۲۱ پاسخ

ایخدااااااا مبارک باشه قدمش نیک باشه عزیزدلم انشاالله منم بارم سبکشه چندهفته زایمان کردی طبق تاریخ زایمانت بدنیااومد؟

بسلامتی عزیزم کاش قسمت منم تایکهفته دیگه بشه

اسم نینی چیع

مبارک باشه گلم ...
چن هفته بودی؟

مبارکه گلم قدمش نیک ♥️
کدوم بیمارستان رفتی

واقعاً آه این بچه میگیرش چون خیلی استرس اعصاب خرابی کشیدم رو این بچه بی گناه

خونه پدرم لرستان خرم آباد من ایلام هستم 6ساعت راه نمیدونم چیکار کنم😔😔😔

والا دو دست لباس خریدم براش اما بازم میخواد نداره پتو چیزا خواهر زاده شو بهم دادن براش

یکی بیار بزار پیش خودتت

الان نزدیک زایمان مه پول بهم نمیده لوازم احتیاجی شو بخرم هیچ میگه برو خونه پدرت منم فردا میرم چون این جوری فایده نداره

بهم میگفت تو بچه دار نمیشی طلاق بگیر منم گذاشتم بچه دار شدم گفتن اخلاق ش خوب میشه اما نه

خوش بحال اونایی که شوهر ها شون شوق ذوق دارن برایع به دنیا اومدن بچه شون 😭😭من تو این 9ماه آنقدر کتکم زد گریه کردم که رو این بچه هم تعصیر داره هی خدا خدا میکنم که بچم سالم سلامت به دنیا بیاد

ای جانم چشمت روشن،منو هم دعا کن آبجی.

من شوهرم خیلی اذیتم می‌کنه از این که بچه دار شدم خیلی پشی مونه الان دیگه نزدیک زایمان مه باهام دعوا می‌کنه میگه برو خونه پدرت 😭😭😭

ایشالا که قدمش مبارک باشه براتون ❤️

منم درد دارم ۲ فینگر بازم ولی بستریم نمیکنن

بسلامتی عزیزم با هر سختی داشت ولی ارزشش رو داره🥰🍓

سلام عزیزم چشمت روشن

قدم نو رسیده مبارک عزیزم 😍

من خوندم ولی هیچ نفهمیدم چی ب چی شد😐😐🤣🤣

آجی شما چه هفته ای دقیق زایمان کردین

سوال های مرتبط

مامان محمد حسین 💙 مامان محمد حسین 💙 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامان گلیا
نی نی منم اومد
1404/5/16
نماز صبح کیسه آبم پاره شد رفتم بیمارستان تا بعد از ظهر دنیا اومد
ساعت ۷ بستری شدم معاینه شدم نوار قلب از بچه گرفتن یواش یواش دردای خودم داشت شروع میشد
سرم و آمپول فشار بهم زدن ۸:۳۰
از ۱۰ صبح دردام زیاد شد یواش یواش بهم آمپول میزدن برای نرم شدن دهانه رحم کلن ۴ تا آمپول شد و یه آمپول فشار دیگم تو سرمم زدن
ساعت ۱۲ خیییلی اوج گرفت
از ساعت ۱۰:۳۰
اجازه دادن از رو تخت بیام پایین ورزشامو شروع کردم
از صبح که بستری شدم دهانه رحمم ۱ سانت بود
تا ساعت ۱ با کلی معاینه و ورزش شدم ۵ ساعت
دکترم ساعت ۱ اومد خیییلی کمکم کردم موقع درد معاینه میکرد ورزش توپ و یه آمپول دیگه
خدا رو شکر ساعت 14:45 دقیقه نی نیم اومد
و من جراحی زیباییم خواستم و دکترم برام انجام داد و از داخل و بیرون بخیه خوردم
زایمانم طبیعی سوم بود
خیلی سخت گذشت بهم تا دنیا اومدنش ولی خییییلی می ارزه
الهی قسمت خانومایی که آرزوی بچه دارن
قشنگای من الهی شما هام زایمان راحتی داشته باشید
به خیر و خوشی نی نیتونو بغل بگیرید
مامان مهدیار مامان مهدیار ۳ ماهگی
تجربه‌ی زایمان بخش یک
من روز جمعه دو خرداد چهل هفته‌م کامل میشد ولی هیچ دردی نداشتم دهانه رحمم هم دوسانت بود. دیگه جمعه با نامه بستری دکترم(عفت عظیمی نژاد) رفتم بیمارستان قدس و بستری شدم با خواست خودم. ساعت ۹ صبح بهم آمپول فشار زدن ولی خیییلی سرعتش کم بود تازه ظهرش یواش یواش دردای من شروع شد اما دهانه رحمم هیچ پیشرفتی نمیکرد همون دو مونده بود دیگه شب بعداز کلی درد تازه دهانه رحمم شده بود دو و نیم سانت. شبش ساعت ۱۲ با نظر دکترم آمپول فشار رو قطع کردن که رحمم خسته نشه و مثلا به رحمم استراحت بدن اما دیگه دردهای خودم شروع شده بود و شبش هر دو سه دقیقه یک بار دردم میگرفت و ول میکرد. صبح شنبه ۳ خرداد ساعت ۶ دوباره آمپول فشارم رو باز کردن و دردام هی تشدید میشد. دهانه رحمم که بالاخره شد ۳ سانت دیگه به مامای همراهم زنگ زدن که بیاد و وقتی اومد نزدیکای ۴ سانت بودم کلی ورزش بهم داد که انجام بدم و دیگه ۴ سانت که شدم اپیدورال رو برام زدن. اپیدورال هم تزریقش درد داشت خیلی گریه کردم در حدی که نفسم بالا نمیومد. سختیشم این بود که بهم میگفتن موقع تزریق حدود ده دقیقه اصلا نباید تکون بخوری حتی اگه دردات میگرفت و ول میکرد که این خیلی سخت بود برام. اما دیگه وقتی تزریق کردن کم کم کل بدنم آروم شد خیلی حس خوبی بود دیگه هیچ دردی حس نمیکردم حتی انقباضات شدیدم رو
مامان ماهلین✨️❤️ مامان ماهلین✨️❤️ ۲ ماهگی
خب خانما تجربه زایمان طبیعیم رو میگم...
پریشب درد داشتم ۸ ۹ دقیقه یکبار می اومد ول میکرد ولی زیاد نبود گفتم حتما کاذبه دیگه صبحش خوب شدم عصری بازهم درد داشتم دیگه دیروز رفتم پیش دکترم معاینه کرد گفت ۳ سانتی برو بیمارستان منم باور نمیکردم ساعت ۲ شب رفتم بیمارستات دو تا ماما گفتن دوسانت هم ب زوری😂😂دیگه رفتم خونه بخاطر معاینه تا خود صبح ۵ ۴ دقیقه یکبار درد داشتم و اصلا نخابیدم صبح امروز ساعت ۱۱ رفتم دردام شدید بود ولی بازهم ۲ سانت دیگه ماما دزدکی کیسه ابمو پاره کرد گفت پیش همکاران بگو خودش پاره شده بستری شدم از ساعت ۱۲ تا ۳.۵ ب زور شدم ۴ سانت دردام ی هویی می اومد شدید بود ولی چون میرفت و ول میکرد قابل تحمل بود زیاد زور نداشتم پیاده روی کنم ولی مدام رو پا بودم و خم میشدم لگنمو چرخش میدادم بعد نیم ساعت یه هویی گفتن فول شدی زور بزن و این مرحله برا من سخت بود یک ساعت تمام زور زدم گل ب روتون ۳ بار مدفوع کردم سر بچه کاملا مشخص بود ولی نمی اومد پایین بچه م دیگه دور از جونش داشت خفه میشد هی میخاستن بخیه نخورم ولی دیگه برش زدن و بچه اومد حالا من خندیدم گفتم آخیش تموم شد ولی جفت مونده بود پاکسازی رحمممم و کلا درد داشت بعدش هم مرحله زور زدن یکم درد داره واقعا ولی خب مجبوریم تحمل کنیم....
پارت بعدی بقیه شو میرارم
مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 ۳ ماهگی
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم