مامان هدیه مامان هدیه هفته پنجم بارداری
مامان دردونه ها مامان دردونه ها ۵ سالگی
مامانایی که درجریانید این چند روز نشد برم مشاوره چون بین چند نفر مونده بودم و اینترنت نداشتم حالا شوهرم همش میگه برو میگم واسه درست شدن زندگی مون میگه نه طلاق حرفش جدیه میگه یکی از مراحل طلاق مشاوره باید بریم الان بریم بعد طلاق حقیقتن الآنم میبینم نمیتونم تحمل کنم شوهرم رو ولی خوب بچه‌هایم هستن واینم بگم بچه هام پابه نام گریه میکنن میگن مامان تو بری بابا مارو تنها تو خونه میزاره می‌ره سرکار امروز شوهرم ساندویچ نکرده بود واسه بچم من تند ساندویچ کردم گذاشتم کیفش ببره گفت ساندویچ چرا دادی خوراکی داره ولی خوب بچه است شاید ساندویچ بخواد کیک وخیمه که جای غذا نمیگیره می‌دونم جدا بشم بچه‌هایم خیلی ضربه میخورن بقیه دعواشون میکنن وممکنه خیلی اتفاق ها بیفته براشون میشه دعا کنید واسه بچه‌هام وزندگیم شاید خدا دعاتون شنید و کمکم کرد مهمه چیز درست شد اگه بچه‌هایم نبودن دلم به طلاق راضی میشد ولی خوب هستن تو زندگیم ومن به خاطر همین دلم به زندگیه شوهرم میگه بچه ها مهم نیستن خوشی من مهمه این زندگی نمیخوام