اینقد گریه کردم که چشمام قرمز شده دخترم تو کوچه بود رفتم
یه سر بزنم دیدم دختره همسایه مون داره گیلاس زرد آلو میخوره نگو ته هسته هاشو میده دخترم میخوره اینقد ذوق هم میکرد بچشم یعنی از ته قلبم جيگرم آتیش گرفت خدایا اصلا هستی واقعا میبینی مارو دستشو
گرفتم آوردم خونه میگه دوستم بهم میوه داده مامانم دعواش کردم گفتم دیگه از کسی چیزی نگیر اینقد گریه کرد گرفت خوابید خودمم فقط گریه
کردم اون مردکه رو نفریم کردم

۱۴ پاسخ

چقد مادر اون بچه نفهمه که بچشو با میوه فرستاده تو کوچه با این تایپیکت انقد ناراحت شدم خدا خیرش نده پدرشو عزیزم شما طااق گرفتی برو کمیته امداد بهزیستی اینا معشیتی اینا میدن ثبت نام کن از هیچی بهتره

الهی بگردم
قلبم ترکید اون لحظه ک دیدی چی کشیدی

قلبم گرفت برای اون لحظه که این صحنه رو دیدی عزیزم
ای کاش حداقل بچه هامون طوری تربیت کنیم ک بخشنده باشن
موندم چرا اون دختر به دختر شما چیزی نداده

بمیرم برای دخترت خیلی ناراحت شدم کاش کاری از دستم میومد

کجا زندگی‌میکنی؟

آخی عزیزم زندگی همینه💔
امیدوارم زندگی زودتر روی خوشش رو به شما و دختر نازت نشون بده

ب دختر میگفتی برا چی ته هسته می‌دادی ب بچه من دهنی

کوچه اسمش رو خودشه هزار جور آدم پیدا میشه
نفرستش

عزیزم هرچقدرتوخونه تنها باشه تو کوچه نفرستش میخوادبرع باخودت توی یک تایم مشخص باخودت برگرده تنهایی هرگز

عزیزهیچ وقت بچه رو کوچه نفرست

😔😔😔😔

😭😭😭😭عزیزم کاش بچه تو دعوا نمیکردی .خدا لعنت کنه بعضی خانواده ها رو .آخه چرا اینکارو کرده با بچه ت.براش چند تا میگرفتی

عزیزم خودت کار می‌کنی

چرا بفرستیش کوچه

مقالات مرتبط

از خواب پریدن کودک با گریه
از خواب پریدن کودک با گریه نشانه چیست؟
چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
کتاب خواندن برای کودک از بارداری
کتاب خواندن برای کودک از بارداری
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن

سوال های مرتبط

مامان 😘deli 😘 مامان 😘deli 😘 ۵ سالگی
سلام شب تون بخیر ...
خونه مادرم بودیم بعد یه دختره مثلا ۱۰ ساله اینطورا همش با دوچرخه میومد رد میشد دخترم بهش گفته بود میای با من بازی کنی دختره هم گفته بود نه چون تو زشتی.دوباره رفته بود دور زده بود برگشته بود دوباره به دخترم گفته بود تو خیلی زشتی.دخترم گریه کنان اومد به من گفت مامان یه دختره به من اینجوری میگه منم رفتم کوچه دیدم دوتا خانوم کوچه هستن گفتم این دختر که لباس زرد داره بچه کیه .یکی از خانوما گفت دختر منه. منم گفتم واسه چی میاد همش به دختر من میگه خیلی زشتی اینا .مامانه اول قبول نمی کرد به دخترش گفت مگه تو اینجوری گفتی دختره گفت ازه من گفتم .
به نظرتون من باید میرفتم یا نه بیخیال میشدم ؟؟؟
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان عشقام مامان عشقام ۵ سالگی
مامانا دخترم پنج سالشه چند شب پیش به خالشکه 16سالشه به اشتباه گفته عوضی بعد داداشم که20سالشهو همیشه باهاش مهربون بوده بهش چشم غره رفته و پسر ابجیم که 6سالشه هم بهش گفته حرفت بد بود بگو ببخشید خواهرمم گفته دیگه نگو و خلاصه دور گرفتنش که حرفت بد بود دخترمم که اصلا تاحالاتو اون موقعیت نبودهو همشون قبلش فقط قربون صدقش میرفتنو توقع نداشته کلی گریه کرد تا خوابید صبح بهم گفت پاشو از خونه مامانجون بریم خونمون راهمون پوره رفته بودم چندروز اونجابودم گفتم چرا گفت از دایی میترسم داداشمو صدا کردم گفت ببخشید نمیدونستم انقدر میترسه من همش اون پسرخواهزمو دعوامیکنم هیچی نمیگه خلاصه کادوهم براش گرفت اما دخترم اصلا یادش نمیره همش انگار اضطراب دارهو ترسیده همش میگه میترسم نمیام دیگه اونجا هرچی باهاش حزف زدم گفتم خب معذرت خواهی کرد تموم شده سرگرمش کردم بازم هرچندوقت یکبار شبا گریه میکنه میگه انگار براش نشخوار فکری شده وسواس فکری شده هرچی میگم میگه میدونم اما نمیتونم بهش فکرنکنم همش تو فکرم میاد همش ناراحتم میکنه یه کارژ کن تو فکرم نیاد😭😭دارم سکته میکنم سر کوچیکترین چیز روان بچم بهم ریخته میترسم دچار وسواسای بزرگتر بشه بااین حساسیتای رفتاری که داره حتما میبرم روانشناس اما برای اروم شدن دلم بگید بچهای شما نشده اینطور بشن؟ 😭😭😭
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان نازنین مامان نازنین ۵ سالگی
منم دکترم گفت باردار میشوی به شرطی که شوهرت خوب باشه امروز خونریزی عجیب کردم آنقدر گریه کردم که نگو خیلی امروز حالم بده میگم ممکنه اون مشگل داشته باشه سونو واژینال انجام دادم دکتر گفت تو مشگل نداری تنبلیت خوب شده تخمک داری برای باروری نمی‌دونم چرا نشدم گفتم لابد هستم وقتی خون دیدم آنقدر گریه کردم که نگو مهشاد میگم بازم خداروشکر حامله شده ایی جوش اینو میخوری چرا نگفت تو ذوقت خورد کاشکی من بود حامله تو ذوقم میخورد تا اینجوری نشم پریود😭😭😭 اینو برای دوستم نوشتم گفتم شماها بدونید خیلی رفتارش بچه گونه هست حامله شده ناشکری می‌کنه میگه تو ذوقم خورد چرا جنسیت نگفت عجب امروز. دلم خونه عجیب
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان شاهزاده کوچولو مامان شاهزاده کوچولو ۵ سالگی
خانما پسرم پنج سالشه خیلی فحش میده به شوخی یا تو عصبانیت به همه فحش میده از تو کوچه بچها یاد گرفته خیلی وقته دیگه تو کوچه نمیره هر کاری بگید کردم بی توجه ای کردم بدتر شد قصه گفتم درمورد فحش دادن فرقی نکرد خواهش نگید از کسی که فحش میده دورش کن کردم فرقی نداشت با مهربونی رفتار کردم نگو زشته مامان فرقی نکرد چیزا که دوس داشت ازش گرفتم فرقی نداشت تو اتاق کردمش گفتم فحش بدی میندازمت تو اتاق فرقی نداشت دیگه نمی‌دونم چیکار کنم لطفاً کمکم کنید کسی است مثل من یا راهکاری داره
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان محمد سبحان مامان محمد سبحان ۵ سالگی
سلام مامانا ...پسر من از اول نوزادیش غرغرو بود و خیلی گریه میکرد تا الان هم خیلی اذیتم میکنه لجباز ..عصری اذیتم کرد یدفعه گفتم نمیدونم چه گناهی به درگاه خدا کرده بودم که خدا تورو بهم داد😔😔😔
الان تو گهواره یه مامانی از سختیای اوتیسم که بچش داره میگفت خیلی پشیمون شدم از حرفش خدا منو ببخشه غلط کردم ناشکری کردم‌
فرزند پروری بچه داری تب کودک سرماخوردگی فرزند پروری
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان پسر جانم مامان پسر جانم ۵ سالگی
دارم پریود میشم داغونم صبح یه دور گریه کردم
الانم چشمام خیسه منتظرم یکی یه چی بگه بزنم زیر گریه
این ماه فشار عصبی شدیدی رو تحمل کردم🥲
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان مامان علی مامان مامان علی ۵ سالگی
سلام مامانا عذاب وجدان گرفتم الان نیم ساعتم دارم گریه میکنم کیان ازصبح همش نق میزد وبهونه می‌گرفت منم حالم خوب نبود تا بعد ظهر تحمل کردم اما بعدظهری دیگه اعصابم بهم ریخت زدمش یعنی روشونش نگاه کردم کبود شده بود بخدا دیونم کرد نمی‌خواستم بزنم الان مظلوم خوابیده دارم گریه میکنم که چرا نتونستم خودمو کنترل کنم بخدا دیونه شدم😔😔😔😔
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دیانا مامان دیانا ۵ سالگی
خانما کسی تجربه داره بهم کمک کنه
من چند وقت پیش دخترم با داداشش تو خونه داشتن گوشی کارتون میدیدن من بدون اینکه بگم رفتم مغازه یه چی بگیرم یکم طول کشید تا اومدم دیدم دخترم خیلی داره گریه میکنه و ترسیده بود بعد اون روز تا تو اتاقه من تو اشپزخونه داد میزنه میگه مامان و اگه زود جواب ندم گریه میکنه و میدوعه که ببینه هستم یا نه خدا لعنتم کنه کاش اون روز پام میشکست و نمیرفتم توروخدا کسی تجربه داره چی کار کنم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان boys مامان boys ۵ سالگی
خدایا شکرت به قرآن نمی‌خوام ناشکری کنم فقط دارم روانی میشم خدایا کم آوردم خدایا خودت کمکم کن مردم به قرآن
این بچه از صبح که بیدار میشه یک ثانیه نمیخوابه یه ثانیه بلند شم گریه میکنم یه جوری که انگار مردم یک ساعتم نیام جوری گریه میکنه و قطع نمیکنه که از استرس میمیری اون از صبح نشستن در کنارش و تو بغلت بودن که کمرت دولا شدن به کنار نمیتونی هیچی کوفت کنی به کنار با این حالت باید شیر بدی به کنار کارای اون یکی بچه هست به کنار
مثلا عصر همسرم گفت میام میبرمت پیش بابا دوماهه بهشت زهرا نرفته بودم اوم حاضر شدنم با بدختی که مدام گریه واسه هر یه تکونم بعد نمیتونم اون یکی و حاضر کنم آخرشم به اون بدبخت میگم بیا شلوار یا جوراب ببر بابات یا خودت پات کن گریه میکنه میگه میخوام تو حاضرم کنی رفتیم اونجا برگشتیم شوهرم رفت سرکار گذاشتمش رو تخت لباسم در آرم خودش کشت هول هولی در اوردم دستشویی رفتم لباس اون یکی در اوردم اونو دستشویی بردم این همچنان هوار میزنه بغلش کردم شیرم نمیخورد ۹۰ سییشیرخشک قاشق قاشق بهش دادم بازی کرده ریخته شکمش کار کرد شستم عوضش کردم لباساشو عوض کردم گذاشتم باز رو تخت گریه گریه دو سه تا لباسشو باید بادست میشستم هول هولکی شستم بعد برنج و بذارم هوار میزد گریه قطع نمیکنه پسرم کلی ادا در میاره میپره بالا پایین یه لحظه قطع نمیکنه فقط گریههههه بد و بدو رفتم بغلش کردم شیر دادم خدایا حتی نمیرسم این وسطا یه لقمه یه چیزی کوفت کنم جون داشته باشم اعصابم داغون بار روانی که روته همه کارات بدوبدو با استرس اولش بچه رو بغل میکنی میگی به بغلت احتیاج داره باید اینکا و کنی چرا باید بعدش اینجوری بشی بخدا دارم میمیرم جون ندارم اعصاب ندارم سه ماه و ۲۴ روزه منتظرم یه روز راحت بیاد 😭🥺
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان سامیار و تودلی مامان سامیار و تودلی ۵ سالگی
سلام مامانا میدونم الان فوشم میدین اما بخدا دست خودم نیس اینقد حالم گرفته و بده مثلا تو اینستا ی چیزی غمگین میبینم میشینم خوب گریه میکنم الانم واقعا بین دوراهی گیر کردم و هفته های آخرم به هیچ وجه هم نمیتونم تصمیم بگیرم یکی بهم میگه طبیعی یکی سزارین ، میدونم هر دوش بعدش مکافات دارم کاش میدونسم چه غلطی کنم اصلا چیکار کنم از این حال بد استرس و نگرانی در بیام دارم روانی میشم روحیم داغونه 😭😭
بارداری
زایمان
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان boys مامان boys ۵ سالگی
واییی خدایا خسته شدم بچم چهارماه و نیمشه دمر میشه طاقت نداره گریه میکنه بذارم رو مبل یا زمین گریه چون دمر میشه بعدم یهو بیوفته یه کم بشونمش خسته میشه گریه فقط تو بغلمه یک دقیقه جدا نیست از روزی که به دنیا اومده انگار یه دست دارم یه دستی کار میکنم نه میتونم کار کنم که اصلا بیخیال کار نه میتونم یه لقمه چیزی بخورم اون بچه بزرگمم که کلی اذیتم میکنه باباشونم که هر ثانیه حرصم میده کم آوردم دیروز جمعه خو ن ه مامانم بودم یه دقیقه به زور خوابوندنش سر ناهار بیدار شد گریه هر کی بغلش کرد گریه دو سه تا قاشق خوردم خوردم گرفتمش همه گفتن وای چقدر سخته اخه خیلی لاغر شدی غذاشو بخور گفتم می‌بینید که نمیشه
بخدا شکل پیرزنا شدم خیلی بد شدم بخدا موندم نه خواب داره نه میتونه یه دقیقه خودش برای خودش باشه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان رادین و دلوین❤ مامان رادین و دلوین❤ ۵ سالگی
سلام مامانا پسرم چند ماهه لکنت گرفته تا الان نزدیک 15جلسه بردم گفتار درمان داروهم شروع کردم بهتر شده ولی خوب نمیشه دیگه هم قبول نمیکنه بره گفتاردرمان میگه میرم اونجا یچیز اشتباه بگم آقای افشاری ناراحت میشه امشب لکنت گرفت برای اولین بار شوهرم دعواش کرد زد تو گوشش 😢 بعد خودش از خونه گذاشت رفت زنگ زدم انگار خودشم داشت گریه میکرد از ناراحتی گف تروخدا ببر یجا دیگه 200ملیون هرچقد هزینش شد میدم فقط این حرف زدنش درست بشه منم زنگ زدم یه گفتاردرمان دیگه تو شهرمون هست بهش گفتم بردم پیش فلانی نتیجه نگرفتم گف پس ببر پیش همون ادامه بده پیش من نیار...گوشی،قطع کرد اصلا موندم پیام دادم گفتم رفتارتون در شان درمانگر نبود یکی مریض میشه پیش ده تا متخصص میره تا نتیجه بگیره حالا شوهرم میگه بزار من با گوشی خودم زنگ بزنم نوبت بگیرم ببرم ولی خودم میگم خیلی رفتارش زشت بود ببرم شهر دیگه
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان نازنین جون❤️ مامان نازنین جون❤️ ۵ سالگی
سلام خانما دیروز دخترم رو بردم دکترگوش دخترم رو سوراخ کردم بعدش گفتم گوشش رو پماد یا چیزی بزنم چرب کنم گفتش،نه لازم نیست فقط ۴۸ ساعت حمام نره. الان واسم سوال شده مگه نباید گوش رو چرب کرد تا زخم نشه. شما تجربه ای دارید
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان گل پسر مامان گل پسر ۵ سالگی
خانما تورو خدا کمکم کنید پسر من شبا تو اتاق خودش می‌خوابه خیلی وقته ، هیچ وقتم مشکلی نداشته ، شبا ساعت ده و نیم میبرمس تو اتاقش براش قصه و لالایی میگم بوسش میکنم و با هم حرف می‌زنیم ، دیگه ساعت یازده خواب بود ،بعذس دیگه من میومدم تو اتاقم ، خودش هم میدونین که وقتی خاوبس می‌بره من میام تو اتاقم و هیچ مشکلی نداشت ، الان سه چهار شبه نمی‌دونم چش شده همین کارارو براش میکنم اما میگه خوابم نمی‌بره ،بلند میشه گریه می‌کنه میگه خوابم نمی‌بره بیام تو اتاق شما ، دو شب بردمش تو سالن با هم جا انداختیم خوابیدیم ولی دیدم اینجوری نمیشه ، باباشم باهاش صحبت کرد که باید مثل همیشه هر کسی تو تخت خودش بخوابه ، اونم قبول کرد اما دوباره شب که شد ماجرا شروع شد ، الان دو ساعت آوردمش تو تختش ،هر از چند دقیقه یه بار بلند میشه میشینه میگه من اگر بخوابم تو نری ها ، تو بمون ، مشکلم اینه اگر هم بگم باشه دو باره ساعت سه صبح بیدار میشه با گریه میگه کجایی ، منم از بس نشستم پایین تختش خسته شدم خودمم خوابم میاد عصبانی شدم خیلی دعواش کردم گفتم می‌خوام برم تو اتاق خودم اونم خیلی گریه کرد ولی مجبور شد قبول کرد ،حالا هم فکر کنم خوابیده ، ولی خیلی نگرانشم ، نمی‌دونم چش شده ؟اصلا اینطوری نبود
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان مهدیار مامان مهدیار ۵ سالگی
بچه‌ها مهدیار خیلی خرابکار پرانرژی کار درست کن واقعا بعضی وقتا دیگه تحمل شو ندارم کسی رو نمیشناسین بیاد به سرپرستی ببرش بچه ها شمام اینقد انرژی میگیرن از شما ؟ یک ثانیه بدون چالش نیست 😩😩😩😩🤧🤧🤧🤧
فرزند نه پروری
فلش بک
دکمه غلط کردم 😩😩
مشاهده ۶ پاسخ دیگر