زایمان کردم .شوهرم سر زایمان قبلم فقط شیرینی خرید گل نخرید .خیلی ولخور بودم ار دستش .بهشم گفته بودم سر این زایمانمم میخواسته بخره بیمارستان گفته نمیزاریم گفته پس موقعی خواشتیم بیایم خونه میخرم .بعد اومدم خونه تا خواهرم و دخترم رفتن گل و شیرینی گرفتن .اقا هم نگرفت دیگ همونو به پای خودش تموم کرد ‌خیلی دلم گرفته .اصلا سوپرایز نشدم دخترم خیلی ذوق داشت بخاطر دخترم یکم ذوق کردم .به شوهرم گفتم واقعا که یعنی من برا تو ارزش یه گل و شیرینی نداشتم ک نگرفتی .اقا چیکار کنم نمیتونم فراموش کنم خیلی دلم گرفته

مردا همینن گلم نود درصدشون زن هاشونو دوس ندارن ما باید این موضوع رو قبول کنیم درسته خیلییییی سخته ولی خب همینه دیگه تکراری شدیم براشون حتی سعی نمیکنن ادمو یکم خوشحال کنن. عب نداره خودتو اذیت نکن کاری نمیشه کرد ادامه بدی عین من میشی من کم مونده بود خودمو بکشم

حق داری واقعا دقیقا هنین اتفاق برا من افتاد من زایمان اولم بود بعد 14سال نازایی با ای وی ف باردار شدم دوقلو خیلی بارداری سحتی داشتم باخودم گفتم حتما شوهرم سر زایمانم ی کادوی خوبی میگیره دسته گل بزرگی میگیره ولی بعد زایمانم هر دفه میومد بیمارستان میدیدم دستش خالیه پدرشوهرم شیرینی گرفته بود برادر شوهرم یه دسته گل بزرگ اورده بود ک اقا همونا رو پا خودش حساب کرده بود انقد دلم گرفته بود ک هرروز روزی چند بار گریه میکردم حتی ب خودکشی فک میکردم بهداشت حال بدمو فهمید منو فرستاد پیش روانشناس اونجا باهام حرف زد براش تعریف کردم دردم چیه چند بار با من و شوهرم حرف زد حسابی شوهرمو ترسوند از حال من جلسه اخر از همونجا گفت بیا بریم بازار رفتیم برام ی دستبند طلا خرید فرداشم بردم گل فروشی ی دست گل بزرگ گرفت درسته دیگه ارزش نداشت برام ولی دیگه از اون حالت داغون دراومدم

من دوس ندارم بگم حرف ادم از ارزش میوفته بگی انجام بده فایده نداره اعصاب خودتو خورد نکن افسردگی بعد زایمان میگیری فردا برات جیگر میخره گل و شیرینی میارن پیشت عیب نداره ب روش نیار شب ده برا دخترت شاید گشواره بخره

ول کن بابا من سر این بارداریم اونقد استرس کشیدم بچم سالم به دنیا بیاد برام بزرگترین گل و هدیه دنیاست

به دل نگیر عزیزم شاید پول نداشته یاوقت نکرده بعدبرات جبران میکنه

شوهر منم نخرید
با اینکه بچه اولم هست
قبل از زایمانم بهش گفتم ولی بی فایده بود

کادوهم ک هیچی با این خرج و مخارج .انتظار کادو ک اصلا نداشتم ولی واقعا دلم یه گل از طرف شوهرم میخواست ‌خواهرمم بنده خدا میخواسته کاررارو سریع پیش ببره گفته من و دخترتون میریم گل و شیرینی میخریم شما برید دنبال مامان و نی نی

منم سر این مسائل فوق العاده کینه ایم و به دل میگیرم