بعدازتقریبا یکسال، میخام تجربه زایمانمواینجابنویسم:
من همیشه دوس داشتم طبیعی زایمان کنم بخاطرتعریفایی که شنیده بودم وبه عینه دیده بودم که چقدرزودآدم سرپامیشه دوتاخواهرامم دیده بودم چون جفتشون سز شدند وخیلی دردداشتند واذیت شدند تا روبراه بشن ومن کلا همیشه فوبیای اتاق عمل داشتم ازبخیه وتیغ وجراحی میترسیدم
من دوران بارداریم خداروشکر همه چی نرمال بود جدای از4ماه اول که بشدت ویارداشتم مدام استفراغ میکردم وسرم میزدم... توی سونو آنومالی دکترم تشخیص دادکه آب دوربچه کمه ومن خیلی ناراحت شدم و2هفته استراحت کردمو مدام هندونه وآب وخربزه واسفناج خوردم که بعدازاون دوباره رفتم سونو، از11شده بودم15 وخیلی خوب بوددکترم گفت عالیه همه چی
گذشت وپارسال همین موقعها، من دیگه توی 9ماه بودمو منتظر درد... اما هیچ خبری نبود هرروز با یوتیوب ورزش میکردم روزی دومرتبه ورزشهایی که برای آمادگی لگن بودن انجام میدادم با مامای همراهم درتماس بودم اونم سوالی داشتم راهنماییم میکرد
پیاده روی هم هرشب میرفتم ویادمه یه روز عصرپاشدم رفتم میدون نقش جهان، 3 دور من دورمیدون پیاده رفتم اما بازهم دردم نگرفت خداشاهده دروغ ندارم بگم3 دور اونم دور میدون، خیلی مسافت زیادیه این کارها تقریبا اوایل مهرماه بود...
ادامه تاپیک بعد...

۲ پاسخ

طبیعی در کل از سزارین سخت تره

😳😳😳😳

سوال های مرتبط

مامان دلسا💞 مامان دلسا💞 ۱۵ ماهگی
مامان وروجکم🐣🍫 مامان وروجکم🐣🍫 ۱۶ ماهگی
پارسال همین روز و همین ساعت ک کوچولو بدنیا آمد وساعت ۱۱:35دقیقه بدنیا آمد من ۷ خرداد رفتم بیمارستان قبل از اینکه برم بیمارستان مراقبت داشتم رفتم بهداشت و ماما وزنم گرفت گفت وزنت خیلی رفته بالا تو یک هفته ۸ کیلو اضافه کردم و گفت خطرناکه باید الان بری متخصص من ساعت ۱۰رفته بودم بهداشت و گفت عصر برو و برام نامه نوشت و ومن وقتی که از بهداشت برگشتم خیلی ترسیده بودم و عصر شد ورفتم متخصص نبود و یه متخصص دیگه هم رفتم گفت الان نوبت نمیدم برگشتم صبح شد و بهداشت زنگ زد جواب ندادم و به شوهرم زنگ زدن و گفتن ب همسرت بگو بیاد بهداشت و من رفتم بهداشت بعد ماما گفت رفتی متخصص و من گفتم بله گفت پس نامه کو اون نامه ک برام نوشت باید بدم متخصص و متخصص جوابش تو نامه بنویسه ببینه ج مشکلی دارم و من بش گفتم آره رفتم ولی نامه تو خونه موند یادم رفته ببرمش با خودم و بعد ماما داد زد چرا نرفتی مگه من بخاطر خودم بت میگم برو برا سلامتی تو وبچه میخوام ومن ساکت هیچی نگفتم و خلاصه گفت باید عصر بری و من رفتم و متخصص بود و قبلا من خ ماما خصوصی هم گرفته بودم و رفتم برا ماما خصوصی قبل از اینکهبرم متخصص و جریان بشگفتم و برا سونو و آزمایش نوشت سونو و آزمایش انجام دادم ورفتم متخصص آزمایش و سونو نشونش دادم و سونو گفت خوبه فقط آزمایش گفت پلاکت خونت ‌پایینه اگه همین امروز زایمان نکنی خونریزی میگیری وخطرناکه هم واسه تو هم واسه بچه گفت الان پاتو میزان بیرون مستقیم میری بیمارستان من برگشتم خونه وسایلام جمع کردم رفتم بیمارستان و وجریان گفتم بعد آزمایش ازم گرفتن و من خیلی ترسیده بودم و دوست داشتم شوهرم پیشم بمونه بعد گفت شوهرت صدا بزنن ک بیاد امضا