۱۰۲، بیمارستان سیدالشهدا، قسمت ۲
من دو وعده رو آبگوشت و حریره بادوم برای صبونه خوردم. سوپ هم که روی هر وعده داشتن. هم خوشمزه یود هم مقوی. از لحاظ خوراکی طوری، هیچ کدوم از خوراکی هایی که خودم برده بودم استفاده نشد، بجز رانی.
پرستار، ماما و نیروی خدماتی داشتن که مرتب سر میزدن.
کمک به خودم، مثه تعویض لباس و شیاف گذاشتن و بقیه کارها و همینطور کارهای بچه با خدماتی ها بود که اخلاقشون خوب بود و مهربون بودن. کوچکترین حرف یا رفتاری نکردن که من حس معذب بودن یا ناراحتی پیدا کنم. با اینکه شخصی ترین کارها رو برام میکردن.
ماماها برای آموزش هم اومدن چندبار، آموزش شیردهی و مراقبت نوزاد و این چیزا
واکسن های دردونه رو زده بود خودشون، شنوایی سنجیش انجام شد،ویزیت دکتر شده بود، عکس ازش گرفته بودن، برای ختنه هم اومدن گفتن اگه میخوای انجامش بدیم ولی من دیگه شرایطشو نداشتم‌.
چندبار هم بعد از مرخصی تماس گرفتن برای نظرسنجی، چک کردن حال خودم و بخیه ها، چک کردن وضع نوزاد، مشاوره شیر و این چیزا
در کل خیلی راضی بودم‌. همسرمم فوق العاده راضی بود از رسیدگی شون و گفت واقعا ارزششو داشت‌.
هزینه حدود ۲۳ شد که حدود ۱۲ رو بیمه تکمیلی میده.
عکس از محیطش هم گرفتم ولی با گوشی خودم نه، بتونم اونا رو هم میذارم.

۷ پاسخ

عزیزم این قسمت بخش تجربه ی خریده
سوالاتت رو تو دسته بندی خودش بپرس
آدم میاد راجع به خرید بخونه همش سوال بارداری و زایمانه 🥴

بیمارستان منم همین شرایط رو داشت و رایگان هم بود

وای چقدر خوب بوده
شهر من از این چیزا نیس🥲
میخاممم منم
میخوام برم خصوصی ولی فکرنکنم انقدر خوب باشه رسیدگی وخدمات

چقد خوب🥺 خیلی رویایی بوده. خداروشکررر.
شهر ما نداره این چیزا رو😁

بیمارستان منم دقیقا همین خدمات رو داشت عالی بود عالی
مدام دارو تقویتی میدادن چقدر آموزش های مختلف
مدام زیرمو عوض می کردن مدام لباسمو عوض می کردن
واقعا بهترین انتخابی که داشتم این بود اونجا زایمان کردم
۳۰ میلیون هزینه سز بود من چون بیمه تکمیلی هم داشتم فقط ۵ تومن‌ دادم

چه عکسی گرفتن ازش؟؟

دو وعده آبگوشت؟؟مگه چند روز بودی؟؟

سوال های مرتبط

مامان علی جانم👼🏻🩵 مامان علی جانم👼🏻🩵 ۶ ماهگی
سلام 🙋🏼‍♀️

اومدم یه توضیح کوتاه هم راجب بیمارستان بدم برای کسایی که سوال کردن🥰

بیمارستانم نیکان سپید (خصوصی)بود

که خدایی من خیلی راضی بودم پرستار ها و ماما ها خیلی پیگیر بودن

زایمانم طبیعی بود که همون اولی که بستری شدم رفتم تو اتاق خودم که هم اتاق درد بود و هم اتاق زایمان یعنی از اولش تا بدنیا اومدن علی جانم تو همون اتاق بودم

همسرمم اجازه داشت کنارم باشه که از همون اول تا اخر پیشم بود🥹(چقدرم حضورش مفید بود برام)

قصدم برای اتاق بخش( بعد زایمان) خصوصی بود که وقتی زایمان کردم خواستم برم تپ بخش اتاق خصوصی ها پر شده بودن

ولی اتاق های معمولیش دو تخته بود که اصلا اذیت نشدم من یه پرده هم بینمون کشیده میشد

برای وسایل هم
به مادر لباس و پوشک دادن
به بچه هم یه دست کامل لباس و دور پیچ دادن و پوشک
ولی خب من هم برای خودم لباس بردم هم برای علی جونم

همراه هم شب مامانم موند پیشم (فقط خانم میزارن بمونه تو بخش زنان)
غذا هم وعده ای به همراه میدادن

مامای همراهمم توی تیم دکترم (لیلا سعیدی ) بود که از اول بارداری همراهم بود که ۱۸۰۰ هم هزینه گرفتن برای روز زایمان که من واقعاااا راضی بودم

دکترمم برای زایمان هزینه ای نگرفتن

هزینه بیمارستان هم شد ۲۵ تومن که شوهرم وقت تسویه که رفته بود
گفته بودن بیمارستان برای زایمان طبیعی بهمون پنج تومن هدیه تخفیف دادن😁😁
که شد ۲۰ تومن کلا

سعی کردم همه سوالا رو جواب بدم باز اگه چیزی جا مونده بپرسین عزیزا😘😘
مامان سید حسین مامان سید حسین ۶ ماهگی
پارت پنجم
به ماماهمراهم گفتم اشکال نداره به پهلو بخوابم گفت نه و بهم گفت تو دردام یکی از پاهامو کامممممملللل کامل جوری که زانوم به شکمم بچسبه بیارم بالا تو شکمم و نفس عمیق بکشم.
انقدر بودن و کارای ماما همراه عالی بود.. خیلی هم مهربون و خوب و دلسوز و دوست داشتنی و همه چیز تموم بود..
من با اینکه خودم هم آموزش دیده بودم، ولی روز زایمانم، خودم و حتی مامانم نتونستیم کاری برای بهتر شدنم بکنیم ولی ماماهمراهم که اومد بعد از اون با اینکه شدت دردام همونقدر بود که قبلا هم بود یعنی کمتر نشده بود ولی از اون به بعد من حتی یدووووونه هم جیغ نکشیدم.. خیلی خیلیییییی راضی بودم.

و نتیجه ی کل اون ورزش کردنا و فعالیتام در طول بارداری رو هم بعد از چهارسانت و فاز فعال دیدم. انقدر سریع پیش رفتم که حتی یدووووونه هم ورزش نکردم.. حتی به ماساژ و نقاط فشاری و فلان هم نرسیدم..
بعدش یبار معاینه کردن گفتن شیش سانتم و تو شیش سانت به درخواست خودم اسپاینال زدم.شاید یک دقیقه یا کمتر طول کشید که کل بدنم حس گز گز و خارش پیدا کرد و دردام کاااااامل تموم شد..
مامان الوند🧒❄️💙 مامان الوند🧒❄️💙 ۵ ماهگی
بعد پسرم رو آوردن بهش شیر دادم یعنی خودشون انجام دادن .
بعد حدود یکی دو ساعت هم رفتم بخش و حدود یکساعت بعدم بچمو آوردن پیشم.

کادر بخش زایمان بیمارستان عرفان نیایش عالی بودن واقعا،بیمارستان فوقالعاده تمیز ،نظافت چی ها مرتب میومدن اتاق ها رو تمیز میکردن توالت رو میشستن و اشغالی ها رو خالی میکردن ، میپرسیدن از همراه بیمار که غذا بیشتر میخواین؟
رسیدگی شون عالی بود ،دکتر نوزاد و غربالگریها و واکسیناسیون مرتب اومدن و قبل انجام کار توضیح میدادن کامل که دارن چیکار میکنن ،سوپروایزر بخش دید مهمانهای ما از راه دور اومدن گذاشت چند دقیقه خارج از تایم ملاقات بیان و بچه رو ببینن.
خلاصه که تجربه خوبی بود ،هزینه بیمارستان هم برای زایمان و اتاق خصوصی شد حدود 35 تومن
وسایل هم واقعا از ساک خودم و پسرم هیچی استفاده نشد لباس بچه که پوشوندن جنسش عالی بود لوازم هم از پوشک بچه تا نوار بهداشتی مادر و شرت یکبار مصرف هر چندتا که میخواستی رو میدادن .
امیدوارم تجربه من بدرد کسی بخوره .
انشالله همه بچه هاشون رو صحیح و سالم بغل بگیرن و خدا به چشم انتظارها فرزند سالم ببخشه،پسر کوچولوی منم در پناه خودش صحیح و سالم نگهداره،الهی آمین
مامان پرنسا مامان پرنسا ۱۱ ماهگی
سلام من شنبه سزارین شدم بیمارستان قمر
میخواستم تجربه زایمانم رو بگم
من برای تشکیل پرونده رفته بودم که دکترم تماس گرفت گفت همون لحظه بستری بشم برای زایمان اولش خیلی استرس داشتم کارامو انجام نداده بودم و خیلی هنگ بودم ساعت ۱۲ و نیم ظهر رفتم اتاق عمل و یک و ده دقیقه بچه به دنیا اومد رسیدگیشون خیلی عالی بود واقعا پرسنل خیلی خوش اخلاق و مهربونی داشتن من اتاق خصوصی و پمپ درد هم گرفتم تنها چیزی که خیلی درد داشت اولین باری که دست و پاهامو روی تخت تکون دادن و دو بار هم شکمم رو فشار دادن که واقعا درد داشت من آستانه دردمم پایینه واقعا دردم شدید بود ساعت های یک شبم اومدن خودشون رام بردن که پمپ دردم تموم شده بود و دردم زیاد بود برام دو تا شیاف گذاشتن و دردم کم شد بعدش چندبار دیگه راه رفتم که باعث شد دردام کمتر بشه ساعت تقریبا ۱ ظهر هم مرخص شدم در کل من از بیمارستان قمر خیلی راضی بودم همه ی کارها رو خودشون انجام میدادن و پرسنلش با رفتارشون باعث میشدن آدم احساس خوبی داشته باشه
مامان امیرعلی 🧸💙 مامان امیرعلی 🧸💙 ۱ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۵)

بیمارستان مجیبیان هم از هرنظر برای من عالی بود. البته اینا تجربیات منه و برای همه یکسان نیست و شرایط برای هرکس متفاوته. من حرف های ضد و نقیض درمورد مجیبیان زیاد شنیده بودم و برای همین خیلی دودل بودم که برم اینجا یا نه ... ولی الان اگه بخوام تجربه خودم رو بگم واقعا عالی بود. هم پرسنل و هم طرز برخوردشون هم رسیدگیشون واقعا خوب بود (البته به شیفت و پرستارهایی که اون روز هستن هم خیلی بستگی داره 😅). مجیبیان قانون های خاص خودش رو داره مثلا اصلا نمیتونی همراه یا پادار داشته باشی (مگر اتاق خصوصی و vip) ولی خوبیش اینه پرسنل همه جوره هواتو دارن. مثلا بچه رو پرسنل بخش نوزادان نگهداری میکنه، پوشکش رو عوض میکنه، تو شیردهی بهت کمک میکنن یا پرستار بخش اگه درد داشته باشی یا مشکل خاصی سریع رسیدگی میکنه ... حتی برای دستشویی رفتن یا شیاف گذاشتن هم پرسنل برات انجام میدن. یه خانومی بود اولین باری که میخواستم راه برم کلی بهم کمک کرد تا دستشویی همراهم اومد، کل بدنم رو شست، شورت پام کرد، برام پد گذاشت و منو برد اتاقم یعنی درجه یک بود. برای هرکاری هم پرسنل مخصوص خودش رو داره هروقت زنگ زدم سریع اومدن و رسیدگی کردن. برای من خیلی خوب بود و واقعا راضی بودم.
مامان شاهان مامان شاهان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان ۳
چون توضیحات پروندم و دکترم ننوشته بود نمی‌تونستن از ریکاوری خارج کنن بعد از دو ساعت و نیم آوردنم بخش و لباسامو عوض کردن و برام شیاف گذاشتن و پد گذاشتن گفتن که باید تا ساعت ۴ استراحت کنم و نمی‌تونم چیزی بخورم کلی برام سرم و امپول میزدن که درد احساس نکنم و واقعا رسیدگیشون عالی بود ساعت ۴ برام سوپ آوردن که بخورم و آب کمپوت و چای نسکافه گفتن شروع کنم ب خوردن که نیم ساعت بعد بیان بلندم کنن برای اولین راه رفتن که واقعا این قسمت برای من خیلی سخت بود با اینکه کلی دارو گرفته بودم اما عذاب بود حالا شاید برای فرد دیگه ای راحتتر باشه
و واقعا راه رفتن باعث میشه ک شکم نرمتر بشه و حالم بهتر شد
فقط شیر دادن با بخیه سخته ک اونم بعد از چند بار عادت میکنید
خیلی هم مامانا گفته بودن تجربه‌تو بذار اینم از تجربه من که شکر خدا از بیمارستان و دکتر خیلی راضی بودم و برای من عالی بود و رسیدگی به نوزادشونم خیلی خوب بود و همه چیزشون سر وقت بود♥️😍
مامان رستا مامان رستا ۵ ماهگی
دوستان من چون خودم خیلی پیگیر بودم تجربه خودمو از سزلرین تو نیکان حکیمیه اینجا مینویسم
من سزارین اختیاری بودم ولی چون خونریزی داشتم قبل ازموعد سزارینم اورزانسی شد . واقعا پرسنل از لحطه ورود تا لحظه ای که وارد بخش بشم عالی بودن هم ازنظر کمک روحی و هم از لحاظ تسریع تو انجام کارها و بنظرم بهترین انتخاب بود برای من . اتاق عمل و پرسنل بیحسی و جراحی هم خیلی از هرلحاظ خوب بودن و تمام توضیحات لازم زو قبل از انجام هرکاری میدادن و خیلی مراعات حال مراجع کننده رو داشتن و توریکاوری هم همه حواسشون بود که مشکلی پیش نیاد من حدود دوساعت و نیم ریکاوری بودم اصلا اذیت نشدم
موقع ورود به بخش هم پرستارا معمولی بودن و یک ماما هر دوساعت باید میومد سرمیزد اما مثلا مامایی که من داشتم و حتما باید میرفتی صداش میکردی ولی تخت کناری ماماش خیلی زود به زود میومد و چک میکرد همه چی ولی درکل بازم پاسخ دهیشون خوب بود و تازمان ترخیص مشکل خاصی نبود
و اینکه تخت کناری من زودتر مرخص شد و من دیدم که چقدر بادقت همه جا ضدعفونی و تمیز شد تا نقر بعدی اومد .
مامان آرتان و آنیسا مامان آرتان و آنیسا ۶ ماهگی
سلام دوستان حالتون چطوره..با دعای شما من هم سزارین کردم روز پنجشنبه .اومدم تجربه خودم رو بگم از بیمارستان..ولی سعی کنید بدن خودتون رو با دیگری یا من نوعی مقایسه نکنید.
شاید شما سیستم بدنتون از من قوی تر باشه چون دیدم که میگم.
چهارشنبه با نامه پزشک رفتم بیمارستان ..از. ۹صبح‌تا دو بعدازظهر گرفتار شدم برای پرونده سازی.
بعد گفتن که تماس میگیریم ساعت اومدنتون رو میگیم اگر هم تماس نگرفتیم خودت شش صبح بیا از دوازده شب هم هیچی نخور یه قطره آب نخور.شام هم سبک مثل سوپ بخور .اما به من زنگ زدن شبش گفتن عملت افتاده ۱ظهر .۱۲بیمارستان باش..
ساعت یک و نیم ما رو بردن اتاق عمل با ترس و گریه..حال من رو که دیدن باهام شوخی کردن دکترم اومد شوخی کرد..گفتن چی میخوای گفتم بیهوشی..
خانم دکتری اومد بیهوشم کرد و من طی دو ثانیه بیهوش شدم..چشمام که باز کردم تو ریکاوری بودم و منگ منگ..پرستارم اومد روی قسمت نافم با یه دست یه چرخشی داد که من ماتم برده بود بعد برد من رو تو بخش بهش گفتم این همون ماساژ وحشتناک معروف رحم بود؟گفت آره خندید .گفتم چیزی نبود که بقیه ازش غول ساخته بودن منو هم ترسونده بودند..گفت تو خونریزی هم نداری خداروشکر ..
خلاصه رفتم تو اتاق ولی خودم یواش یواش با کمر رفتم رو تخت ..لباس پوشیدن برام..و مسکن و سرم شروع شد..ولی من درد زیر شکم داشتم که با مسکن آروم میشد..پمپ درد هم میخواستم که گفتن منسوخ شده و یکماهی هست اجازه استفاده نمیدن..شیاف و مسکن ها خوب بودن و باز درد کمی داشتم که تحمل میکردم.و هیچ بچه ایی رو به nicuنبردن..اینجا میگفتن الکی محض پول هم شده میبرن ولی نه.
مامان نیایش و نیلآی مامان نیایش و نیلآی روزهای ابتدایی تولد
تجدبه زایمان دومم قسمت چهارم:
مامانم اومدنزایشگاه بالای سرم بهم خرما و آبمیوه دادن تا یکم جون بگیرم.
بعد غنچه قشنگم رو آووردن تا شیر بدم یکم شیر که دادم حدود ساعت ۳ صبح بود که پرستارهای بخش اومدن منو رو ویلچیر گذاشتن و به بخش منتقل کردن اتاقم هم اتاق خصوصی بود اما من درخواست اتاق خصوصی نداده بودم چون جا نداشتن تو بخش برن اتاق خصوصی .اتاق خوب و دلبازی بود من تا بعد از ظهر اونجا بودم بعد تاین ملاقات اتاقم رو عوض کردن بردن اتاق عمومی اتاق عمومی هاش دوتخته بودن یکم دلگیر تر بودن و تخت هاشونم برقی نبود اگه خواستین بیمارستان پاستور زایمان کنید بنظرم اتاق خصوصی بگیرید اگه حساسید.من تایم کوتاهی تو اتاق عمومی بودم و ساعت ۹ شب هم مرخص شدم.
من که از همه چیز راضی بودم رسیدگی ماما زایشگاه برخورد پرستار ها و رسیدگی شون همش عالی بود. بیمارستانم پاستور بود.
دکترم هم که دومین تجربه زایمان طبیعی رو باهاشون داشتم باز دوباره به کار بلد بودن و حرفه ای و دلسوز بودنشون ایمان آووردم.و از همه مهمتر احساس مسئولیت و تعهدی که نسبت به بیمارشون دارن و زیر میزی هم نمیگیرن برام قابل توجه بود و هست دکترم هم فاطمه عادلخواه بودن.
مامان تو دلیم مامان تو دلیم ۱ ماهگی
تجربه ی زایمان #
پارت ۴
دکتر شروع کرد و توضیح می‌داد برام که دارم چیکار میکنم و من فقط مغزم خالی بود و اصلا هیچ حسی نداشتم فقط منتظر بودم که دکتر بعد از دو دقیقه گفت لایه آخر برش داده شد و بین خودشون گفتم بچه خیلی بالاس هنوز ،هنوز این جمله تموم نشده بود که بچه رو انداخت رو سینه ام و ی دسته از موهاش چسبید به ملحفه جلوی صورتم ،ی حس غریب ،ناباوری ،کنجکاوی تمام وجودمو گرفت ولی غیر ارادی قربون و صدقه اش میرفتم انگار که اینجوری میخواستم باور کنم تا اینکه ورش داشتم تمیزش کنن و چشمم بهش افتاد و اشکم راه افتاد بعد آوردن گذاشتن روی صورتم و بعد هم دکتر بخیه رو تموم کرده بود و تو دلی من ۸:۵۵دقیقه اومد توی بغلم ،پسر قشنگم رستان عزیزم به دنیام اضافه شد ولی واقعا همه ی دنیام شد.بخیه ام جذبی نبود و تمام عمل من پنج دقیقه هم نبود و بیست دقیقه هم کلا توی اتاق عمل بودم اومدن ما رو بردن ریکاوری اونجا برای اولین بار شیر خورد بعدم رفتیم بخش و من تنها بودم و خبری از خانواده هامون نبود چون خانواده من دوازده ساعت فاصله داشتن خانواده همسر هم شش ساعت ولی پرسنل خیلی همکاری کردن برام شیاف ردن ،لباس بخش رو پوشیدن و پوشک گذاشتن به پسرم رسیدن ،لباس پوشیدن میومدن شیر میدادن تا ساعت نه که خانواده هامون رسیدن و خوشحالیم تکمیل شد از دیدن پدر و مادر و خواهرم در کنار پسرم
تو نبود اونا درگیر گرفتن پرستار همراه بودن که پرسنل گفتن نگیر خودمون هواتو داریم و روز بعد هم دکتر داروساز ،دکتر خودم،دکتر نوزادان،دکتر تغدیه اومدن چکمون کردن و خدا رو طکر همه چیز عالی بود.