مامان امیر عباس مامان امیر عباس ۱ سالگی
بچه ها خیلی ناراحتم این از اون درد و دلاست ک واقعا براش بغض کردم 🥺
امروز امیرعباس با مامانم رقته بودن خونه یکی از اقوام نزدیک
بعد منم بعد سرکار یه سر رفتم اونجا امیرعباس
خیلی مامان این پسره رو دوست داره گوشی آورد داد بهم ک براش مداحی اون بزارم
منم ذوق میکنم ک امیر عباس باهاش همراهی میکنه و میخونه
جز محدود کلامتی ک بچم‌میگه حسین و علی
بعد یکی دیگه از فامیلامون اونجا بود و شروع کرد ب توهین کردن 🥲
من چادر سرم نمیکنم چون بچه بغل میکنم ولی حجاب دارم تو صورت من نگاه می‌کرد میگف 😑
من اصلا آدمی نیستم ک ب اعتقادات یکی توهین کنم یا اصلا حرف بزنم دربارش
بعد خیلی راحت شروع کرد ب مسخره کردن و توهین
یعنی قلبم آتیش گرفت
ناهار ک نخوردم فقط میخواستم همسرم کارش تموم بشه و بیاد دنبالم
دیگه امیرعباس قرار بود بمونه ولی نزاشتم
تو دلم گفتم کسی ک ب اعتقادات من و بچم توهین کنه باید گذاشتش کنار هرچند عزیر باشه
بعد جالب همین آدم تا بالای سرش درگیر مشکلات زندگیه
اصلا حالم یه جوری بد شد ازش ها کلا ناامیدم کرد
میخواستم کمکش کنم یه کاری کنم زندگیش راه بیوفته ولی پشیمون شدم با حرفاش❤️‍🩹

میخوام ب مامانمم بگم دوست ندارم جایی ک اون هست امیرعباس ببر
بنظرم آدم همون اندازه ک اعتقاد و دین و مذهبش براش مهم باید ب اعتقاد دیگرانم احترام بزاره🫶
امروز برای بچم دلم شکست ک با این بچگی و معصوم بودن باید نگران معاشرت و آدمای اطرافش باشم🥲
مامان معجزه مامان معجزه هفته یازدهم بارداری