۲ پاسخ

گلم منم مشهدیم
گیفت سازم انواع دکوری
انواع گیفت تولد دندونی عروسی یلدا ...‌
ایتا روبیکا کانال دارم
09051616035

من فقط بی‌خوابی اذیتم میکنه

سوال های مرتبط

مامان 💙عشقام🩷 مامان 💙عشقام🩷 ۳ سالگی
دلم واسه بچه اول ها میسوزه
چون پدرمادر هیچ تجربه ای ندارن همش آزمون خطا میکنن حرف هرکسی رو زود قبول میکنن از طرفی چون نمیخان آب تو دل بچشون تکون بخوره هر راهی رو حتی به غلط میرن ک بچه اذیت نشه.نمیدونن چطوری با بچه حرف بزنن یا بچه بازی کنن .حتی اگه صدتا کتاب بخونی تا تجربه نکنی نمیدونی چی میگم.الان که دارم بچه دومم رو بزرگ میکنم هرازگاهی به این فکر میکنم که کاش میشد چندسال برگردم عقب با همین تجربه ای ک الان دارم دوباره پسرمو بزرگ کنم و واقعا نزارم آب تو دلش تکون بخوره.ولی از طرفی همیشه اولین تجربه ها قشنگترن،اولین بار مادر شدن خیلی حس قشنگیه
دومی هم قشنگه ها ولی حس و حال اولی رو نداره.....
اگه دارید اولین بچتونو بزرگ میکنید فقط حواستون به این باشه بچتون عشق کنه و خوشحال باشه.مثل من سعی نکنید فقط به این فکر کنید که شر ساعت بخوابه صر ساعت بیدار شه اگه نخوابید پدرشو درنیارید تا بخوابونیدش
به زور حتی به زوره گوشی یه غذایی رو بهشون ندید فقط چون مفیده
کلا همه جا فقط فکر کنید که الان بچم دوست داره چه کاری انجام بده به چی علاقه داره
تمام
مامان رستا مامان رستا ۴ ماهگی
بزارین بگم حس و حال بعد از زایمان چجوریه
با اینکه بچه تو میگیری بغلت و حس خوبی داری ولی در عین حال میتونی دچار فروپاشی روانی باشی.
دوران حاملگی که کلا انگار هیچی نداری فقط یه شکمه که هی داره بزرگ میشه هرازگاهی تکونم میخوره
خسته میشی از بی خوابیای شبانه، از وزن سنگین، از شب ادراری ها
و دردای دیگه که تو دوران حاملگی میاد سراغت
حالا این وسط یهو وقت زایمانت میرسه و همه زندگیت میفته رو دور تند
به خودت میای میبینی یه بچه انداختن تو بغلت که بار مسئولیتش رو دوشت سنگینی میکنه در صورتی که خیلی خسته ای.
انتظار داشتی کاش یکی بهت میگفت میتونی بعداز زایمان یه مدت بری استراحت کنی فکر هیچی هم نکنی ولی همچین چیزی نیس.
وقتی درد داری فکر گریه های بچه رو باید کنی فکر شیرش و چیزای دیگه.
با اینکه با خودت درگیری و نمیدونی الان کجای زندگیت هستی
اصلا این بچه برای تو چیه یا تو برای اون بچه کی هستی؟
بعضی اوقات حتی حسی به بچه هم نداری حتی عصبیت هم میکنه.
دلت میخواد بزاریش یه جایی و یه مدت بری برای خودت.
میخوام بگم میگن دوران بعد از زایمان شیرینه بله شیرینه
ولی در صورتی که با احساسات خودت کنار بیای
این احساسات کاملا نرماله
چون یه مدت مادر گیجه چون نمیدونه تو زندگی الان چه نقشی داره.
پس با احساساتتون کنار بیاین. با همسرتون حرف بزنین بهش بگین این حس رو دارین.
هیچ روانشناسی اونقدر که همسرتون بهتون کمک میکنه، کمکژ نمیتونه کنه.
حستونو بریزین بیرون اگر میخواین موقع بچه داری روحیه خوب و سالمی داشته باشین❤️❤️
مامان رایان مامان رایان ۵ ماهگی
مامان سلماجان☺️🩷 مامان سلماجان☺️🩷 ۴ ماهگی
سلام مامانای گل
امروز روز چهارم که سلمای قشنگم رو ب دنیا آوردم اول قبل از اینکه از تجربه زایمانم بگم می‌خوام حس قشنگ داشتنش رو ب اشتراک بزارم
دنیای من سلمای قشنگم از روزی که ب دنیام پا گذاشتی همه چیز برام متفاوت و زیبا تر شده .هر روز هر لحظه و هر ثانیه با نگاه کردن ب چشمان معصومت خدارو هزاران بار شکر میکنم😍
حس قشنگی که بهم میدی رو نمیخام با هیچ چیزی عوض کنم
چقدر قشنگه مادر تو بودن کوچولوی من 😍

تجربه زایمان:
چون به دوستای اصفهانی عزیزم قول داده بودم بیام از تجربه زایمان و بیمارستانم بزارم الوعده وفا😀
من بیمارستان امین زایمان کردم اگه بخوام نمره بدم از ۲۰ به این بیمارستان ۸ میدم
این ۸ هم فقط و فقط به خاطر کادر اتاق عمل و دکترم
از نظر تمیزی و نوساز بودن بیمارستان اصلا راضی نبودم خیلی معمولی بود رو به پایین
۸۰ درصد پرسنل اونجا تا چشم کار میکرد دانشجو های کار آموز بودن
از نظر کیفیت غذا صفر😧
پرستار های بخش دو سه نفرشون اصلا اخلاق نداشتن و با مادر اصلا رفتار درست نداشتن .
اتاق ها هم دو تخته بودن
در کل من برگردم به عقب این بیمارستان رو انتخاب نمیکنم
ولی همه اینا فدای یه تار موی دخترم ☺️

تو
مامان دلانا❤️ مامان دلانا❤️ ۶ ماهگی
یه حس عجیبی دارم....
یه حس ترس استرس ذوق نگرانی ناراحتی...
این اخرین روزاییه که توی دلمی
حس ترس و استرس دارم از روز زایمان که نکنه مشکلی واسه تو یا خودم پیش بیاد از اتاق عمل میترسم از دردای بعدش از زایمان طبیعی ام وحشت دارم از طولانی بودن روندش و درد شدیدی که ازش شنیدم
حس ذوق دارم که قراره ببینمت بغلت کنم و باهات زندگی کنم حس راحتی دارم که دیگه این روزای سخت داره تموم میشه دیگه سختی هایی که کشیدم داره تموم میشه بدن دردام استرسام تموم میشه از این به بعد دیگه وقتی میخوابم راه میرم میشینم جاییم درد نمیکنه دیگه بدون استرس میتونم کارامو بکنم و برگردم به زندگی عادی...
حس نگرانی دارم از سختیای بچه داری از بی قراری هات از شب نخوابیدنام از مشکلاتی که ممکنه واست پیش بیاد از اینکه نتونم و از پس بچه داری بر نیام از اینکه یه تجربه جدید و عجیب میخوام کسب کنم...
و در اخر حس ناراحتی دارم بخاطر اینکه میدونم خودم قراره دیگه زندگی نکنم دیگه نتونم برم پیش دوستام نتونم هروقت هرجا خواستم با خیال راحت برم نتونم برم بیرون نتونم تفریح کنم و دیگه خونه نشین و پیر بشم....
خلاصه که خیلی حالم یه جوریه این روزا
بماند به یادگار از ۱۴۰۴/۰۲/۳۰