بچه ها من اونسری که رفتم ۱۵ خرداد
شوهرم از دلگشا از این غرفه مانندا هست وسط پاساژا یدونه بود ادکلن واسپری میفروخت
وایستادیم یدونه برداشت به فروشنده گفت اینو میخوام بعد من گرفتم دستم
دیگه اصلا نمیدونم چیشد رایان هی بهونه گرفت ودویید اینور اونور منم دنبالش کلا از شوهرم دور شدم اونم وایستاد دیگه به خرید کردن از طرف
بعد یه ربع اینا دیگه اومد گفت یه اسپری خریدم با یه ادکلن خلاصه اومدیم خونه
من خریدارو درآوردم دیدم دوتا اسپری یه شکل با یه ادکلنه دیگه موضوع رو نفهمیدم
شوهرم اومد گفت عه این چرا دوتاس
نگو من اون موقع که اسپریو برداشتم چون شوهرم میخواست حساب کنه میدونستم داره میخره تو دستم مونده گذاشتم قاطی وسیله هام ورفتم دنبال رایان
موقع حساب کردن شوهرمم نفهمیده اصلا وخب یکی دیگه برداشته یعنی پول اینی که من برداشتمو نداده
خلاصه کلام من از رو رسید کارتخوان اسم فروشگاهو برداشتم تو نت سرچ کردم دیدم پیج داره پیام دادم همون موقع چندبار هم با پیج خودم هم شوهرم
هم زنگ زدم چون تو اینستا شماره هم گذاشته اصلا جواب ندادن که من پول اون اسپریو بدم
چون نمیتونم دیگه برم اون سمتی اصلا
حالا موندم چیکاروکنم.از اونموقع هی فکرم درگیرشه
به پیج پاساژ دلگشاهم پیام دادم اما اوناهم جواب ندادن

۲ پاسخ

چند بود حالا

یه روز که وقت داشتین باهمسرت برو
تو بعضی رسیدها شماره هم میزنه که

سوال های مرتبط

مامان نیکا مامان نیکا ۲ سالگی
۴مین روز بدون پستونک بیرون رفتن!
امروز صبح بعد از مدتهااااا با دخترکم زدیم بیرون . چون امروز به عشق مامانش زود بیدار شد منم دیدم وقت هست پاشدیم اماده شدیم و رفتیم سمت بازار برای خرید فقط یکم قارچ و یه مام واسه خودم اونم تو وضعیتی که امروز تازه پریود شدم و جون نداشتم و خورشید خانم وحشتناک داشت میتابید جوری که انگار با کره ی زمین دعواش شده بود و داشت حرصشو خالی میکرد😵‍💫
چون سعی دارم کم کم پستونک رو از دخترکم بگیرم چند روزه بیرون میریم با خودمون نمیبریم و ازش میخوام یه خداحافظی کوتاه با پستونکش بکنه و میریم و از اونجایی که پستونک نمیخوره یه چیز باید همش بجو من براش یه خیار پوست گرفتم دادم دستش با یدونه سیب خنک و یه موز خنک و یه قمقمه پر از اب خنک بردم تا سرگرم بشه که الحق هم جواب داد
راستش من تبلیغ این مام داو رو اینستا دیده بودم گفتم الان که میخوام مام بخرم بذار یدونه از همینا بخرم. رفتم تو مغازه خریدم اومدم بیرون قیمتشم نپرسیدم!🤦🏻‍♀️ رسیدم خونه یهو دیدم ۳۸۰ هزااااار لعنتی بابت این مام پول دادم😖 اینقدر شوک شدم زدم ترب دیدم اونجا میشه ۲۰۰ تومن هم پیدا کرد دیگه سوختم 🥲
روم نمیشه ببرم پسش بدم البته چون وسیله بهداشتیه ممکنم هست پس نگیره 😑
خلاصه که شما مواظب باش اینجوری تو پاچتون نکنن 😬
مامان مجیدرضا💙👩‍👦 مامان مجیدرضا💙👩‍👦 ۱ سالگی
میخوام اینجا حرف بزنم شاید برای همه ی اون کسایی که مثه من اراده نداشتن یه انگیزه بشه من بعد بار داری و قبل بارداری وزنم بالا بود میدونستم وزنم بالاست اما اراده؟نه نداشتم تو بارداری دیابت گرفتم بعد زایمان خودسر قرصمو گذاشتم کنار یگسالو نیم نفهمیدم چه خبره بعد گفتم چک کنم قندم خیلی زیاد رفته بود بالا من تو بارداری با قرص قندم شده بود ۸۰ اما یهو رفته بود ۲۶۰ ازمایش دادم انزیمای کبدم چنان بالا بود که دکتر گفت کبد چرب گرید۳ یه لحظه فقط یه لحظه پسرم اومد جلو چشمم که قراره بدون من چیکار کنه؟اصلاتا کجا میخوام بی اراده باشم؟به کسی چیزی نگفتم گفتم شاید باز هم نتونم یاعلی گفتمو شروع کردم پیاده رویی رفتم دمنوش گرفتم قهوه گرفتم روغنیو حذف کردم برنجو قطع کردم نون فقط جو یادمه اوایل که قهوه رو میخوردم از شدت تلیخ اوق میزدم میرفتم خونه مامانم دوستداشتم گریه کنم با خودم میگفتم حالا بذار امروزو بخورم بعد یهو به خودم مبومدم میگفتم بچه شدی؟میخوای تو ۲۸ سالگی الکی الکی بمیری؟رفتو امدمو کم کردم به خونه مامانم هربار هرکی دیدتم گفت واای چقدر لاغر شدی من بیشتر انگیزه گرفتم🥹من با پشتکار با اراده تونستم ۱۹ کیلو کم کنم وزن ۱۰۲ داره میرسه به ۸۳ این مابین شوهرم خیلی کمکم کرده خیلی هوامو داشته از همه نظر من بعد ۱۰ گیلو کم کردن رفتم سونو دیگه کبدم چرب نبود از ذوق گریه میکردم من خودمو دیگه تو ایینه میبینم لذت میبرم 😄و وحشت دارم از اینکه مبادا ۱۰ گرم اضاف شه وزنم