مامان مامان فندق مامان مامان فندق هفته سی‌وپنجم بارداری
سلام خانوما دیروز مادرشوهرم اومده خبرم و بگیره اولش خیلی خوب بود و منم باهاش اکی شدم و کلی حرف زدیم چون من استراحتم پا شد ظرفا رو شست خونه رو جارو کشید منم هر چی میگم نکن بازم کارامو کرد . آخرش اینجوری میگه برو لوله تو گره بده دیگه بچه نیاری پسرم گناه داره خرجا گرونه و فلان .........واسه نوه هاشم نفری یه تراول صدی گذاشت گفت اومدن بده برن مغازه گفتم باشه . از دیشب خوابم نبرده که چرا هم چین حرفی زد و منم جوابشو ندادم آخه این زحمت خاصی هم برام نکشیده از اول بارداری هام دوسه دفه میاد سر میزنه . دوتا پسره ده ساله و هشت ساله دارم تو راهی هم پسره ....خلاصه خیلی به خاطر این حرفش گریه کردم شوهرم نصف شب از خاب پاشد گفت بگو چی شده و اون حتما حرفی زده بهش گفتم . میگه جوابشو نیدادی و میگفتی نه تا یه دختر نیارم دست کش نمیشم قشنگ تو منگنه میزاشتیش چرا جوابش و ندادی و فلان . منم یکم روحیم حساس شده این اخرا میگم گول اون محبتشو خوردم و کلا انگار کمبود داشتم ...... به نظر شما حق داره همچین حرفی و بزنه و من که فک میکنم خیلی حرفش زشت بود . لوله بستن آخه
مامان ایهان مامان ایهان ۱۱ ماهگی
مامان جواد مامان جواد هفته سیزدهم بارداری