنی و یه جوری وانمود کنی که انگار چشمای بچت چیز خاصی نیست و تا تو چشمش نیاد
و اینکه شوهرت بنده خدا ناراحت بوده از اینکه چایی ریخته گفته چشم‌خورده نباید بهش میگفتی بی دست و پا گناه داره اونم باباشه مطمئن باش کلی غصه خورده
چون عصبی بوده هم اینجور جوابتو داده
مراسمشو زودتر بگیر نزار تولد امام علی یه مناسبت دیگه بعد از اربعین‌بگیر
خوش بگذره بهتون

اخ از دست شماها دیگه با شنیدن این حرفا ادم میترسه از زیبایی و خوبی کسی تعریف کنه تعریف کردن نشونه محبته و دوست داشتن نکه هر اتفاقی بیفته ربطش بدیم به اون تعریف و تمجید😑

مارو که اینجور مراسما نمیگیریم.دعوت کنن نمیریم. چیو میخوای به کی ثابت کنی
اگه بخاطر بچه ته ک نیازمندا چقدرم دعاتون میکنن. اگه برای فامیله که همیشه دهنشون بازه و از یهچیز ایراد میگیرن

من برای بچه‌م دندونیشم مثل نذری پخش کردم بین نیازمندا

بنظرمن ک دوتاتون مقصرین عزیزم.. اول شماشروع کردی درست اماهمسرتون حق نداشت ب پدرتون بی احترامی کنه. شما ب اون بی احترامی کردین پس اونم باید طرف حسابش شمابودی نه بقیه.. باهاش حرف بزن نزار تکرار کنه وگرنع عادت میشه

امان از چشم بد
اسفند دود میکردی براش من هر وقت پسرم بی قرار میشه بابام براش تخم مرغ میشکونه

وای چقدر سخت میگیرن

من اصلا به چشم اعتقاد ندارم، عقیقه هم نکردم.ولی مدام صدقه میدم. یه خانمی رو میشناسم هروقت بخوام برای اون میریزم.
یکبار هم برای پسرم اسفند دود نکردم، ولی مادرشوهرم و مامانم میریم دود میکنن، ولی من و شوهرم اعتقاد نداریم

سوال های مرتبط

مامان آدریانا مامان آدریانا ۶ ماهگی
باز من مامان بد آمدم🤣🤣🤣🤣
یه فلاکس داشتم سبز بود از اینی که تو عکس بزرگتر بود برا جهزیه ام بود با همسری باهم میرفتیم سرکار صبح بیدار میشدم توش چای میکردم تو راه صبحونه میخوردیم عصر هم موقع برگشت چای میکردم تو راه میخوردیم یادش بخیر(چندسال همکار بودیم)
دیگه باردار شدم نشستم تو خونه همسرمم چای نبرد گذاشتمش برا آب جوش آدریانا از دست پدرشوهرم افتاد شکست مادرشوهرم فلاکس از این پلاستیکیها بزرگها بهم داد ولی برا سر کار بردن به دردم نمیخورد
بعد رفتم این تو عکس رو خریدم (سفیده که دما سنج داره)
این تو عکس رو گمونم ۳۸۰ یا ۲۸۰ خریدم یادم نیست
مادرهمسرجان تا فلاکس رو دید برگشت گفت حاج خانم(مادر جاری بزرگه) یه فلاکسی داده بود به سعید انقدر شیک بود اونقدر ناز بود دو طبقه فلان و فلان و فلان این چیه تو خریدی
دیگه سعید بچه ام(برادرزاده همسرم همیشه بهش میگم پسرم) فلاکس سیسمونیش رو برام آورد
خدایی من بدجنسم باشه ولی شما بگین کدومشون برا سرکار بردن مناسبتره و شیکتره ( و نماینگر یه خانم مهندسه)
من خیلی بدم ولی واقعاً این زرده خیلی باکلاس و قشنگه؟؟؟
مامان آیه خانوم مامان آیه خانوم ۱۰ ماهگی
دخترم از روی تاب افتاد😭😭 از یک متر و نیم فاصله تا زمین زنگ زدم آمبولانس گفت چیز خاصی نیست یه خراش کوچیکه مواظبش باشین اگه بالا آورد یا بی حال بود ببرین دکتر
جیگرم کباب شد خودم کم دلم خونه باز شوهرم و خانوادش افتادن به جونم که چرا مراقبش نبودی
مگه من خودم خواستم بیفته اتفاقه دیگه همه بچه ها آسیب میبینن خودم لیوان دستم بوده بچگی‌ام خوردم زمین شیشه رفته تو دستم رگم پاره شده شوهرم دماغش بخیه خورده بچگیاش افتاده زمین برادر شوهرم هم از بالای کوه افتاده سرش شکسته پدر شوهرم اینقدر غر زد که مگه چیکار داری تو خونه غیر از بچه نگه داشتن مگه چیکار میکردی که افتاده منم گفتن خیلی ببخشید سجاد که از رو کوه افتاد شما کجا بودی میگه سجاد رو پای خودش بوده ۶سالش بوده منم گفتم فرقی ندارد بچه بچس دیگه من یه ثانیه رفتم تا تو آشپزخونه همون لحظه افتاده مگه میشه 24ساعت رو سر بچه باشی و مراقب باشید الآنم خودم بیشتر از شما دلم خونه شما دیگه نمک رو زخمم نباشین
چیکار کنم به نظرتون؟😞