مامان سیده فاطمه یاس مامان سیده فاطمه یاس هفته سی‌وششم بارداری
مامانم ی موضوع جدید راه انداخت که ذهنم درگیرش شده🚶‍♂
نمیدونم چطور شد ولی بی مقدمه برداشت گفت به شوهرت بگو کیسه برنج،روغن،گوشت بگیره برات بیاره ی ماه قراره اینجا بمونی مفت نداریم بدیم بخوری اولش یکم تو شُک بودم و متوجه نشدم چی میگه🤔
دیدم ادامه داد که برنج کیسه ی تومنه، گوشت کیلو ششصد، روغن شده چهارصد و خلاصه همینجور ادامه داد...
ی لحظه دلم گرفت با این حرفش 🥲موقع پریودیش هم که هست ی چیزا میگه که دلگیرمیشم 🥲
تنها چیزی که از دهنم خارج شد این بود که گفتم به دامادت بگو تا بیاره. گفت شوهر توعه من بگم!
نمیدونم چطور به شوهرم بگم قطعا بگم هم واکنش خوبی نشون نمیده 😔
همش تو ذهنم میگم بعد حاملگیم اصلا نیام خونشون باز فکرشو که میکنم میبینم کسی نیست بچه رو جمع کنه و اونطوری به قطع مادرشوهرم میاد و حرف و حدیثها شروع میشه...
مامانم که نمیاد خونمون سرکار میره و ابجیمم مدرسه ایه و... قرار به رفتن من بود که اینم اینطوری تازه حاج خانوم دستور دادن از اول دی برم خونشون که دردم گرفت زودتر منو ببره بیمارستان

اگه بجا من بودین چیکار میکردین؟ اصلا به شوهرتون چجوری حرف مامانتونو منتقل میکردین؟
ترسش افتاده به جونم که اگه به همسرم بگم احتمالش هست عصبی بشه و بگه نمیخاد بری اونجا و مجبورم کنه برم خونه مادرشوهرم که اصلا راحت نیستم . پدرشوهرم روزها خونس و من موذب میشم. دستشوییشون تو حیاطه. کلا راحت نیستم اونجا
مامان یاسین مامان یاسین ۲ ماهگی