فاطمه 🤱 فاطمه 🤱 قصد بارداری
عبدالزهرا:
تو تا حالا با شوهرت دعوا کردی سر دخالت ها و نظرهای مادرشوهرت

بعد اون تورو بزنه مدام تو سرت و صورتت و لگد بزنه به پهلوت و تو کمرت و شیر ابو باز کنه و بهت آب بپاشه هزار بار طوری که همه موهات و لباست خیس شه

بعدم بگه تا وقتی منو میخای میخوامت و کاراتو بکن بزارمت خونه بابات

بعدم بگه تو صبح تا شب بند مامان منی مامان اشغال خودت بده

آجی کمکم کن ی مدتها مادرش گیر داده همینجور نظر میده دخالت می‌کنه
ساعت نه شوهرم میاد خونه هی میگه چرا زود نمیخابی منم گفتم من تنها بودم حرصم تنگه الآنم شوهرمو دارم بیرونم نمی‌رم جایی ام ندارم بعد میگه توکه ثب تا حالا استراحت میکنی

بعدم شوهرم داره هی زنگ میزنه ک بلیط قم بگیره از پیشم بره 😭😭😭😭

من دیگه نمیخامش اون مرد من نیست من این مرد اینجوری نمیخام به خدا مردی ک درک نکنه و طرفدار خانوادش باشه مردی ک کتک بزنه زنشو مردی ک بگه می‌برمت خونه بابات برو مهرت بزار اجرا

چکار کنم نمیخامش.
اذیتم می‌کنه خانوادش اذیتم میکنند
دیگه نمیتونم به خدا میخام خودمو بکشم تموم شم از این جهنم

هزار بار بهم گفته هرچی گفتم هرکار کردم حقت بوده