تجربه زایمان بچه از صبحتکون نمیخورد دیگه زنگیدمشوهرماومد رفتیم بیمارستان ساعت 3 صبح ما را فرستادن بیمارستان تهرا ن
از درد هلاک شدم شوهرم گریه میکرد و منم همچنان گزیه فقط گریه بود بلاخره ساعت 10 صبح به دنیا اومد نفس نداشت حتی ندیدمش بردنش و من موندم و گریه تا پرستار گفت میتونی بیای ببینیش من هم رفتم زیردستگاه بود اونقدر ریز بود که فقط گریه میکردم
دکترا میگفتن امیدی بهش نیست
ولی من توکلم به خدا بود
از خوابخوراک افتاده بودم

۰ پاسخ

مقالات مرتبط

انواع گریه نوزاد
معنی انواع گریه نوزاد و ترجمه هرکدام
گریه نوزاد در شب
گریه نوزاد در شب | علل و درمان گریه شبانه کودک
گریه شدید نوزاد
علت‌های گریه شدید نوزادان
آرام کردن گریه نوزاد
بهترین روش آرام کردن گریه نوزاد

سوال های مرتبط

مامان لارا مامان لارا ۸ ماهگی
دیشب دخترم تا صبح نخوابید دل درد بود و و گریه می‌کرد ساعت ۱۱ ظهر خیلی سردرد شده بودم بهش با یکم تندی گفتم بخواب مامان دیگه خستم کردی بعد هم با هم خوابیدیم ساعت ۱ که از خواب بیدار شدم کنارم خواب بود دست کشیدم رو صورتش یکو زد زیر گریه و خیلی دلش پر شده بود انقدر وزناک گریه می‌کرد که من هم باهاش زدم زیر گریه بچه که بودم از مامانم هیچ خاطره خوبی ندارم و همیشه در حال دعوا با من بود و گفته بودم دخترم که به دنیا اومد اصلاً باهاش دعوا نمی‌کنم و الان عذاب وجدان اره خفم می‌کنه که چرا سر بچه یک ماهه داد زدم...
مشاهده ۱ پاسخ
مامان جوجه 🩵 مامان جوجه 🩵 ۱ ماهگی
خانما بچه شماهم وقتی بیداره همش گریه میکنه و بعد خودش میپیچه؟
بچه من فقط اگه خواب باشه آرومه تا بیدار شد گریه میکنه
از ۵ صبح بیدار بوده هم بالا آورد هرچی خورده بود هم گریه میکرد تا ۸ که بخوابه
مشاهده ۳ پاسخ
مامان متین ماهان مامان متین ماهان ۳ ماهگی
خانما من چهارشنبه شب آبگوشت خوردم پسرم تا صبح دل درد بود و گریه میکرد از اون شب هم شکمش کار نکرده تا امروز صبح که خیلی به خودش می‌پیچید منم صابون یک ذره شیاف کردم قشنگ شکمش کار کرد ولی بازم از صبح بهانه گیری می‌کنه شیر هم میخوره گریه میکنه
مشاهده ۴ پاسخ
مامان آرکان🧸💙 مامان آرکان🧸💙 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا بلاخره منم وقت کردم بیام تجربه زایمانم رو بگم براتون
قبل از هرچیزی حتما حتما مامانای سزارینی بنظرم پمپ درد بگیرید خیلی خوبه خیلی
من اگه صدبارم برگردم عقب بازم انتخابم سزارینه حالا تجربمو مینویسم براتون با اینکه سزارین اختیاری بودم ولی درد طبیعی هم کشیدم
تاریخ سزارین من برای یازدهم آذر بود ولی ششم حدودای ساعت یازده و نیم شب بود که دیدم خونریزی دارم سریع دوش گرفتم رفتیم بیمارستان معاینه کردن گفتن دو سانتی طبیعی بیار گفتم من سزارینم زنگ بزنید دکترم بیاد گفته هر ساعتی بری میام ولی همش سخت گیری میکردن میگفتن سزارین اختیاری نداریم اتاق عمل بیمارستان هم از ساعت دوازده شب تا هشت صبح فعال نیست اینجا زنگ زدن به دکترم گفت بستریش کنین تا فردا هشت صبح میام بستری شدم ولی من کم کم دردام داشت شروع میشد کل بیمارستان تو سکوت کامل بود منم از درد زیاد فقط راه میرفتم حتی نمیتونستم دراز بکشم تا سرمم تموم بشه خلاصه ساعتای چهار صبح من دردام شدید تر شد ی خانم دیگه هم اومد اونم درداش شروع شده بود و سزارین اختیاری بود با همون دکتر ولی اون اصلا طاقت نداشت تا اومد بیمارستان رو گذاشته بود رو سرش من فقط راه میرفتم و ذکر میگفتم آروم بشم تا دکترم برسه فقط طبیعی نیاد بچم ولی دردا واقعا وحشتناک بود کم کم از اون صبور بودن داشتم درمیومدم. چون زیاده فکر کنم باید دوتا تاپیک بزارم
مشاهده ۵ پاسخ
مامان هانا🩷 مامان هانا🩷 ۳ ماهگی
بچه ها دختر دیگه شیشه نمیگیره نمیدونم چکار کنم دیشب تا ساعت ۶بیدار بود و گریه میکرد گشنه بود خودمم دیگه شیر نداشتم شیرخشک هم نمیخورد
مشاهده ۶ پاسخ
مامان دنیز کوچولو🎀 مامان دنیز کوچولو🎀 ۵ ماهگی
فندق مامان
دیشب یه جوری گریه میکرد دلم واسش کباب بود سه بار بالا آورد آنقدر شیر خورده بود ولی از درد می‌گفت سینتو بزار دهنم ساعت سه صبح دخترم بیهوش شد جوری که من شلوار پاش کردم حتی پلکش تکون نخورد تا صبح خوابید ساعت هفت بیدار شد شیر خورد باز خوابید دیشب فهمیدم حس مادری چیه🥺شوهرم خوابید من با اینکه شب قبل هم نخوابیده بودم تا ساعت سه صبح نشستم پای گریه هاش ارومش کردم تو بغلم❤️🫠
مشاهده ۱۹ پاسخ
مامان هانا مامان هانا ۸ ماهگی
بچم از ساعت دوازدع و نیم دیشب که شیر خورد البته از ساعت نه سینه ام همش دهنش بود میخورد بعد خوابید تا پنج و نیم صبح بیدار نشد گریه کنه منم خواب بودم تا که بیدار شد گریه کرد شیرش دادم
مشکلی نیست؟
مشاهده ۳ پاسخ
مامان دخترم مامان دخترم ۱ ماهگی
خانم بچم 4 روزه از ساعت 6 صبح یکسره گریه می‌کنه بدون وقفه تا ساعت 10 دیوونه شدم دیگه😭😭😭😭
مشاهده ۶ پاسخ
مامان Delvin مامان Delvin ۲ ماهگی
خانما امروز که رفته بودم بیمارستان بچم گریه هاش خیلی ضعیف بود صدای گریه اش ضعیفه از چیه به نظرتون ؟ب
مشاهده ۱۶ پاسخ
مامان هانا مامان هانا ۹ ماهگی
سلام مامانا من به دخترم هم شیرخودمو و هم کمکی میدم
روالش این بود هر 3 ساعت یبار 60 تا کمکی میخورد
امروز هر ی ساعت گرسنه میشه و شیر میخواد
جیکار کنم بهش بدم؟
ندم هم گریه میکته
در ضمن کولیک هم داره ولی گریه نکرده هنوز از دلدرد
مشاهده ۳ پاسخ
مامان هانا مامان هانا ۸ ماهگی
دیشب دختر من تا صبح گریه میکرد شیر میخواست کل شب سینه دهنش بود با ولع میخورد نمیدادم اونقدر گریه میکرد جیغ میرد کبود میشد
چرا اینحوری شده؟
مشاهده ۴ پاسخ
مامان احسان و آیسان مامان احسان و آیسان ۲ ماهگی
سلام من پسرم بیست ماهشه امروز گلوش چرک کرده بود نمیتونست نفس بکش چون خودمم تازه زایمان کردم یک ماه نتونستم برم پیشش مادر شوهرم ببرد بستری کردن از صبح ندیدمش دلم براش تنگ شده یعنی کی ترخيص میکنن از صبح فقط دارم گریه میکنم بخدا😭😭😭😭😭😭
مشاهده ۳ پاسخ
مامان Delvin مامان Delvin ۲ ماهگی
خانم راحت گرفته خوابیده شب بشه میخواد شروع کنه باز دیشب تا ساعت ۶ صبح گریه کرد هرکاری کردیم اروم نمیشد که نمیشد نمیدونم از رفلاکس بود از گوش درد بود از شکم درد بود خدا میدونه
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان آردا 🧿🤤🩵 مامان آردا 🧿🤤🩵 ۶ ماهگی
تجربه زایمان (سزارین) پارت ۱
من هفته ۳۶ بودم که رفتم نامه سزارینو گرفتم و قرار بود هفته ۳۸ عملم کنه گفت ساعت ۷ بیمارستان باش ساعت ۴ بیدار شدم خونمو مرتب کردم به خودم رسیدم بعد مامانم مادرشوهرم و شوهرم رفتیم بیمارستان اصلأ استرس نداشتم ولی خیلی کنجکاو چهره نینیم بودم 🥹 رفتم بخش زایمان اونجا لباس دادن بهم رفتم پوشیدم بعد پرستار اومد جای سرمو وصل کردن و کلی سوال پرسید بعد منو بردن ی اوتاق برایه وصل کردن سوند من با مامانم رفتم چون میترسیدم
ولی اصلا اصلا درد نداشت.
دکترم دیر کرده بود تقریباً ۲۰ دقیقه منتظر دکترم بودم و اومد دکترم منو بردن اوتاق عمل خیلی استرس داشتم خانواده م منو تحویل دادن به پرستار ها مادرشوهرم پول دادن به پرستار که اونجا مراقب عروسم باش 😂
خیلی سرد بود اتاق عمل بعد ی دکتر اومد مرد بود که امپول بی حسی رو بزنه ی پرستار از دست هام گرفت دکتر آمپولو زد اینم اصلأ درد نداشت
مشاهده ۵ پاسخ
مامان فسقلی مامان فسقلی ۵ ماهگی
تجربه زایمان من پارت چهار
رفتم که رفتم😅🤦🏻‍♀️
حالا بیان منو بگیرن رفتم بیرون زنگ زدم همسرم بدو‌ بیا بریم اون بیچاره هم زایشگاه بود بدو بدو اومد رفتیم گفنم برم خونه دوش بگیرم لباس بردارم مامانمم بردارم بیاییم که همسرم گفت دیر نشه بچه چیزیش بشه شک افتاد ب دلم ولی باز گفتم نه بریم خونه من از اینجا مستقیم برم زایمان از استرس میمیرم فقط ساک همراهم نبود واگرنه حموم اینا رفته بودم از ترس میخاستم زمان بکشم نرم بیمارستان
رفتیم خونه به مامانم زنگ زدم با گریه توضیح دادم اونم فورا با بابام اومد همشون ترس تو چشاشون بود حتی مامانم گریه میکرد ولی به من دلداری میدادن چه این هفته چه هفته بعد نترس
البته بگم که من بعد سونو به دکترم خبر دادم گفت بمون الزهرا زایمان کن خیلی ناراحت شدم گفتم خانم دکتر من ۹ ماه اومدم پیش شما اخرش اینجا زایمان کنم اونم طبیعی گفت اونجا همشون دکترای باسواد و حرفه ایی نترس منم که گوش ندادم و همسرمم از حرفش عصبی شده بود که چه دلیلی داره حتی اگ وقت زایمانتم باشه باید بیاد بیمارستان و اون عملت کنه اینم بگم دکترم فقط بین المللی میرفت الزهرا نمی اومد
مشاهده ۱۱ پاسخ