وای خدا روز زایمان اصلا یادم نمیره هم بچه مو کشیدن بیرون گریه کرد گذاشتم بغلم . چه حس عجیبی بود .اون لحظه کشیدن هم فهمیدم سفت بود سرش که آمد بقش سر خورد سبک شدم

۹ پاسخ

اخی اره آدم یادش میره هرچی سختی ودرد کشیده وقتی بچه رو میذارن بغلت

خداروشکر❤️❤️❤️❤️❤️❤️

حس سبکی رو کاملا حس میکنی گلی موقع زایمان؟
مثلا یهو انگار شکمت خالی میشه؟
یه کم بگو برام🥹

سزارین یا طبیعی

وقتی بچه من دنیا اومد گریه نمیکرد فقط تو صورتم نگاه میکرد🥺

من فشار آمد دسشوی کردم آبروم رفت آخه بس میگن زور بده بدو بیشتر موهای بچه دیده میشه

اره فقط درد اصلی سر بچه هست دیگه تموم درد تموم میشه لرز هم کردی یان

خیلی حس قشنگیه وقتی با تمام زور یدفعه خالی میشی و اولین بار صدایی گریشو میشنوی و بعد میاد بغلت و لمسش میکنی .

درد زیاد داشتی

مقالات مرتبط

انواع گریه نوزاد
معنی انواع گریه نوزاد و ترجمه هرکدام
بیرون بردن نوزاد تا چهل روز
بیرون بردن نوزاد تا چهل روز اول تولد و مراقبت‌های لازم
کمبود چه ویتامینی باعث شوره سر و ریزش مو می‌شود
کمبود چه ویتامینی باعث شوره سر و ریزش مو می‌شود؟
آرام کردن گریه نوزاد
بهترین روش آرام کردن گریه نوزاد

سوال های مرتبط

مامان مهرسانا مامان مهرسانا روزهای ابتدایی تولد
وای خدا یعنی هفته قبل این شب من درد زایمان داشتم 🫠وای خدا اصلا یادم نمیره 😔🥲
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۲ ماهگی
خانما تجربه زایمان طبیعی منو میام براتون میزارم ولی همینقدربگم ک بچم اومدبیرون سبک عالم شدم دیگ هیچ دردی نداشتم پرانرژی شدم خیلی قشنگ بود اون لحظه سبک شدن وصدای گریه بچه 😍😍
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 💚Nila💚 مامان 💚Nila💚 روزهای ابتدایی تولد
چ حس حالی عجیبی هست هم ذوق هم ترس فردا زایمان میکنم امید خدا از ترس سزا تپش قلب گرفتم ب زور نفس میکشیدم همش فک میکنم سخته خیلی برام دعا کنید اقدامی ها هم یادم هستین یادم نمیره 💓




#بارداری
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان °Ａｒｄａ :)• 🩵👼 مامان °Ａｒｄａ :)• 🩵👼 ۱ ماهگی
تجربه زایمان (سزارین) پارت ۲
و شروع کردن به عمل بی حس بودما ولی حس میکردم موقع که بچم رو کشیدن بیرون انگار جیگرم رو کشیدن ی جوری شدم کل بدنم لرزید 😵‍💫ولی وقتی گریه نی نیم رو شنیدم خیلی خوشحال شدم بچم بردن
من ۳۰ دقیقه تو اتاق عمل موندم ماساژ رحمی رو هم اونجا انجام دادن بعد منم رفتم پیش نینیم بچمو گذاشتم رو سینم ی پرستار شروع کرد به شیر دادن خیلی حس خوبی بود نی نی چسبیده بود بهم 🥹 بعد ۳۰ دقیقه رفتم بخش و دردام کم کم شروع شده بود
خیلی درد داشتم همش جیغ میزدم😣 بدترین شبم و بهترین شبم بود اون روز بچم هم سینمو نمی‌گرفت کلی گریه کردم هر کاری میکردیم بیدار نمیشد مامانم کف پاهاشو میزد. تا بیدار بشه 🥺من شیر بدم 🥲و گفتن باید راه بری خیلی سخت بود برام خیلی راه رفتن
و اینم بگم همه چی ببرین بیمارستان اونجا لازم میشه نگین نه این لازم نمیشه
کش مو شونه لباس اضافی لوازم آرایشی قشنگ همه چی ببرین
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان گیلاس مامان گیلاس هفته سی‌وهشتم بارداری
خانما تیر کشیدن مقعد و حس فشار شکم و سفت شدن جنین اول هر ۱۰دقیقه بود الان داره کمتر میشه و کمتر میشه
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان نورا مامان نورا ۲ ماهگی
بعد از ۸ ساعت آب خوردم و مایعات و دیدم حالم خوبه سوپ هم خوردم و بعد ۱۲ ساعت گفتن راه برم که شوهرم اومد بغلم کرد و آروم آروم پاهامو گذاشتم زمین ولی وزنم همش رو شوهرم بود اولش سخت بود ولی کم کم آسون شد و خودم راه رفتم اومد شوند رو کشیدن
مامان سلین🩷😍 مامان سلین🩷😍 ۱ ماهگی
خانما امروز نینی بغلم بود افتادم اما نزاشتم نینی بیفته و سرش ب جایی بخوره ساعت ۸ اینا بود خیلی میترسم براشم دعا کردم گفت عیجی نیست نترس بچه سالم سالم نینی هم اصلا گریه نکرد فقط خواب بود بیدار شد گریه هم نکرد عادی بود
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 💙♡💓 مامان 💙♡💓 هفته چهلم بارداری
حس ادرار دارم با تیر کشیدن شکمم سفت شده علائم زایمانه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان بهاره🩷🌱 مامان بهاره🩷🌱 ۲ ماهگی
فکنم چون همش تو فکر زایمان و باز شدن دهانه رحم هستم دردام یادم رفته😐💔
حتی ماه درد هم ندارم...
مامانم میگه منم سر داداشت همینجوری بودم و دردم یادم رفته بود دو روز هم از تاریخ زایمان گذشته بود🫠😫
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان کوچولو مامان کوچولو ۳ ماهگی
دوشنبه هفته پیش ختنه لیزری کردم پیش دکتر شکوهی. بچه به بچه فرق میکنه واسه آمپول بی حسی گریه کرد بعد گفت یه کم چسبندگی داره با این قیچی گیره‌ای ها سرش رو باز کرد که یه کم سر اون گریه کرد و یه سمت نوک رو گیره زد و با یه چیز شبیه دستگاه لحیم سرش رو جدا کرد بعد هم پانسمان کرد. در حد دو دقیقه هم بیشتر طول نکشید از قبلش هم استامینوفن داده بودیم بهش. بعد که پوشوندیمش بیرون مطب اومدم شیرش بدم گریه های بلندی کرد دیگه دیدم بی تابه بردیمش تو ماشین ساکت شد شیر خورد و خوابید دو ساعت بعدش نگرانش شدم هرچی بیدارش میکردم پانمیشد شیر بخور به زور آخرش تونستم بهش شیر بدم و خدا رو شکر بعدش هم اذیت نشد.پانسمان سه روز بعد دراومد یه حالت زردآب هم داره هنوز که دکتر گفت اون طبیعیه. امروز روز ۶م و رو به بهبودیه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان هدیه خدا👶🏻💙 مامان هدیه خدا👶🏻💙 ۲ ماهگی
سلام مامانا دردام شروع شد اومدم بیمارستان دهانه رحم بسته بود به زور بعد یه روز درد کشیدن یه سانت شد بعدم که ضربان قلب بچه افت کرد مدفوع کرده بود دو دور ناف دور گردنش بود درد هر دو زایمانو کشیدم آخرم سزارین شدم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان نخود مامان نخود روزهای ابتدایی تولد
درد زایمان که میگند، فقط لحظه زایمان شدید هست یا اون موقع هایی ک قبلش شکم سفت میشه هم شدید؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان شاهان👼🏻👑 مامان شاهان👼🏻👑 ۲ ماهگی
دکترم اومد بالا سرم یه آقای هرکولی هم اومد به کمرم بی حسی زد گفت پاهات داغ شد گفتم نه سرده خندیدن بهم😑
پرده کشیدن بتادین زدن یهو درد تیغ کشیدن رو شکممو کامل حس کردم اصلا بی حس نبودم یک جیغ بلند کشیدم که دوباره پنج دقیقه بعد همین کارو باهام کردن خیلی بد بود اون لحظه....
دیدن درد دارم تو سرمم دارو ریختن گفتن الان خوب میشی منم همونجا گیج شدم بیهوش شدم
وقتی بهوش اومدم فقط میلرزیدم از سرما و درد
شکمم که انگاری جومونگ چاقو چاقوش کرده😵‍💫
پاهام مورمور بود بخیه هام درد میکرد اما فقط چند ساعت بود الان خیلی خوبم سوند رو که در آوردن اصلا درد نداشت راه رفتن بعدش خیلی سخته و خداروشکر من و نینی هم الان صحیح و سالمیم❤️
این بود تجربه من از سزارین امیدوارم براتون مفید باشه
مشاهده ۲۰ پاسخ دیگر
مامان عسل پسرم👼🏻🩵 مامان عسل پسرم👼🏻🩵 روزهای ابتدایی تولد
خانما من تو این چند وقته اصلا بخاطر بارداریم استرس روز زایمان و سزارین رو‌نداشتم
ولی امروز که فهمیدم پسفردا باید برم
هم خوشحالم هم خیلی استرس دارم
اصلا یه حس عجیبی دارم نمیدونم چجوری بگم…
میدونم چیز خاصی نیست ولی خب دست خودم نیست
میشه بیاین حرف بزنین انرژی بذین بهم
از روز زایمان تون بگین
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان کارن 🩵 مامان کارن 🩵 ۲ ماهگی
مامانا بلاخره می‌خوام تجربه زایمانم و بزارم
زایمان طبیعی
من چهل هفته تمام کردم که بخاطر اینکه حرکات بچه کم شده بود احتمال داشت مدفوع کنه منو بستری کردن ساعت ۱۰ شب من بستری شدم آن موقع ۳ سانت بودم من چون ماما خصوصی گرفته بودم اجازه میدادن همسرم هم بیاد پیشم همسرم آمد ماما برامون آهنگ گذاشت شمع و عود روشن کرد برق خاموش کردم از اتاق رفت بیرون آنقدر بوی خوبی گرفته بود اتاق اصلا دردا یادم نمی آمد 😂😂
تا ساعت ۳ شب همسرم پیشم بود بعد ماما گفت باید بره موقع که میخواست بره دلم میخواست گریه کنم 😂
ماما دوباره منو معاینه کرد گفت پنج سانتی و کیسه ابم و پاره کرد
من دردام شروع شد دردای غیر قابل تحمل آنقدر فکر می کردم الان میمیرم از درد ساعت پنج صبح معاینه کرد ۷ سانت بود که تو اون لحظه‌ دردام خیلی زیاد بود و حالت تهوع هم گرفته بودم که ظربان قلب بچه رفت رو ۹۰ آمدن بهم گاز بی دردی و اکسیژن وصل کردن و تا ساعت یه ربع۶ که شدم ۱۰ سانت و از ساعت یه ربع۶ تا یه ربع هفت همش زور میزدم و آخرش دیگه اصلا انرژی نداشتم که زور بزنم تا رفتن دستگاه بیارن ماما آنقدر شکم منو فشار داد که کارن من ساعت به ربع هفت به دنیا آمد چون پسر بجای اینکه با سر بیاد با صورت آمده بود سرش حالت گرفته بود یکم ترسناک شده بود که دکتر اون خودش خوب میشه و تا دو روز خوب شد
اینم از تجربه من همه رو یه جا نوشتم دیگه اگه سوالی داشتید بپرسید ؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر