بزارین بگم حس و حال بعد از زایمان چجوریه
با اینکه بچه تو میگیری بغلت و حس خوبی داری ولی در عین حال میتونی دچار فروپاشی روانی باشی.
دوران حاملگی که کلا انگار هیچی نداری فقط یه شکمه که هی داره بزرگ میشه هرازگاهی تکونم میخوره
خسته میشی از بی خوابیای شبانه، از وزن سنگین، از شب ادراری ها
و دردای دیگه که تو دوران حاملگی میاد سراغت
حالا این وسط یهو وقت زایمانت میرسه و همه زندگیت میفته رو دور تند
به خودت میای میبینی یه بچه انداختن تو بغلت که بار مسئولیتش رو دوشت سنگینی میکنه در صورتی که خیلی خسته ای.
انتظار داشتی کاش یکی بهت میگفت میتونی بعداز زایمان یه مدت بری استراحت کنی فکر هیچی هم نکنی ولی همچین چیزی نیس.
وقتی درد داری فکر گریه های بچه رو باید کنی فکر شیرش و چیزای دیگه.
با اینکه با خودت درگیری و نمیدونی الان کجای زندگیت هستی
اصلا این بچه برای تو چیه یا تو برای اون بچه کی هستی؟
بعضی اوقات حتی حسی به بچه هم نداری حتی عصبیت هم میکنه.
دلت میخواد بزاریش یه جایی و یه مدت بری برای خودت.
میخوام بگم میگن دوران بعد از زایمان شیرینه بله شیرینه
ولی در صورتی که با احساسات خودت کنار بیای
این احساسات کاملا نرماله
چون یه مدت مادر گیجه چون نمیدونه تو زندگی الان چه نقشی داره.
پس با احساساتتون کنار بیاین. با همسرتون حرف بزنین بهش بگین این حس رو دارین.
هیچ روانشناسی اونقدر که همسرتون بهتون کمک میکنه، کمکژ نمیتونه کنه.
حستونو بریزین بیرون اگر میخواین موقع بچه داری روحیه خوب و سالمی داشته باشین❤️❤️

۱۵ پاسخ

برعکس کاربری که گفته حس بد منتقل می‌کنی. من خیلی پست هایی که میزاری را دوست دارم. خیلی خوبه که بدونم چی در انتظارمه. خیلی خوبه که بدونم فقط من نیستم که این حس بد را دارم و با خواندن پست هات متوجه میشم که بعضی احساسات بد طبیعیه.
ممنون از به اشتراک گذاشتن تجربه ها.
لطفاً این کار را ادامه بده.
و اگر کسی این سبک تاپیک ها را دوست نداره از خط اول مشخص میشه و می‌تونه خواندن را ادامه نده.🙏🏻

سلام درخواست میدهید ممنون

شما طبیعی بودی؟

من دقیقا دو سه روز اول بعد زایمان حس عذاب وجدان داشتم که چرا از حضور بچه اونجوری که همه میگن لذت نمیبرم
چرا دلم میخواد بزارم برم
چرا پشیمونم
ولی میدونم که این حس ها قطعا واسه خیلی ها هست
روزهای اول بخصوص اگر سزارین باشی واقعا سخت ترین روزهای زندگی رو سپری میکنی
از یک طرف درد های شدید خودت از یک طرف گریه ها و بی قراری های بچه
از یک طرف بی خوابی های مداوم
واقعا باید خیلی صبور باشی تا بگذره
اینو میگم که بقیه مامان ها فکر نکنن فقط خودشون توی این شرایط گیر میکنن

منم هرچقدر بیشتر به هفته های پایانی میرسم این حس غم و اندوهم داره بیشتر میشه،
بی شک لذت بغل کردن فرزندت یه حس خیلی خاصه ولی خیلی وقتا حس میکنم هنوز امادگی این حجم تغیر تو زندگیمو ندارم

دقیقا همینطوره

چقدر قشنگ گفتی 🥲

خدا برات نگهش داره عزیزم برا منم دعا کن وقت شیر دادن بچت

عزیزدلم❤شما یه مادر قوی و باسوادی که با اگاهیت میتونی همه چیو کنترل کنی
ماشالا بهت افرین
خیلی کار درستی میکنی ک با همسرت درمیون میزاری و اونم اینقدر اقاست ک درک میکنه
خداروشکر
این سه نفره رو با هیچی نمیشه عوض کرد

چقد قشنگ نوشتی
و واقعی🥲❤️

خیلی خیلی درست....واقعا زایمان عجیب ترین تجربه زندگی هر زنی هست...

خیلی عالی بود دقیقا همینطوره 🌹👍🏻

بچه اولتونه؟
من اینقدر احساس مسولیت میکردم برا بچم که خودما نمیفهمیدم والبته لذتی هم نبردم چون استرس نگهداریشا داشتم

دقیقا درست میگین

خیلی عالی بود ممنون🥺🥺🥺🥺

سوال های مرتبط

مامان ماهک🧿 مامان ماهک🧿 ۱ ماهگی
بچه ها از وقتی زایمان کردم دلم یه جوریه خیلی نگرانی تو دلمه انگار از یه چیزی میترسم که نکنه یه اتفاق بد بیفته
به خاطر نوزاد من وهمسرم نمیتونیم کنار هم بخوابیم وتا صبح نا آرامم .همش تو اتاقی که با بچه هام خوابه رو نگاه میکنم .حتی به فکر بچهام نیستم چون شوهرم خیلی مراقبه برای آب و دستشویی وبی خوابی و......ولی دلم یه جوریه نمیخوام ازش دور بمونم .ولی نمیشه بهش احتیاج دارم این روزها انقدر در گیر بودیم از قبل زایمان تا عمل تا زردی بچه و......انگار ۱۰۰۰ساله همسرم رو ندیدم وفاصله داریم .نمیدونم اگه مادرم بره .هم میشه کنار هم بتونیم باشیم یا نه .اصلا حس بدیه نمیخوام ادامه پیدا کنه .ازم دور باشه اونم خوابش بهم خورده وروز هم مشغله داره .کلا از همه چی تو دنیا واسم مهم تره وقتی برای این که خوابش بگیره میبینم سرش تو گوشه حس بدی دارم افکار منفی میاد سراغم .البته تا قبل زایمان با هم سرمون تو گوشی بود تو اینستا وگوگل و.....نمیدونم چرا حسم نمیتونم کنترل کنم .حتی یه جنسی رو برای فروش میزنه تو دیوار بدم میاد چت کنه با مشتری 😱😱😱😱دست خودم نیست
مامان دیارا 💕 مامان دیارا 💕 ۲ ماهگی
مامانا تو این مدت یه چیزی فهمیدم
اینکه بچه تونو چه وقتی جنین هست و چه وقتی دنیا میاد مقایسه نکنین با یه بچه دیگه
سعی کنین هم وقتی جنین هست و تو شکمتون هم به دنیا میاد
رفتار بچتونو خوب بشناسین و طبق اون باهاش هم مسیر بشین
مثلا تو بارداری یادمه همه میگفتن یا دکتر می‌گفت از سی هفتگی بعد از هر وعده غذایی حرکات جنین بشمار اوایلش استرس گرفتم چون بعد وعده غذایی بچم تکون نمی‌خورد
یکم که گذشت فهمیدم بچه من قبل وعده غذایی خوب تکون میخوره
و غذا که میخورم آروم میشه
یا صبح ها تکون نمیخوره و خوابه از ساعت یک ظهر شروع میشد
ولی از مامان های دیگه می‌پرسیدم اینجوری نبود
یا الان طبق نیازش بهش شیر میدم
با وجودی که بعضی مامانا که می‌پرسیدم مقدار شیر دادن متفاوت بود
یا نوع خواب و بیداریش طبق الگو رفتاری خودشه
عین بچه های دیگه نیست
اگه رو دور مقایسه بیوفتین فقط یه دور باطل هست که خودتون و بچه و اطرافیان اذیت میشن
فقط از تجربیات هم دیگه میتونیم استفاده کنیم برای بهتر شدن هم مسیری با فرزندمون
مامان لیانا|رایان مامان لیانا|رایان ۲ ماهگی
مامان رستا مامان رستا روزهای ابتدایی تولد
بعد زایمان همه چی فرق میکنه دیگه
دیگه بدنت انگار دست خودت نیس
نصف شبا با کوچکترین صدای بچه از خواب میپری، خسته میشی گاهی حتی ممکنه عصبی بشی همه ی این حالات هست
گاهی انقدر خوابت بد میشه که رو اعصابت تاثیر میذاره و هرکی که نزدیکته میتوپی بهش.
همه اینا طبیعیه ، اینا باعث نمیشه حتی لحظه ای فکر کنی که مادر بدی هستی نه فقط نشون میدی که انسانی طبیعیه خسته شی
لازم نیس نشون بدی سوپرمنی چون نیستی انقدر سعی نکن خودتو قوی نشون بدی چون درست نیس
جایی که کمک لازم دارین از کسی که نزدیکتونه و باهاش صمیمی هستین کمک بخواین
کمک خواستن شما رو ناتوان نشون نمیده برعکس نشون میده سلامتی خودتون و راحتیه بچتون براتون مهمه.
اگه با شوهرتون راحتین ازش بخواین یه روز مرخصی بگیره و حواسش به بچه باشه تا شما فقط یه روز بتونین بخوابین.
چیزی که لازم دارین رو بخواین.
بچه بعدا یادش نمیمونه که شما خودتونو چقدر قوی نشون دادین، ولی شما یادتون میمونه که چقدر سختی کشیدین و نشون دادین حالتون خوبه در صورتی که نبوده❤️🥹
مامان آقا پسر🩵 مامان آقا پسر🩵 ۵ ماهگی
چقدر کلافه کننده ان کسایی که میان میخوان مثلا دلسوزی کننا، ولی حرفاشون آدمو حرص میده و فکر میکنن بلد نیستی خودت!
با شوهرم و بچه توی آسانسور مطب دکتر اطفال بودیم، هرکی مارو میدید یه چیزی میگفت ..
یکی میگفت هوا سرده ها چرا اینقدر لباس کم تن بچت کردی🫤
یکی میگفت وای بچه داره میوفته از بغلت، ازین آغوشیا نداشتی بچه رو بزاری توش بعد بغل بگیری؟🫤
یکی دیگه میگه چقدر زیاد و پشت هم داری به بچت شیر میدی بچه باید کمتر بخوره 🫤
بعدی: وای بچه اولته؟ معلومه ازت از بس استرس داری و ناواردی!
و بعدی: ولی شیر مادر یه چیز دیگه اس، هرطوری هست شیرخودتو بده بهش!!
یکی دیگه: بچه رو فلانجور نخوابون،پستونک و شیشه نده عادت میکنه!!
بعدی: ختنه که زوده الان داری بچه رو میبری ، بزار فلان موقع
و ...
بابا بسه دیگه تورو قرآن ، بخدا مادر پدر بچه وقتی تصمیم گرفتن بچه دار شن ، خودشون از پس همه چیز بچه مسلما برمیان و بلدن،توروخدا اینقدر با حرفاتون اذیتشون نکنید، مگه خودتون اولین بچه هاتون همه چیز بلد بودید؟!!! اینا همونایین که توی انتخاب نوع زایمان و بیمارستان و هزینه ها و اوووو ماشالله نظر میدن ،یباره توقع دارن بچه رو بدی بهشون خودشون بزرگ کنن بخدا چون معتقدن تو حالیت نمیشه..هرچقدرم جوابشونو میدی بازم جواب تو آستین دارن ، بدتر از آشنا، اون غریبه های توی خیابونن که حتی جوابشونم نمیدی باز یجور دیگه حرف میزنن..پوفففف چقدر مامانا باید حرص بخورن بخدا
دردای خودشون و افسردگی و کوفت کمه، این چرا و پرتارم باید گوش کنن