مامان قلبم مامان قلبم ۴ سالگی
مامانا من برادرم ۱۷-۱۸ ساله ازدواج کرده دو تا هم بچه داره
همیشه هم از زن و زندگیش ناراضیه ولی بخاطر بچه ها ش چیزی نمیگه ما هم همیشه بهش بگیم زنت خوبه فلانه حتی اگه از زنش ناراحت هم بشیم بهش نمیگیم چون خیلی روش تاثیر داره و واقعا هم همیشه ناراحتشم تو دعواهاشون همیشه میگفت هیچوقت نتونستم دوسش داشته باشم😕
همیشه میگه زنم باعث میشه بچه ها بهم احترام نذارن
امشب خونه مامانم اینا بودیم همگیبرادرم یه حرف خیلی جدی و مهمی داشت میزد دخترش هم نشسته بود بین بزرگترا(۹سالشه) هی حرف میزد برادرم قبل اینکه حرفشو شروع کنه رو به دخترش گفت کار مهمی دارم وسط حرف من کوچیکترا صحبت نکنن
بعد که شروع کرد حرف زدن وسط حرفش دخترش شروع کرد اظهار نظر
برادرم هم بهش گفت مگه نگفتم وسط حرفم صحبت نکن حرفم مهمه
دخترش شروع کرد گریه کردن
زن داداشم توی جمع جلوی مامان و بابام به داداشم گفت چرا اینجوری میگی به بچه دخترم عزیز دلم قربونت بشم بهش اهمیت نده تو حرفتو بزن

من خیلی حرصم درومد واقعا نمیدونستم چیکار کنم خیلی دوس داشتم یه چیزی بگم ولی ندونستم چی بگم
بنظرتون آدم تو همچین موقعیتی باید چیکار کنه،
مامان 🌸نبض زندگیم🌸 مامان 🌸نبض زندگیم🌸 هفته بیست‌وهشتم بارداری
مامان تدی مامان تدی ۱۱ ماهگی
مامان پناه🎀 مامان پناه🎀 ۴ ماهگی