سوال های مرتبط

مامان عطرین و آریا🩷🩵 مامان عطرین و آریا🩷🩵 ۱ سالگی
شبی به مدت یکساعت و نیم بچه هارو گزاشتم پیش پدرشون رفتم بیرون کار داشتم،، وقتی برگشتم کلید انداختم دیدم فقط صدای گریه میاد ،همسرم داره شیر واسه اریا درست میکنه و عطرین هم پایین پاش هی میگفت بابا اب بابا اب و شوهرم دست وپاش گم کرده بود نمیدونست به عطرین اب بده که هی صداش نکنه یا شیر بده به اریا که گریه نکنه..
من قبل رفتن ابگوشت درست کرده بودم گزاشته بودم وقتی اومدم عطرین گرسنه بود شوهرم حتی وقت نکرده بود که یه لقمه غذا بده،، نه که بگم پدرشون کم کاری کرده بودها ..واقعا تمام سعیش کرده بود ولی نتونسته بود ازپسش بربیاد
من شبی واقعا به خودمون مادرا افتخار کردم بهش گفتم حالا فکر کن من باید اول دوتاشون اروم کنم غذا بزارم، با بچها بازی کنم، سرگرمشون کنم ،ظرف بشورم خونه رو هم جمع کنم و....
وقتی اومدم داخل خونه عطرین بچم بقدری خوشحال شده بود که تا بیاد برسه بغلم دوبار افتاد زمین
خلاصه که خسته نباشیم هممون
درموردعکس هم بگم
اینارو هم واسه عطرین گرفتم یه هوش چین و کتاب دالی چی و ملت عشق واسه خودم🤣
مامان گل پسر مامان گل پسر ۲ سالگی
من بچمو تا حالا دعوا نکرده بودم ، همیشه باهاش راه اومدم ، از روشای ملایم استفاده کردم
ولی مدتیه اذیته الکی میکنه ، به خدا الکی ، مثلا باباش میگه اشغال نخور از رو زمین بده ، معنی بده رو میفهمه ، بعد میاد برمیداره آت آشغال ،میره جلو باباش میگه بابا آشغال ، بعد میکنه دهنش و فرار میکنه

یا دارو باید بدم پنج بار شده میدم تف میکنه ، با هر روشی بدم تف میکنه
موقع خواب اذیت میکنه هی ، میگه نخوابیم ، بریم رو مبل بخوابیم ، بریم تو آشپزخونه بخوابیم ، اتاق بخوابیم ، برقو خاموش نکن فلان نکن بیسار نکن گریه شدییییید
نمیدونم امروز از بس دارو نمیخورد نمیخوابید اذیت میکرد همش نق نق و بهونه الکی
داروشو بعد از این که سا بار تف کرد به زور با دعوا بهش دادم
موقع خواب ظهرشم دعواش کردم خیلی بعد زود ساکت شد خوابید ، حالا میخپاستم به روش قبلم که همه توصیه میکنن باهاش راه بیام یک سااااااعت گریه میکرد و از اینور خونه به اونور خونه میرفت اخرم از شدت گریه به حق حق میافتاد تا به زور بتونه بخوابه ، الان زود ساکت شد خوابید😑
خدا شاهده خستم از دستش ، خیلی اذیت میکنه سر هر چی