تو مطب دکتر بودم بچه هام‌هی غر می زدن که خسته شدیم و فلان خواهرم زنگ کشم‌کرده بود چند بار زنگ‌زد قطع کردم دیدم ول کن نیست حلو مردمم زشته جوابشو دادم گفت توروخدا ول کن من الان کار ندارم کی تقصیرکاره ولی می خوام اینو بهت بگم ما همه از یه خانواده ایم تو نمی تونی از پدر و مادرت بگذری مامانم همین جور به خدا دیشب با ویس هات اشک ریخت و کلی گریه کرد صبح با ناراحتی پاشد گفت پاشم زنگ بزنم دخترم بیاد اینجا بابام‌گفته حق نداری زنگ بزنی دخترت ناراحتت کرده و فلان ولی باز خواهرم کارخودشو کرد و به من زنگ زد نه من نه مادرم قلبا آدمای کینه ای نیستیم منم قلبم درد میگیره اصلا یه لحظه هم‌نمی تونم طاقت بیارم از مطب تا خونه ی مانان دو دقیقه راه پیاده با بچه هام‌اومدیم مامانم خیلی هوشحال شدما رفتیم منو گرفت بغلش اینقدر گریه کردیم جفتمون که حد نداره😭😭گفت چرا متو با بچه هات تهدید می کنی هرموقع ناراحت بودی از ما بچه هاتو بیار خودت نخواستی نیا برگرد تو خونت بعد اینقدر قسم خورد و گریه کرد که برام فرقی نمی کمید من فقط گیر کردم لحظه مابینتون چی کار کنم توروخدادمنو درک کنید و اینا منم گرفتم بغلم اینقدر گریه کردم بوسش کردم گفتم با دنیا عوضت نمی کنم😥😥حقیقتا نمی خواستم تا خودشون نخوان برم ولی وقتی دیدم اونا می خوان قائله رو ختم کنند کوتاه اومدم چون تمام حرفا و ناراحتی هامو تو وویس های که دادم گوش دادن مادرم گفته‌بود بزار بگه خالی شه اشکال نداره این شد که دیگه اومدم من کسی رو اوسکول نکردم به خدا

۱۰ پاسخ

خوب کردی عزیزم
بهترین کار رو کردی
چقدر این زن داداشت فتنه ست شماها رو انداخت ب جون هم. وقتی میخواد بیاد خونه مادرت شما نرو ک زن داداشت مادرتو اذیت نکنه.

خوب کاری عزیزم. خدا برات حفظشون کنه.
اما خواهرانه بهت میگم ادما تو عصبانیت بی هدفم حرف نمیزنن یکم با ملاحظه وبا دعوت برو خونه بابات. الان فرصتی هس که با فاصله واحترام رفت وامد کنی. احساساتت دوباره غلبه نکنه بدون هماهنگی و زنگ بری خونشون. بزار خودشون بگن فلان روز بیاین

خداروشکر. هیچ وقت پدرو مادرتو کنار نزار هرچقدر بد باشن

اخی چقدر خوشحال شدم برات🥺

بسیار کار خوبی کردی راحله جان

هیچ وقت مادر و پدر را نمیشد کنار گذاشت.حالا هرچقدر هم تقصیر کار باشند.

خداروشکر عزیزم..دیگه وقتی زن داداشت اونجا هست شما نرو

الهی چقدبغضم گرفت انشالله دیگه دوری وجدایی وناراحتی بینتون نیفته

خداروشکر همیشه خوش،باشید کنار هم ولی،وقتایی ک زنداداشتدهست اصلا نرو

خدا روشکر عزیزم🥹

سوال های مرتبط

مامان دو تا گردو مامان دو تا گردو ۵ سالگی
مامانا من دو تا بچه دارم یکی پنج سالشه یکی از چهار ماهشه هر روز تو خونه از صبح تا شب با بچه ها تنهام شوهرم ظهر میاد و باز می‌ره تا شب ساعت ۱۰ میاد دلم میخواد هر روز برم خونه مامانم پلی ناراحت میشن میگن بچه هات اذیت میکنند دیگه نمیرم هفته ای یکبار میرم و خونه مادر شوهر و خواهر شوهر هم کلا نه چون اصلا بهم رو نمی‌دن و بچه هامو اذیت میکنند فرق می‌زارم منم نمیرم کلا موندم تو خونه کاهی گریه میکنم از تنهایی کاش لااقل خونه ام ویلایی بود حیاطی چیزی داشتم البته آپارتمان حیاط داره ۴۰ متر ولی بازم تنهام الان باز گریه کردم از تنهایی دلم خیلی گرفته مادرم خیلی سنگ دره میگم بیام اونجا میگه نه بمون بچه هات بزرگ کن نمی‌خواد برا خواهرم فردا خاستکار میاد میگم مامان بزار الان بیام کمکت کنم مگه نمیگی کار دارم میگه نه نیا بمون بچه هات بزرگ کن یه خواهر هم دارم دو سال دیگه قراره کنکور بده به خاطر اون بابام و مامانم میگن زود زود نیا پسرت نمیزاره خواهرش درست بخونه خیلی دلم می‌شکنه از خرفاشون تو تنهایی گریه میکنم شما بگید من کجا برم خیلی تنها میمونم کاهی ماه ها میشه تو خونه میمونم میترسم افسرده شدم که فکر کنم شدم پسرمم خیلی شلوغه خیلی بیش از حد اذیتم می‌کنه
مامان boys مامان boys ۵ سالگی
خدایا شکرت به قرآن نمی‌خوام ناشکری کنم فقط دارم روانی میشم خدایا کم آوردم خدایا خودت کمکم کن مردم به قرآن
این بچه از صبح که بیدار میشه یک ثانیه نمیخوابه یه ثانیه بلند شم گریه میکنم یه جوری که انگار مردم یک ساعتم نیام جوری گریه میکنه و قطع نمیکنه که از استرس میمیری اون از صبح نشستن در کنارش و تو بغلت بودن که کمرت دولا شدن به کنار نمیتونی هیچی کوفت کنی به کنار با این حالت باید شیر بدی به کنار کارای اون یکی بچه هست به کنار
مثلا عصر همسرم گفت میام میبرمت پیش بابا دوماهه بهشت زهرا نرفته بودم اوم حاضر شدنم با بدختی که مدام گریه واسه هر یه تکونم بعد نمیتونم اون یکی و حاضر کنم آخرشم به اون بدبخت میگم بیا شلوار یا جوراب ببر بابات یا خودت پات کن گریه میکنه میگه میخوام تو حاضرم کنی رفتیم اونجا برگشتیم شوهرم رفت سرکار گذاشتمش رو تخت لباسم در آرم خودش کشت هول هولی در اوردم دستشویی رفتم لباس اون یکی در اوردم اونو دستشویی بردم این همچنان هوار میزنه بغلش کردم شیرم نمیخورد ۹۰ سییشیرخشک قاشق قاشق بهش دادم بازی کرده ریخته شکمش کار کرد شستم عوضش کردم لباساشو عوض کردم گذاشتم باز رو تخت گریه گریه دو سه تا لباسشو باید بادست میشستم هول هولکی شستم بعد برنج و بذارم هوار میزد گریه قطع نمیکنه پسرم کلی ادا در میاره میپره بالا پایین یه لحظه قطع نمیکنه فقط گریههههه بد و بدو رفتم بغلش کردم شیر دادم خدایا حتی نمیرسم این وسطا یه لقمه یه چیزی کوفت کنم جون داشته باشم اعصابم داغون بار روانی که روته همه کارات بدوبدو با استرس اولش بچه رو بغل میکنی میگی به بغلت احتیاج داره باید اینکا و کنی چرا باید بعدش اینجوری بشی بخدا دارم میمیرم جون ندارم اعصاب ندارم سه ماه و ۲۴ روزه منتظرم یه روز راحت بیاد 😭🥺
مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۶ سالگی
سلام شبتون بخیر اومدم یه چی تعریف کنم و برم😂
بهتون گفتم قبل از عید از دیوار خونه اجاره کردم ۱تومن ریختم طرف کلاهبردار بود خطش رو خاموش کرد
حالا امروز رفتم بانک شماره کارتش، گفتم من اشتباهی به این شماره کارت پول ریختم
خانمه گفت اوکی من زنگ میزنم ولی هیچ اطلاعات مشتری رو به شما نمیدم
به یه شماره زنگ زد گفت خاموشه یه شماره دیگش هم سه بار زنگ زد جواب نداد آخرسر من صادقانه گفتم که بابت این ماجرا از من ۱ تومن کلاهبرداری کرده
و خطش خاموشه
همینو که گفتم زنه خوشش اومد گفت ا چه جالب پس بزار بیشتر زنگ بزنم
انقدر زنگ زد تا جواب داد بهش گفت من کارمند بانکم ۱ تومن گرفتین خط رو خاموش کردین این خانم خیلی پیگیره حاضره بیشتر از پولش خرج کنه تا پیگیری کنه هی اصرار داشت که اشتباه شده من پولی نگرفتم
آخرسر شماره منو داد بهش ،گفتش که زنگ بزن پولو بهش برگردون
هرکاری کردم هیچ شماره ای بهم نداد
بعد بهم گفت قبل اینکه شما واریز کنین ده دقیقه قبلش ۲ تومن واریزی داشته و سریع انتقال داده به یه شماره کارت دیگش بعدش شما ۱ تومن واریز کردین یک رب بعدش انتقال داده
همرو به یه شماره کارت انتقال می‌داده
و اینکه این خانم آبادان سکونت داره
خلاصه من اومدم خونه دیدم یه شماره ناشناس پیام داده 😂😂
فقط نگم براتون چه حالش گرفته شده بود😂
۵۰۰ تومن برگردوند موند بقیش که میگه چند روز دیگه میزنم 😅پایین اسکرین شات های پیام رو میزارم
مامان ❤جوجه کوچولو❤ مامان ❤جوجه کوچولو❤ ۵ سالگی
خیلی دلم گرفته ،هر کاری میکنم آروم نمیشم‌ 🥺
پسرم خیلی مهربونه و تنها شلوغیش اینه شاید ی موقع با باباش کشتی یا نشت بازی کنه و کلا با کسی کاری نداره و زود کنار میاد . به زور از کسی چیزی نمیگیره . بنظر من و شوهرم نمی تونه از خودش دفاع کنه . اگر بخواد بزنه دستش ماشاالله محکمه اما نمیزنه حتی اگر هولش بدن یا اذیت کنن . 🥺 ایراد بزرگی که داره اینه فکر می‌کنه باید همیشه ی چیزی بخره حتی اگر به دردش نخوره . دلم خیلی می سوزه اصلا سیاست نداره . بچه های فامیل یا همکلاسی‌اش رو میبینیم غصه بسرمو می خوریم . ما مقصریم همیشه گفتیم. لوس نباش ، نزن ، با دیگران با احترام رفتار کن ،تو کلاس اذیت نکن ،مهمونی شلوغ نکن و..... . کلا خودم و همسرم خیلی عاطفی هستیم و بنظرم پسرم رو خیلی عاطفی بار آوردیم . دختر خواهرم یا پسر برادر شوهرم و بقیه آنقدر مغرور و با سیاست هستن که اصلا غصه رفتار بد دیگران یا بازی نکردن و حرف نزدن و.. بقیه رو نمی خورن . اصلا به قول خواهر زادم میگه اهمیتی نداره کسی منو دوست داره یا نداره ،اینو می خره یا نمی خره و.. خیلی همشون زبون دارن اما پسر من اینجوری نیست . احساس خوبی ندارم به این که این همه با محبته و سعی می‌کنه سریع کنار بیاد و به دیگران احترام می‌ذاره ، جالبه اونا اتفاقا خیلی بیشتر دیده میشن از بس ماشاالله زبون درازن🥴 دروغ نگم تنها کسایی که عاشقانه پسرمو دوست دارن و اول پسرم براشون مهمه ، پدر و مادر شوهرم و یکی از عموهاشه که مجرده وگرنه مثلا خودم دیدم پدر و مادر خودم برای این که خواهر زادم ناراحت نشه هر کاری میکنن اما ممکنه سامیار ناراحت بشه بگن تو که لوس نیستی تو پسر خوبی هستی😔