روز پرستاره یادی کنم از اون پرستاری که وقتی بچم دنیا اومد تو دهنش پمپ نزد و لخته خون خورد داشت خفه میشد بچه ای که پنج ساعت بود دنیا اومده معدش و شستشو دادن بعدش رفت ان ای سی یو دکتر گفت تا یک روز شیر نمیتونی بدی تا با سرم اثر اون اب و لخته از بین بره پرستاره من و فرستاد خونه گفت لازم نیست بمونی خودم همه کاراش و میکنم تاکید کرد که پوشکم خودم عوض میکنم فرداش که برگشتم دیدم تمام پای بچم‌سوخته حتی از روز قبل از دستگاه بیرون نیاورده بچه از گشنگی ناله میکرد پوشکش عوض نشده بود اونا بی توجه نشسته بودن شیرینی میخوردن خاطره میگفتن بعد من بخیه هام خیلی درد داشت شب قبلشم بخاطر خونریزی بعد زایمان عمل شده بودم التماس کردم گفتم اگه میشه کمکم کن بچه و از دستگاه در بیارم ببرم شیر بدم درد دارم بزور وایسادم برگشت گفت خانوم وظیفه ما نیست خودت بردار تا یاد بگیری چه زجری کشیدم سه روزی که بچم بستری بود دریغ از یه ذره کمک فقط دارو میزدن تمام کارا به عهده من بود اونم کسی که شب قبلش زایمان کرده نمیزاشتن کسی هم بیاد واقعا نمیبخشمشون
ولی اگه اینجا پرستار دلسوز و مهربون داریم دستتون و میبوسم روزتون مبارک❤️

۱۷ پاسخ

آخی عزیزم
ولی پرستارای من بشدت مهربون و دلسوز بودن

چ طاقتی داشتی بچت توبیمارستان و خودت خونه چجوری طاغت می اوردی

🥲🥲🥲🥲🥲

روز پرستارای. با مرام و مهربونم مبارک باشه

من بیمارستان میلاد زایمان کردم بچم بخاطر زردی ان آی سی یوبستری بود دکترا و پرستارهاش عالی ماه بودن خدائیش

الهی😥🥺خیلی سخته تو‌ ان ای سیو بعد زایمان،منم ۵روز بودم کدوم بیمارستان بودی؟

منم سر دخترم زردی داشت خیلی بد برخورد میکردن اینقدر بد خون میگرفتت از بچه ها که هر روز صدای جیغ بچه ای مظلوم میمود سر خونگیری دست یکی از بچه ها رو سیاه کرده بودن ناهار به مامان ها داخل بخش زردی نمی دادن همراه نمیزاشتن .مثل قتلگاه بود دور از جون انگار عزرائیل میمومد.بیمارستات حضرت معصومه قم .الهی هیچ بچه ای زردی نگیره و کلا مریض نشه.

من پرستارم ولی الان روز پرستار نبست ک

باز خوبه خدا دخترتو بهت برگردوند💜شکرخداااا💚💚💚
کدوم بیمارستان بودی

پرستاری بخش ان ای سیو ما که عالی بودن اکه من نبودم بهیار ها پوشکش رو عوض میکردن پرستاران قربون صدقش میرفتم همیشه میومدم می‌دیدم حواسشون هست خدا خیرشون بده‌ تا بچه گریه میکرد فوری صدا میزدن میرفتم بالا سر بچم

هعی یادش نبخیر منم به دهن بچم گولزن چسبونده بودن یه پرستار بیشعور اونو محکم کشیده بود پوست گونش رفته بود هیچوقت نمیبخشمش

عزیزم بیمارستان کجا بودی

دختر منم میآورد بالا شیر میخورد پمپ نزده بودن خواهرم سریع برد گفت شما دهن بچه رو تمیز کردید احمقا دیگه تمیز کردن بگردم من دخترم و
واقعا کی اینارو پرستار کرده باید مستخدم میشدن

وای عزیزمممم چقدر سختتت🥺🥺🥺🥺🥺

حالا من گندم که بستری بود انقدررر پرستاراش مهربون و خوب بودن همش کمکم میکردن حتی من اگ خودم میخواستم بچه رو از دستگاه بردارم نمیزاشت🥹 بهم میگفت من ۴ چشمی مراقبشم تو برو یکم بخواب فقط🫠🥺

خیلی روزای سختی بود ولی مهربونی پرستارا رو هیچوقت فراموش نمیکنم و همیشه براشون دعا میکنم🩷

خودشو ی عمر مدیون تو و بچت کرده
خااااااک

عزیزم چقد اذیت شدیییی🥲
یاد زایمان خودم افتادم واقعا پرستار های عالی ، مهربون و دلسوز
روزشون مبارک

عزیزم دلم آتیش گرفت

سوال های مرتبط

مامان دل آرام مامان دل آرام ۱۱ ماهگی
امشب رفته بودیم مهمونی برامون تخمه اوردن دخترم ریخته بود و باهاشون داشت بازی میکرد خودم کنارش نشسته بودم و شش دنگ حواسم بهش بود که تو دهنش نذاره فقط یه لحظه سپردم دست عمش بهشم خیلی تاکید کردم که خیلی حواست بهش باشه یک لحظه من کاسه غذاشو بشورم بیام غذا بهش نچسبه تا کلشو کرده تو گوشی و نگاه بچه نکرده بچه تخمه گذاشته تو دهنش خداروشکر خودش دیدش و از دهنش درش اورد ولی من خیلی میترسم نکنه غیر اون که دراورده بچه یکی دیگه هم خورده باشه😩همونجا تو‌اشپزخونه زیر پای خودم نشسته بودن نشنیدم دخترم عوق بزنه یا سرفه کنه عمشم از حرکت دهنش فهمید چیزی تو دهنشه یعنی میشه همینقدر راحت و سریع تخمه ای که پوست داشته رو‌قورت داده باشه بنظرتون؟؟از ترس و استرس هنوز نتونستم بخوابم😩😭خدا منو بکشه بخدا شستن ظرفه دودقیقه هم نشد ای کاش بچمو نسپرده بودم دستش کاش حواسمو همون دو دقیقه هم پرت چیزی حز بچم نمیکردم😭اگه قورت داده بود نباید سرفه ای چیزی میکرد؟؟
مامان ماهلین🌙👼🏻🩷 مامان ماهلین🌙👼🏻🩷 ۱۱ ماهگی
سلام مامان ها خوبین؟شیتون بخیر
مالین تا دیشب حتی سرفه خالی هم نمی‌کرد دیشب نصف شب دیدم داغه و خیلی تو خواب ناله می‌کنه و بی قراره بهش پاراکید دادم و خوابید تا صبح که بیدارشد دیدم سرفه کرد اونم خلطی من و شوهرم چشمامون اینجوری 😳شده بود که یعنی از دیشب که یکم تب کرد تا الان چرا آنقدر زود رسید به گلوش سریع بردمش دکتر متخصص و گوش و سینه و گلوش ومعاینه کرد و گفت خداروشکر عفونیست و خداروشکر و شربت سرماخوردگی و پاراکید و شیاف برای تب و یه پودر که گفت هر ۱۲ساعت تو آب حل کنم بهش بدم برای جلوگیری از عفونی شدن سرفه هاشه
و گفت چون تب کرده فعلا آهن ندم بهش
خیلی تا الان بی قراری کرد آنقدر که دوست داشتم خودمو بزنم از دستش
چقدر بغض کردم و خوردمش
مادر بودن چقدر سخته حس اینکه مادر خوب و کافی برای بوت نیستی کلافت می‌کنه جدا از این خستگی های جسمی که از صبح تا شب همش بغلم بود و دائم داشتم میچرخوندمش تمام کتفهام درد می‌کنه
خداروشکر نه گرفتگی بینی داره نه آبریزش و اسهال و استفراغ فقط سرفه و کمی داغی سر
خپاهرشپهرام گفتن ممکنه از دندونشم باشه چون بچه هاست قبل درآوردن دندون یه علائمی مثل الان ماهلین داشتن و بعدش درون درآوردن
بنظر شما چیه دندونه ؟؟؟یا ویرووووس؟؟؟؟
بچم خیلی چوشت داشت الآنم که اینجوری شد آب میشه 😪
بمیرم براش😓
مامان دردونه مامان دردونه ۱۰ ماهگی
چرا تصمیمم این شد شیر شب پسرم رو قطع نکنم؟
(اگرچه تنبلی و خستگی آخر شب خودم پس زمینه اصلی ماجراست😉)
.
۱.‌پسرم هنوز دندون نداره و نگرانی از بابت خرابی دندوناش ندارم.
۲. با دوستم که این کارو نکرده بود و سه تا بچه داره مشورت کردم.‌اون هم این کارو نکرده بود و شیر شب رو ادامه داده بود و پروسه از شیر گرفتنشون یک روزه انجام شده بود. ببشتر تمرکزش روی از شیر گرفتن روی همدلی با بچه بود و امنیت دادن بهش و خود بچه همکاری کرده بود. منم چون دلم نمیومد فعلا دست نگه داشتم.
۳‌. کاشف به عمل اومده پشت صحنه این شیر ندادن به بچه دوتا روانشناس بودن که در زمان انقلاب صنعتی این تئوری رو دادن. اونم جون مادرهایی که بجه دار میشدن چون شب باید بیدار میموندن صبحش نمیتونستن درست کار کنن. اینا ایده دادن که جای خواب بچه باید جدا باشه، بچه گریه کرد هم بغلش نکنین باید یاد بگیره خودش بخوابه، شیر دادن هم در کار نیست. یکیشون سه تا بچه داشته که دوتاشون از دستش خودکشی کردن. از اونجایی که قبلا نقدهایی از چندتا روانشناس و عصب شناس درمورد اینکه جدا کردن جای خواب بچه و تنها بودنش موقع خواب برای روانش خوب نیست دیده بودم، به قطع شیر شب هم به دیده شک و تردید نگاه کردم و فعلا دست نگه داشتم. (بهتره تا ۷ سالگی بچه ها همراه پدرو مادر بخوابن ولی حتما از همون نوزادی تختشون جداباشه)
چرا میخوام در آینده شیر شب رو قطع کنم؟
۱. چون کمک میکنه خواب شب بچه عمیق تر بشه. وقتی بدونه شیر در کار نیست عادت میکنه بلند نشه.
۲. چون خودم داره توانم تحلیل میره. نمیتونم هم روزا همش بیدار باشم هم شبا خوابم منقطع باشه. دیگه کم کم داره جونم درمیاد.
۳. بزرگتر شده و میدونم تحمل میکنه این مدت شب تا صبح بدون شیر باشه.