غر بزن ک بقیه فرصت نکنن غر بزنن.تو افسار دست بگیری ب بقیه نمیرسه.از سختی بچه داری بگو اسنجوری توقع نمیکنن ازت
چراباعث شدی شوهرت اینجوری باهات صحبت کنه ببخشیدا ولی بیشترتقصیر رفتارهایی ک خودمون میکنیم مثلا میگی خونه بهم ریختس نبایدبزاری خب مردا ازسرکارمیان میخان همه جا عین گل باشه نکه بیزارشن ازخونه زندگی.تاوقتی خودت خودتومترسک نخونی کسی اینجوری رفتارنمیکنه خودت احترام خودتوداشته باش ضعف چیه خودتو ببربالا بجزخودتونبین تابقیه هم بفهمن چجوری رفتارمیکنن
ما زنا خیلی مظلوم واقعه شدیم 😥😥چرا در برابرش سکوت میکنی خونه بچع دار همینه همین که ناهار و شامت اماده باشه کلی هنر کردی از بس چیزی نگفتی زبون دار شدن بخدا باید مثل خودشون باشی اصلا نه مادر بدی هستی نع زن بی عرضه فقط خسته ای یعنی همه ی ما خسته ایم کسی نیست درک کنه مارو ولی باید خودمون خودمون رو بسازیم منم خیلی جا کم میارم میشیم فکر میکنم جدا بشم بعدش میگم پسرم حیفه چرا گیر این خاندان بیفته بخاطر پسرمم که شده خودمو قوی میکنم من بعضی وقتا به پسرم میگم مامان جان تا نفهمیدی عاشقی چیع درک کردن اصلا زن نگیر چون واقعا زن داشتن و نگه داشتن لیاقت میخاد واقعا زن بودن و مادر بودن سخت ترین کار دنیاست😥😥💔💔💔💔💔
چقدر غم انگیز 💔
خدا بهت طول عمر بده انشالله که دانشگاه رفتن و عروس شدن دخترتو ببینی و نوه هاتو بغل بگیری
عزیزم ، تو یه مادری ، یه موجود مقدس و قابل احترام ، دختر نازت قراره کلی باهات فخر فروشی کنه ، کلی باهمبرین عشق بازی کنین، میدونی که اگر خودت و دوست داشته باشی چقدر زندگیت قشنگ تر میشه ، اونم خودش و صاحب بچه میدونه براش ارزش داره ، براش مهمه ، اینکه خونه تمیز نیست اصلا مهم نیست مهم اینه ارامش تو خونه باشه ، این ریخت و پاشا تموم میشه ، این تویی که روحت باید ارومباشه تا بچه به بهترین شکل تو کانون گرم خونت رشد کنه ،باور کن اگر خودت و دوست داشته باشی و به خودت عشق بدی کلی حال خونه عوض میشه
از اول رو دادی بهشون دیگه.من اصلااااا ب هیچ وجه نذاشتم خود شوهر یا خانواده شوهر تو کار خونم و بچه داری اظهار نظر کنن.اینقدرم سر شوهرم غر میزنم ک بچه داری سخته و خونه داری خستم کرده ک اون بیچاره دیگه هیچی نمیگه.حتی بعضی وقتام ک دخترم اذیت نمیکنه دراز میکشم پیشش ب شوهرم زنگ میزنم میگم دلوین نمیذاره هیچ کاری کنم غذا از بیرون بخر زودم بیا خونه یا دلوینو نگه دار من کارارو انجام بدم یا کارارو انجام بده.الانم خونه پدرشوهرمیم چون اربعینه نذری دارن.من اصلاااا خونشون نمیخابم ولی دیگه امشب مجبور شدیم بخاطر نذری بمونیم اینجا اونم اینقد غر زدم سرشون ک ساکت برقارو خاموش کنید دلوین خابش میاد.هیچکس هم جرئت نمیکنه چیزی بگه چون از اول بهشون رو ندادم.الانم فقط منتظرم فردا بشه و برم از اینجا.خیلی خیلی معذبم خونشون اصلا دوس ندارم بمونم.دخترمم ب صدا حساسه تو اتاق خابیدیم ولی در پذیرایی ک باز میکنن دخترم از خاب میپره🤦🏻♀️
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.