پارت ۳#
وسط یه انقباضم بود رو صندلی نشسته بودم که دوپ‌😬اول فکر کردم بخاطر فشار انقباض بی اختیاری ادرار گرفتم با استرس که بلند شدم دیدم نه واقعا غیر ارادی داره ازم آب میره
سریع یه دستمال گذاشتم دیدم توش حالت ترشحات صورتی کشدار هم داره دیگه مطمئن شدم کیسه آبه
همون لحظه خواهرمم زنگ ایفون رو زد😂😂
بچه ها تا اینجاها هنوز دردام شدید نشده بودن
دیگه سریع لباسامو دراوردم رفتم یه دوش آب داغ دو دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون لباسامو پوشیدم و تو این بین متوجه میشدم رفته رفته داره شدت دردام بیشتر میشه
دیگه ساعت نزدیک سه بود که سوار ماشین شدیم و اینجاها دیگه فاصله انقباضام دو دقیقه و شدتشون‌ بیشتر شده بودن در حدی بود که اون تنفسایی که تو کلاسا یاد گرفته بودم رو استفاده میکردم (و واقعا جواب میداد)

۵ پاسخ

تنفس دیافراگمی؟ چند ثانیه دم و بازدم؟ میشه نکات مفید که بهمون کمک میکنه رو بگی 🙏

خیلی عالی منتظر ادامه هستم 🙏

بلایک بیام بخونم بقیه اشو

بقیه شم بزار

عجببب

مقالات مرتبط

انواع صندلی ماشین کودک
انواع صندلی ماشین کودک + راهنمای خرید آن
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
درمان خانگی بی اختیاری ادرار در کودکان
درمان خانگی بی اختیاری ادرار در کودکان (شب و روز)
چگونه خانه داری را یاد بگیریم؟
چگونه خانه داری را یاد بگیریم؟

سوال های مرتبط

مامان جوجه مامان جوجه ۲ ماهگی
پارت ۲#
دیگه از ساعت ده کم کم انقباضام شروع شد که من جدی نگرفتم و فکر میکردم مثل همیشه ول میکنه که از ساعت دوازده تا دو هم فاصله هاش کمتر میشد هم شدتش بیشتر
ولی هنوز هم کاملا قابل تحمل بودن
تا ساعت دو که دیگه دیدم باید شوهرمو بیدار کنم چون فاصله هاش به طور منظم بین ۴-۵ دقیقه بودن
شوهرمو که بیدار کردم زنگ زدیم به مامام (که من بیییینهایت ازش راضی بودم و ایشالله همیشه تنش سالم باشه همیشه در دسترسم بود)
گفت یه چایی کمرنگ بخورم و نیم ساعت تو خونه قدم بزنم و موقع انقباضام بشینم روی صندلی و پشتی صندلی رو بگیرم
تو این فاصله زنگ زدم خواهرمم بیاد پیشم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان محمد امین🚙🩵 مامان محمد امین🚙🩵 ۲ ماهگی
صبح با یه حالت واژن درد از خواب بیدار شدم حس میکردم واژنم داره هوا میره ولی دردش درحدی نبود که مطمعن باشم نشونه زایمانه دو سه بار پشت سرهم رفتم سرویس همش حس میکردم جیش دارم سری اخر که رفتم یه مایع مایل به زرد ازم خارج شد مطمعن نبودم که کیسه اب باشه اومدم بیروم لباسموعوض کردم پد گذاشتم دوباره خیس شد ولی خیلی زیاد انگار که جیش کنی در حد جیش بود هرچی تکون میخوردم بیشتر و بیشتر میشد عین چشمه بود که جاری شده باشه زنگ زدم به ماما گفت بعد پاره شدن کیسه اب ۱۸ ساعت وقت هست نگران نباش برو صبونه بخور دوش ابگرم بگیر ورزش کن ساعت ۱۲ برو بیمارستان منم بیام ساعت ۸ بود که کیسه ابم پاره شد
زنگزدم به همسرم اومد همونطور که ماما گفته بودم دوش گرفتم با همسرم رفتیم خ نه مامانم خونه اونا خیلی نزدیکه بیمارستان صبونه که خوردیم یکم ورزش کردم اماده شدم بریم بیمارستان قبلش رفتم سرویس دیدم رنگ مایع عوض شده سبز رنگ شده به ماما زنگ نزدم چون دیگ داشتم میرفتم بیمارستان


بقیه شو تو جواب ها میزارم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فسقلی جان😍 مامان فسقلی جان😍 ۱ ماهگی
🧸♦️زایمان طبیعی♦️🧸پارت ۱
من دیروز ساعت ۴صبح بود حس کردم زیرشکمم دردمیکنه رفتم سرویس دیدم یکمی ترشح قهوه ای دارم، انقباض هم داشتم ولی هربیست دقیقه یه بار بود تقریبامنم گفتم دردارو تحمل میکنم تانزدیک تر بشن انقباضا،صبح که شد شوهرمو صدازدم دردامم داشت نزدیک میشد وهر۱۰دقیقه یه بار بود که رفتم دوش گرفتم ویکمی صبحونه خوردم که بریم بیمارستان تومسیر هم دردام دیگه۵دقیقه یه باربود
رفتم بیمارستان و ان اس تی گرفتن ومعاینه کردن
درد داشتم ولی هنوزهمون دو سانت بودم که زنگ زدن به دکتر ودکترم گفت بستری نکنید بره خونه تا بیشتر باز بشه وبعدبیاد من واقعا نمیتونستم تو اون شرایط چیکارکنم چون دردام زیاد بود ولی تصمیم گرفتم برم خونه تا کمتر خسته بشم وقتی خونه ولی دردا دیگه هر دو دقیقه یه بار بود و وحشتناک میگرفت واسه دکترم زنگ زدم گفت بیا مطب خودم معاینت کنم ساعت دو ونیم بودکه دکتر تومطب معاینه کرد و گفت نزدیک چهارسانتی وبرو بستری شو،به ماماهمراهم که خودش بهم معرفی کرده بود هم زنگ زد گفت زود خودشو برسونه بیمارستان.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان لیانا...❤️ مامان لیانا...❤️ ۲ ماهگی
پارت ۲🦋
دردام بیشتر شده بود رفتم بیمارستان معاینه شدم گفت سه سانتی تا اینجا باز قابل تحمل بود یکم ت خود بیمارستان پیاده رویی میکردم کیسه ابمم‌ فک کنم واقعا سوراخ شده بود چون تند تند ازم آب خون میومد منم همش بهم فشار میومد ادرارم‌ می‌گرفت دیگه دردام شده بود پنج دقیقه ای نصف شب هم بود خوابمم می‌ومد پنج دقیقه می‌خوابیدم یهو درد بدی می‌گرفتم داد میزدم مامان بیاااا‌ کمرمو ماساژ بده اینم بگم از اول تا آخر مامانم بود ک کمرمو ماساژ میداد ک خیلیییی کمک می‌کنه دردام سریع تر از بین میرفتن‌
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ماهلین مامان ماهلین ۳ ماهگی
تجربه زایمان ام پارت اول .
مامانا من قرار لود ۲۰ ام سزارین اختیاری بشم ولی ۱۴ ام زایمان کردم .
‌روز ۱۴ ام درد کمر شدیدی داشتم و چند روز ود به سختی راه میرفتم . من سرکلاژی بودم و بگی نگی استراحت بودم و تو بارداریم هم مشکل دیابت داشتم و هم اینکه آمپول کورتون هم برای تشکیل ریه بچه زدم.
دیگه از درد کمر ام ساعت ۱۲ اینطورا بود رفتم حموم و کمرم رو میگرفتم زیر دوش آب داغ تا آروم بشم بعد نشستم رو فرنگی و کامل دستشویی کردم بعد از درد گریه میکردم و هی آب داغ میریختم رو خودم . بعد متوجه شدم که ریز ریز ازم داره آب خارج میشه مثل دستشویی ولی نمیتونم جلوش رو بگیرم و پشت هم هم ریخته نمیشد قطعی وصلی داشت . دیگه گفتم حتما بی اختیاری ادرار گرفتم و هر بار که بلند میشدم از جام که حوله بپوشم برم بیرون میدیدم باز ازم آب میره و دوباره خودم رو میشستم . بعدچند بار شک کردم که شایدکیسه آب ام هستش . زدم تو اینترنت زده وددکه بدون بو هستش و رنگ اش کرم یا سفید هستش و اگر از جاتون بلند شین در حالت ایستاده بیشتر میریزه . دیدم ای دل غافل انگار واقعا کیسه آب ام نشتی داده و باید کاری کرد. دیگه تو اینترنت نوشته بود بعد پارگی کیسه آب ۱۲ ساعت وقت هستش و منم که اصلا ساک زایمان نبسته بودم و خونه ام هم به هم ریخته بود گفتم فرصت هستش برم خونرو جمع کنم ... دیگه به سختی راه میرفتم و وسایل رو مرتب میکردم یهو یه پیچ خوردم و منقبض میشدم رفتم دستشویی دیدم یکم ازم داره خون میاد دیگه شوهرم رو بیدار کردم گفتم موضوع جدیه و داره کم کم هی دردم میگره ....
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان کنجد خانم🩷 مامان کنجد خانم🩷 ۱ ماهگی
پارت اول
خیلی گفتین که تجربمو بذارم
مینویسم تاجایی که بتونم

من سه شنبه ۱۸ دی ماه شب ساعت ۳ یهو از شدت انقباض بیدارشدم
تایم میگرفتم هر ۵ دقیقه یا ۴ دقیقه بود تا خود ساعت ۴و نیم تحمل کردم
یهو شد دردام هر۲ دیقه باخودم گفتم بااین شدت درد من الان دیگه رحمم ۷سانت اینا هست
بلندشدم رفتم حموم شیو کردم و ابگرم گرفتم رو دلم بهتر شد یکم اومدم باز دوباره انقباض ها شدن هر ۵ دقیقه
دلپیچه شدید زیردلم و کمرم میگرفت و شکمم خیلییی سفت میشد
بااین حال دخترم تکون میخورد ولی فشاررو مقعدم بود همش هم حس دستشویی داشتم
خلاصه رسوندم به ساعت ۵ شوهرمو بیدارش کردم ماساژ که داد بدترشدم وسط انقباض ها سجده میرفتم فقط و فقط تااخر که فول بشم همین پوزیشن ارومم میکرد بجز اون هیچیی
همسرم ماساژ که داد دیدم نه دیگه واقعا زایمانمه گفتم نمیتونم‌دیگه پاشو بریم
اماده شدیم رسیدم بیمارستان
معاینم کردن ۲سانت بودم گفت برو سریع ۲ساعت قشنگ پیاده روی کن که بری بستری بشی دیگه نمیتونی کاری بکنی
رفتم منم بااون‌انقباض ها پیاده رویو کردم هرطور بود
یه صبحونه مختصرهم خوردم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۳ ماهگی
پارت دو
تجربه زایمان طبیعی

طی پنجاه دقیقه رسیدم بیمارستان که تو همون ماشین دردام رفته رفته زیاد و شدیدتر میشد که خودم تعجب کرده بودم . اخه من بخاطر کمردرد و شکم درد و واژن دردی که طی بارداری داشتم اصلاااا هیچ فعالیت و حتی نزدیکی نداشتم برای کمک به زایمان . بلاخره با درد شدییید رسیدم بیمارستان و تا معاینم کردن گفتن ۵سانتی سریع برو بلوک زایمان.خلاصه تا لباسامو عوض کردن و بردنم بالا طی دو سه دقیقه ، شدم ۷سانت . خود همون دکتر پرستاراهم خوشحال بودن و میگفتن مورد خوبی گیرمون اومده سریع فول میشه.منو رو یه تخت خوابوندن و نوار قلب بچه رو هی میگرفتن . هر بار که درد میومد معاینم میکردن و وقتی اروم میشد به پهلو میخوابوندم تا بلاخره گفتن فول شدی و برو اتاق زایمان .
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان آراد مامان آراد ۱ ماهگی
تجربه ی زایمان
شب درد پریودی داشتم میگرفت ول میکرد...دراز کشیدم یهو یه صدای تقی اومد بعدش دیدم کم کم داره ازم آب میاد...سریع لباس پوشیدم رفتیم زایشگاه شهرمون که معاینه شدم یه سانت بودم با اینهمه درد شدید در صورتی که دو هفته پیش هم همون یه سانت بودم ک اینجا گفتن دکتر نیس باید بری شهر دیگه ....
سریع راه افتادیم سمت یه شهر دیگه....اونجا گفتن کیسه ات سالمه برو یه نوار بزار دو ساعت پیاده روی کن ببینم بعد نوارتو چجوره....با درد شدید با شوهرم تو سالن بیمارستان به زور قدم میزدم دو ساعت گذشت رفتم معاینه شدم اینا گفتن نشتی داری سر بچه هم اومده تو لگن ولی دردات شدید نیس و مناسب زایمان نیس باید با آمپول فشار زایمان کنی.....
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان مهرداد🫀 مامان مهرداد🫀 روزهای ابتدایی تولد
پارت چهار


همسرم مدام کنارم بود و میگفت تو میتونی اینقدر نگو نمیتونم.
دردام به جایی رسیده بود که موهای سرمو میگرفتم، چشمام از شدت درد باز نمیشد و انگار تو حالتی بین بیهوشی و بیداری بودم،صداهارو میشنیدم اما چشمامو نمیتونستم باز کنم .
مجدد ماما اومد و با معاینه سر بچه رو آوردن تو لگن
اینقدر شدت دردام زیاد بود که معاینه هارو نمیفهمیدن
و اصلا متوجه ساعت نبودم .
دیگه دکترم کم کم اومد و اتاقو آماده کردن برای زایمان
به دکترم گفتم شما گفتی لگنت کوچیکه و سربچه بزرگه ،قرار بود منو سزارین کنی گفت وقتی دیدم پیشرفتت خوب بوده گفتم حیفه
همسرم کنارم بود ماماهمراهمم حضور داشت
دو نفر دیگه هم کادر بیمارستان بودن با دکترم .

یه نفر رفت روی تخت و دو زانو وایساد و دو تا دستشو گذاشت رو شکمم و فشار میداد و کل وزنشو انداخته بود رو شکمم و ازم میخواستن زور بزنم .
فشاری که اون خانم میداد خیلیییی دردناک بود اصلا نمیتونم براتون توصیفش کنم.
اون خانم کلی فشار داد و گفت دیگه نمیتونم
و فکر کنین سه بار آدما عوض شدن و میومدن فشار میدادن شکممو تا بچه بیاد بیرون .
سربچه گیر کرده بود و دکترم میخواست با وکیوم بیارش بیرون که چند بار دیگه زور زدم و اومد .
اون لحظه ای که بچه اومد بیرون رو اصلاااااا نفهمیدم
همیشه فکر میکردم اون لحظه دردناک ترین لحظه باشه اما اصلا اینطوری نبود و اگه بهم نمیگفتن که بچه اومده اصلا نمیفهمیدم…
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان فندوق مامان فندوق ۲ ماهگی
تجربه ی من از زایمان طبیعی
ساعت ۶ بود بیدار شدم رفتم سرویس بهداشتی ازم آب اومد یک دفعه شک‌کردم کیسه ابم باشه رفتم حموم یه زور زدم دیدم ک بله کیسه آبمه
ساعت ۷ و نیم رسیدم بیمارستان معاینه شدم دیدن هنوز ۱ سانت بودم ولی بستری شدم چون کیسه اب سوراخ بود دیگه ساعت ۹ امپول فشار وصل کردن بهم ساعت ۹و نیم نزدیکا ۱۰ دردام شروع شد ولی میشد تحمل کرد تا ساعت ۱ شدم ۴ سانت بعدش یه امپولی زد ک بعد یک ساعت ک شد ساعت ۲ رسیدم ب ۷ سانت بعد هی انقباضام بیشتر شد معاینه کرد گفت شدی ۸ بعد چند دقیقه دوباره معاینه شدم ۱۰ بعد هی میگفت زور بزن سرشو ببینیم خوده این یه ۱۰ دقیقه بیشتر طول کشید دیگه با انقباض بایستی زور میزدم منم تا میتونستم اذیتشون کردم😂🥲ولی بععدش دیگه دیدم چاره ایی نیست بده زور بدم زور زدم زور زدم گفت سرش اومد بریم اتاق زایمان رفتم دیگه دقیق ساعت۲ و نیم زایمان کردم 🥹
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان نیل آی🩷 مامان نیل آی🩷 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی ۲
از هفته ۳۶ معاینه شدم که بسته بود تا هفته ۳۹ و ۵ روز شده بودم ۲ سانت درد کاذب خییییلی داشتم اما منظم نمیشدن که دیگه دکترم برگه بستری داد و ۳۹ هفته و ۵ روز ساعت ۱۰ شب بستری شدم،درخواست پمپ درد داشتم که ماما گفت بعد اینکه ۵ سانت بشی میدیم بهت ، ساعت ۱۲ شب یک چهارم قرص گذاشتن زیر زبونم ، حالم خوب بود اصلا درد نداشتم حدودا بعد یه ساعت دردام شروع شدن که کم کم می‌فهمیدم درد زایمان یعنی چی ،هی دردام بیشتر میشدن و فاصله شون کمتر میشد اما با تنفس شکمی اینا تحمل میکردم اسکات میرفتم لگنمو میچرخوندم
اومدم نشستم رو صندلی که یهو یه صدای تق اومد و آب گرم ازم سرازیر شد که کیسه آبم بود دیگه بعد اون واقعا دردا خیلی بدتر شدن و حتی تنفس شکمی هم جواب نمیداد خیلی هم حس زور داشتم شدید ماما اومد معاینه کرد گفت ۳ سانتی منم گفتم یا خدا ۳ سانت این همه درد داره بعدش قراره چیا بیاد سرم
رفتم نشستم رو توالت فرنگی و مامانم و همسرم آب داغ میگرفتن رو کمرم یکم دردام کمتر میشد و خیلی جیغ میزدم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان 🩵کیان🩵 مامان 🩵کیان🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۲
دیگه گفتم خدایا سپردم به خودت
دکترم هم گفته بود دیگه هر سه روز یکبار بیا چکاپ شو.تو این مدت که رفتم یه بار ان اس تی گرفت که اولاش خوب نبود ولی آخرش نوار قلب اوکی شد که گفت خوبه
منم هر شب گل مغربی میذاشتمو تو ابزن می‌نشستم و کلی آناناس و خرما خوردم واسه نرم شدن دهانه رحم.کلی هم هرروز ورزش و پیاده روی میرفتم که راحت زایمان کنم
۳۸ هفته و ۶ روز بودم که ساعت ۱۱ شب که خواب بودم تا ۱ هی با درد از خواب بیدار میشدم اما اهمیت نمیدادم میگفتم درد کاذبه
تا اینکه دیدم نه فاصله دردا داره نزدیک میشه
مامانم هم این هفته آخر اومده بود خونمون که موقع زایمان پیشم باشه.مامانم و همسرم خواب بودن من بیدارشدن نکردم رفتم یه دوش آب گرم گرفتم اومدم به ماما همراهم زنگ زدم گفتم چیکار کنم برم بینارستان؟گفت هرموقع دردام ۵ دقیقه یکبار شد برو
مامان لنا ❤️ مامان لنا ❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۲

تا شدم ۳۷ هفته و ۱ روز نوبت دکتر زنان داشتم رفتم اونم معاینه کرد و گفت هنوز دو سانتی ولی سر بچه توی لگن فیکس شده همین باعث میشه زود دهاته رحمت باز بشه ، اونم معاینه تحریکی برام انجام داد
، فرداش صب از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و برگشتم ، توی تخت نشسته بودم که حس کردم یه ابی ازم اومد ، سریع رفتم دستشویی دیدم داره همینطور ازم اب میاد ، فهمیدم کیسه ابم پاره شده ، رفتم دوش گرفتم وسایلم رو جمع کردم و با شوهرم رفتیم بیمارستان .
اونجا معاینه کرد و گفت اره کیسه ابت پاره شده ولی دهانه رحمت همون دو سانته ، بستریم کردن و کم کم بهم امپول فشار تزریق کردن ، ساعت ۸ و نیم صبح بستری شدم ، تا ساعت ۱۲ ظهر دکتر اومد باز معاینه کردن و هیچ تغییری نکرده بودم کیسه ابم رو خالی کردن که خیلییی درد داشت داشتم میمردم از دردش واقعا ، ولی دردهای اصلیم که خیلی شدید بود شروع نشده بود
همینطور روی توپ ورزش میکردم و بشین پاشو میرفتم و روی تخت ورزش انجام میدادم
مامان زینب ناز 🌸 مامان زینب ناز 🌸 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت دوم؛

وقتی فاصله دردهام به ۷-۸ دقیقه یک بار رسید حموم رفتم و زیر دوش آب گرم شکمم و کمرم رو ماساژ دادم، حدود ساعت ۲ و تیم هم لکه بینیم شروع شد و ترشحات صورتی رنگ کشدار روی لباس زیرم می دیدم، و از طرفی تکرر ادرار و بیرون روی هم گرفته بودم که باعث شده بود شکمم خالی باشه و حین زایمان که ماما و پرستار ازم میخواستن برای تسریع زایمان گلاب به روتون دفع مدفوع داشته باشم دیگه نمیتونستم،
سعی میکردم موقع دردها با نفس عمیق دردها رو رد کنم ولی یه جاهایی هم تحملش از دستم در میرفت و داد میزدم
حدود ساعت ۵ صبح به سمت بیمارستان راه افتادم و به ماماهمراهم هم خبر دادم .
تا برسم بیمارستان و پذیرش و بستری بشم ساعت ۶ بود، بلافاصله مامای شیفت که معاینه م کرد ۳-۴ سانت بودم و همونجا تو بیمارستان قبل از اولین معاینه خون ریزیم هم شروع شد
ماماهمراهم اومد و تا حدود ساعت ۷ روی تخت دردها رو تحمل میکردم و فاصله درد ها به ۵ دقیقه یک بار رسیده بود
ماماهمراهم بهم یه سری حرکت و ورزش با توپ داد و بین اینها منو می‌برد حموم داخل سالن زایمان و با آب گرم شکم و کمرم رو ماساژ میداد
موقع دردها و انقباض ها هم یک سری تکنیک تنفس یادم داده بود و چند نقطه از بدنم رو مثل کمرم و بین انگشت های دستم و نزدیک مچ پام رو ماساژ میداد که خیلی کمک کننده بود
مشاهده ۲ پاسخ دیگر