۸ پاسخ

همین جیغ زدنا هم انرژی خودتو میگیره که نمیتونی زور بزنی هم دیگران و عصبی میکنه که بهت رسیدی نکنن من به جا جیغ زدن نفس عمیق میکشیدم و با تمام توانم زور میزدم یادم نمیاد تی یه بار هم جیغ زده باشم

دوستان من طبیعی زایمان کردم عذرخواهم یادم رفت بگم

عه بسلامتی عزیزم خوش قدم و نام دار باشه

مبارک باشه عزیزم

چند ساعت طول کشید تا زایمان کردی؟

مبارکه عزیزم بسلامتی

خب؟طبیعی شدی یا سزارین؟

خو بارکلا خوب زاییدی😂

سوال های مرتبط

مامان ملینا مامان ملینا ۵ ماهگی
تجربه زایمان قسمت اول
بالاخره منم زایمان کردم
تو یه شب ترسناک که صدای بمب و موشک میومد
دیشب یه دفعه کیسه آبم پاره شده و یه حجم زیادی آب ازم اومد جوری که تا پایین پام خیس شد
کیسه ابم بی رنگ بود که میدونستم خیلی اورژانس نیست اما چون فاصله خونه تا بیمارستان خیلی بود سریع رفتم بیمارستان
میخواستم طبیعی زایمان کنم
حدود۳ساعت درد طبیعی روکشیدم فاصله ی درد ها خیلی نزدیک بهم و شدید بود اما دهانه ی ۲انگشت موند تازه اونم به خاطر معاینه های تحریکی که می کردن ولی دردش خیلی زیاد بود وسربچه خیلی بالابود
هماهنگ کرده بودم دکترم خودش بیاد برای زایمان . دکترم هم گفته بود با درد های خودش بمونه. منم داشتم درد زیادی رو تحمل میکردم که صدای بمب و موشک اومد خیلی نزدیک بیمارستانم بود. خیلی ترسیدم دیگه نمیتونستم تحمل کنم. خود کادر بیمارستانم ترسیده بودن و داشتن همزمان با دکترم تلفنی حرف میزدن که یهو گفتن میخوای سزارین بشی
منم دیگه تو اون شرایط نمیتونستم تحمل کنم که گفتم اره منو ببرین سزارین
مامان سورنا 🐧 مامان سورنا 🐧 ۷ ماهگی
پارت ۲
من رو تخت که دراز کشیدم یه صدای ترقی اومد از شکمم و یه درد خیلی شدید پیچید همسرم بیدار شد تا دسشویی همراهی کرد منم خودمو سفت کرده بودم که نریزه رفتم دسشویی دیدم آبه که ازم میریزه
مامانمم تو اتاق خوابیده زود زنگ زدم دکترم ( مامای خصوصی گرفته بودم که خیلی کمکم کرد) دکتر گفت اگه دردات زیاده و منظم برو بیمارستان بستری شو منم بیام منم دردام هر ۵ دقیقه ۳۰ ثانیه می‌گرفت
مامانمو بیدار کردم کاملا هم خونسرد بودم بیشتر انگار شوهرم قرار بود زایمان کنه انقد که استرس داشت😂
خلاصه آماده شدیم و ساعت ۲ و نیم رسیدیم بیمارستان همزمان دکتر هم رسید معاینه کرد گفت ۵ سانتی
تا بستری بشم ساعت شد ۳ و نیم و رفتیم اتاق زایمان بهم دستگاه وصل کردن که صدای قلب بچه رو بشنون
دردا هم ۲ دقیقه یبتر ۳۰ ثانیه می‌گرفت که با تنفس عمیق و شکمی کنترل میکردم
منم نشسته بودم رو توپ و دکتر کمرم ماساژ میداد
ساعت ۶ بود که گفت برو رو تخت که داری زایمان میکنی
ساعت ۶ و ۵۰ دقیقه پسرم به دنیا اومد خیلی درد داشت ولی واقعا می‌ارزید
بچه رو همینجوری لخت گذاشتن رو سینم که اینم سعی می‌کرد سینمو بگیره😂
ولی بچه ها نی نی که میاد بیرون دردا کلا میره همینجور که بچه رو سینم بود گفت یه زور بزن جفت بیاد بیرون که منم همون کارو کردم
۱۵ دقیقه هم طول کشید که بخیه بزنه که اصلا درد نداشت چون بی حسی میزنن
اینم از تجربه زایمان من
پسرم ۵ اردیبهشت ۴۰ هفته و ۰ روز به دنیا اومد
مامان دلوین جونم مامان دلوین جونم ۶ ماهگی
#پارت دو زایمان
دیگه همسرم سریع دور زد و برگشتیم بیمارستان . اینم بگم جون فک میکردم میخوان بستریم کنن از صبح هیچی به جز یه کیک و اب میوه نخورده بودم و وسایل دخترم رو با خرما و اب میوه و اینا برداشتم بردم. رفتم بیمارستان دکتر گفت دراز بکش و اصلا استرس نداشته باش، ازم دوبار ان اس تی گرفت که گفت بگو شوهرت کارای بستریت رو انجام بده،منم رفتم به شوهرم گفتم اونم کار رو انجام داد و زنگ زد به مامانم ،حالا هم استرس زایمان طبیعی رو داشتم که تجربه اولم و نمیدونم چی در انتظارمه هم خوسحال بودم، تا وارد زایشگاه شدم تخت های کنار رو نگاه میکردم که از درد به خودشون پیچیده بودن واقعا خیلی ترسیدم و من هم کلا درد نداشتم و یک انگشت بیشتر باز نبودم ، دوباره برام دستگاه نوار قلب بچه رو گذاشتن و گاز اکسیژن وصل کردن و 4 تا سرم مختلف زدن ولی من درد اصلا نداشتم،از ساعت 4 تا 9 شب بدون درد بودم، تقریبا ساعت 7 بود که تخت کناریم رو قرص گذاشتن و براش کیسه ابش رو پاره کردن که از درد جیغ میکشید، با خودم گفتم منم کیسه ابم پاره نیست یعنی قراره همینجوری بشم و کاملا خودمو رو باخته بودم و گریه میکردم که با گریه های من قلب بچه بیشتر افت میکرد و هعی ماما و دکتر پیش من میومدن...😭
مامان shahan💙 مامان shahan💙 ۱ ماهگی
مامان ریحانه 🍓✨ مامان ریحانه 🍓✨ ۲ ماهگی
🎈پارت سوم
خودم دوست داشتم بیمارستان امام رضا زایمان کنم
ولی اینقدر ادمو دست به سر میکنن که ادم واقعا کلافه میشه
من بعد کلی تحقیق بیمارستان علی بن ابی طالبو انتخاب کردم
۲۷شه گذشت و من دردی نداشتم
شدم۳۹هفته و ۵روز که از شبش دردای من شروع شد
⭕️نکته: خانومایی که گل مغربی میزارید باعث درد کاذب میشه و بر خلاف گفته خیلی از ماما ها و دکترا میگن که خوب نیست
و چون من گل مغربی میزاشتم قبلش فکر کردم باز درد کاذبه و صداشو در نمیاوردم
ولی دردام جوری بود که نمیذاشت بخوابم و از خواب بیدارم میکرد
تا صبح همونجور سر کردم
تا ساعت۶_۷که دردام هر ۶_۷دقه یبار شد و فشار میاورد به مقعدم
هر دقه میرفتم دسشویی فکر میکردم که دسشویی دارم
😑حالا تو اون شرایط مادر شوهرم گفت پاشو بریم بازار فلان چیزو بخرم
حالا گفتم بگم درد دارم میگه تو یک هفته درد داری و هیچ خبری نیست
نگم درد دارم یهو وسط بازار میزام، گفتم و گفت اشکال نداره بیا پیاده رویم هست واست🤦‍♀ یه جوری کنسل شد
به چند نفری که تجربشون زیاده زنگ زدم گفتن تو تا شب میزایی