سلام دوستان گلم میخوام تجربم از شیرگرفتن بهتون بگم😌😅
در عرض پنج روز کامل از شیر گرفتم دو روز اول شیر روز قطع کردم به سینم تلخک زدم روز اول نخورد ولی روز دوم همینجوری تلخ خورد😅 روزسوم رژ قرمز زدم گفتم اوف شده میترسید نمیخورد و اینکه اصلا پیشش دراز نمیکشیدم چون درازکشیدنی شیرمیخواست روزا باهاش بازی میکردم یاحتی خونه رو تمیز کردنی یه دستمالم میدادم بچم تمیز کنه فقط برااینکه سرگرم بشه یابیرون میرفتیم قبل ظهر اصلا نمیخوابوندمش ساعت دو میخوابید روزا تا میومد شیر بخوره بهش غذا یا خوراکی میدادم بهونه شیر میگرفت با خوراکی حواسشو پرت میکردم
رو چهارم پنجم دیگه کلا شبام ندادم شبام باهاش بازی میکردم خسته میشد جوری ک خودش میگفت بخوابیم من شب اول ازش جدا خوابیدم ک نصف شب بیدارنشه برای شیر ولی باز پیدام کرد😅 دیگه بیخیال شدم رفتم پیشش خوابیدم بهش آب دادم گذاشتم روپام خوابید تاصبح

اینم بگم پسرمن قبلناشبا ۹ میخوابید تا صبح چندبار برا شیر بیدار میشد صبح هم ساعت شیش بیدار میشد ولی الان شب ساعت ده ونیم اینامیخوابه تاصبح ساعت هشت میخوابه رفته رفته بیشترم میخوابه غذاشم خوب بود ولی الان دوبرابر میخوره اینم از تجربه ترک شیر😘🩷🩵


#شیر
#ترک_شیر
#قطع_شیر
#شیرشب

تصویر
۷ پاسخ

عزیزدلم میشه راهنماییم کنی من دخترمو ۱۰ ـ۱۲ روزه از شیر گرفتم اصلا سراغ شیر نمیاد و شبا راحت میخوابه ولی نصفه شب پا میشه شروع میکنه جیغ زدن و گریه کردن به هیچ صراطی هم مستقیم نیست هرکاری بگید میکنم اروم نمیشه چیکارش کنم

ایول چقد خوب بسلامتی باشه
پسر من از یکسالگی شیر شب نمیخوره ولی روزا خیلی میخوره وقتی خوابش میاد شیشه و بالشتشو میاره فعلا ۳ قوطی شیرخشک داره انشالله اینا رو که بخوره دیگه واسش نمیگیرم😅

من الان سومین روزه که گرفتم فقط یه بارتوخواب عمیق دادم شب اول دیشب بلند شد اصلا ندادم پسرشما چندروزاول بیداشد شبا

دختر منم از وقتی از شیر گرفتم غذا خوردنش بهتر شده شکر خدا

آره دیگه اینجوریه با حواس‌پرتی و خوراکی ولی سعی‌کن خوراکی مغزی بدی عادتش بده نه چیزای بدردنخور.

سلام عزیزم یعنی یهویی گرفتی ؟منم بچم وابستس ی وعده بخام ندمش خون بپا میکنه

موفق باشی

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد
مامان النا مامان النا ۱ سالگی
بنظر من بهترین روش شیر گرفتن اول روز بعد شب حالا بستگی به شرایط مادرو بچه اخلاقو رفتار همه چیز متفاوته ولی باهمین روش ینفر دیگم تونست بچشو راحت از شیر بگیره
من سه بار اقدام کردم به از شیر گرفتن النا از شب و شکست خوردم و این سری از روز شروع کردم بنظرم روز چون زمان بیشتری داری و کار بیشتری داری و میتونی خودتو مشغول کنی و بچه فرصت نمیکنه بچسبه بهت و میتونی ببریش بیرون و اینکه زمانی باید بچه رو از شیر گرفت که به اون درک برسه نه با جیغو گریه از خودت دورش کنی
من حدودا نزدیک به یک هفته شروع کردم النارو از شیر روز گرفتم روز اول با رژ قرمزش کردمو اومد پیشم گفتم پشه خورد درد میکنه که دوبار سراغشو گرفتو وقتی بهش میگفتم درد مبکنه خودش میرفت دیگه خبری نگرفت ازش ولی شبها تا صبح هرچند باری که میخواست میدادم و از صبح تا شب نمیدادم انگار خودشم متوجه میشد که با روشن شدن هوا دیگه نباید درخواست کنه ولی شیر پاستوریزه دو وعده کلا بهش میدادم
از دیروز تصمیم گرفتم تو لیوان قبل خواب شیر پاستو بدمو و کلا شیرمو قط کنم دیشب سینه بعدیو قرمز کردمو گفتم دردو پشه خورده و براش توضیح میدادم و جلوی خودش برای پدرش هم تعریف میکردم که این اتفاق افتاده و خداروشکر النا هم متوجه شدو دیگه تا ساعت یک که بخوابه خبری ازش نگرفت و دیشب شام مورد علاقشو درست کردم کیک درست کردمو کلی تنقلات تا ساعت خوابش بهش مبدادم تا سیر بخوابه و خداروشکر خوابید ولی تا صبح به هوای عادت مکیدن بیدار میشد و رو پا میخوابید و فقط بهش یبار اب دادم
اینم تجربه من 😍😍
ابنم میان وعده فندق خونه 🥰
مامان تیارا 🧚🏻‍♀️ مامان تیارا 🧚🏻‍♀️ ۲ سالگی
سلام مامانا صبحتون بخیر
ی گزارش بذاریم از روز اول شیر گرفتن
البته قرار امروز شروع کنم ک با تصمیم یهویی از دیروز شروع شد

دیروز تیارا ۹ صبح ک شیر خورد دیگه نخورد تا ۳ بعد از ظهر گفت شیر منم یهویی ب سینه هام ژر زدم نشون دادم گفتم بوف شده دیگه بوستون کرد رفت بازی ی شیشه شیر پاستوریزه دادم بهش خوردن ولی نتونست بخوابه چون فقط با سینه می‌خوابید. ولی اصلا بهانه نگرفت بازی کرد بردمش بیرون اینا تا آخر شب شام کلی ام خوراکی خورده بود
آخر شب ساعت ۱۱ برقا خاموش کردم ولی دیدم داره بهانه میگیره ی نور گذاشتم دیگه باهم کلی بازی کردیم کلی تو بغلم راه بردمش تا ساعت ۱۲ نیم خودش دراز کشید منم آروم دست آوردم پشتش دیدم خوابش برد منم سریع خوابیدم ی دفعه ساعت ۳ نیم شب دقیقا موقعی ک همیشه بیدار میشد برا شیر با گریه شدید بیدار شد با شوهرم شروع کردیم باهاش بازی گریه اش ک آروم شد ۵ دقیقه ام بیشتر گریه نکرد دوباره من تو بغلم راه بردمش دیدم گفت بزارم زمین یعنی ساعت ۴ بود بازم گذاشتمش سر جاش دست آوردم ب پشتش خوابش بر تا ۸ بیدار شد گرسنه بود بهش گفتم هم بیارم بخوری دیدم داره کمی بهانه میگیره شوهرم گفت بپوشون ببرمش در مغازه بهش صبونه ام میدم فعلا ک رفته حالا تا ببینم بقیش خدا چی میخواد

من اصلا دوست نداشتم یهویی بگیرمش ولی هرچی شیرش کمتر میکردم بیشتر وابسته میشد شیر میخواست حالا از دیروز ک بهانه هاش سر جمه نیست ساعتم نشدن ان شاءالله ک امروز یادش بره
شماهم برامون دعا کنید راحت باشه برا دخترم
مامان آنیتا🐣 مامان آنیتا🐣 ۲ سالگی
❤سلام دوستان من اومدم با نجربه از شیر گرفتن دخترکم❤
امروز شد یکماه که دختر قشنگمو از شیر گرفتم .....
قبلش روش های تدریجی رو زیاد امتحان کرده بود ولی نشد که نشد ...
دخترم به شددددت واابستا بود به شیرم
یه روز صبح انقد شبش دختم شیر خورده بود تا صبح ،صبحش که بیدار شدم سردرد افت فشار دلدرد شدید گرفتم و اونروز دوبار سرم خوردم ...
از شدت فشار شیردهی همیشه ضعف و بیحالی داشتم البته نووووش جاااانش❤ با اینکه از نظر غذا و مکمل خیلی میرسیدم به خودم ولی نه خودش خواب داشت نه من همش تا صبح ممه دهنش بود
سرتونو درد نیارم،فردای روزی که سرم خوردم از خواب که بیدار شدم چسب برق زدم به سینم و تصمیم گرفتم که دیگه شیرررر تمامممممم...و باهاش حرف زدم .توضیح دادم که دیگه نمیتونه شیر بخوره .سرگرمش کردم .غذا و میناوعده هایی که دوست داشتو درست کردم و حواسشو پرت کردم تا شب .شب اول چند بار بیدار شد بغل کردم آب دادم بهش رو پا گذاشتم لالایی گذاشتم براش .شب دوم هم همینطور و اینکه دیگه از شب سوم یه بار بیدار شد اونم ماساژ دادم کمرشو خوابش برد .کلا سختیش سه روز بود هم واسه خودم هم واسه بچه ،من تو اون سه روز اصصصصلا حتی تو خواب شیر ندادم شیرمم ندوشیدم به شدت سینم سفت و درد ناک شد ولی کوتاه نیومدم ،از روز چهارم پنجم کم کم سینم شل شد دردش کم شد و تقریبا اوکی شدم دخترمم غذا خوردنش بهتر شد خداروشکر 🥲❤