۱۰ پاسخ

حالا شوهر من بچهامو اینحوری بار اورده بود هر کی زدت بزنش یا هر کی حرف بدی بهت زد بزنش کلا داشت بچهارو ب سمت قلدری میبرد.. و چپ و راست میگفت هر کی اذییتون کرد بگو با چاقو گوشاتو میبرم بچهامم با هیشکی سازگاری نداشتن همه رو میزدن چ بزرگ چ کوچیک و همشم اسم چاقو تو دهنشون بود..یروز بدجور باهاش حرف زطم ک کارت اشتباهه فردا روز تو جامعه قلدر میشه حق مردومو میخورن چ از این حرفاا ..خدایی اونم کوتا اومد و دیگ چیزی بهشون نگفت.

خودمم خیلی با بچهام کار کردم ک دعوا بدهه اگ دعوا کنی پلیس مامانو میبره زندان اونوخت مامان نداری برات غذا بپزهه و گفتم هر کیو دیدین سلام کنین و ب بچها بگین بیان با هم دوست بشیم و از این حرفاا خلاصه ایقد تکرار کردم ک بچهام سر ب راه شدن..الان ن دیگ کسیو میزنن ن با بچه ای بدن.
بزرگترارو سلامـمکنن و هر بچه ای رو ببیین میگن بیاین دوست بشیم

عزیزم شوهر منم خیلی بی ادبی یاد دخترم میده چیزی بگم جلو بچه میگ ک .و ن مادرت یا برو اینو اونجای مادرت کن خلاصه کل روز حرفش یاد دادنه و گفتن اینه ب بچم خیلی ناراحتم هزار بار میگم نگو بش جلو همه تو جمع میگ انگار ن انگار باباش و ننه اش تربیت نکردن گفتم بش تو تربیت نشدی ک بچه مو مث خودت بی ادب میکنی

عزیزم بچه الگو رو از پدر و مادر میگیره شما شوهرت تربیت بشه بچت هم به مرور اوکی میشه بچه هرچی هم واسه تربیت کردنش حرف بزنی ولی خودتون عمل نکنید فایده نداره باید خودتون رعایت کنید که اونم یاد بگیره

اخی یکی از دوستای منم همین مشکل شمارو داره و خیلی ناراحته ...کاملا درکت میکنم

مشاوره کودک می‌تونه کمکت کنه.البته من خودم چند روز پیش مشاوره برای اختلاف با شوهر رفتم.که شوهر جلسه را نیومد و مشاور من حالت زوج داشت و‌کنیل شد.ولی فک‌ کنم مورد شما مشاوره کمک کننده باشه

خیلی سخته

پسره من دوسالشع سری فوشه بد رو یاد میگیره تا یکی مگه اونم تکرار میکنه منم دعواش میکنم دیگ نمیگه

سنش جوریه زود یادش میره با شوهرتم حرف بزن چون اون همیشه هست

گلم جلو بقیه هیچ وقت دعواش نکن غرورش مشکنه
امدی خونه به ارومی بهش بگو فوش نده زشته

بچه مغزش مث یه تخته سیاه سفید هس هر چ گفته میشه جلو چشش کار انجام میشه برمیدار خو
بچه گناهش چیه

سوال های مرتبط

مامان گنجیشک مامان گنجیشک ۴ سالگی
چرا شوهر من اینجوره‌.همش به پسرم بکن نکن میگه .دست نزن خطرناکه میفتی دستت میشکنه پات میشکنه میمیری فلان میشی اینو نخور اونو نخور.همش فاز منفی.همش میزنه توو ذوق آدم.یه بار گفتم هوس بندری کردم.میگه تو آشغال خوری.یا چرا برا بچه پفک میخری.درصورتیکه من سالی یه بار شاید هله هوله بخرم.ولی خودش روزی ۳ وعده نوشابه میخوره ک من حالم بهم میخوره ازین عادتش..یا چون توو کوچه ماشین رد میشه بچه نباید بره توو کوچه..من با خنده از یه شیطنت پسرم تعریف کنم اون باید بزنه توو برجکم بگه پس تو چکار میکردی ک اون این کارو کرد...خب مگه حیوونه که من ببندنش جایی نره کاری نکنه..عملا خودش هیچ کاری نکنه هیچ زحمتی ب خودش نده.و بچه خودبخود همه چیزو توو خیالاتش تجربه کرده باشه..از اول همینحور بود چرا سرما خورده چرا پیپی کرده چرا اینو خراب کرده..اگه از خستگی زیاد غذا نخوره خوابش ببره غر میزنه ک چرا غذا نخورد.میگم بابا اون نفعی ک از بازی کردن میبره می ارزه به ضرر یه شب غذا نخوردن..بنظرتون چکار کنم این اخلاق گندش ترک کنه..
مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام مامانا
شما برا تربیت جنسی بچه هاتون چیا بهشون گفتین؟
من جاهای خصوصی رو گفتم و این که نباید کسی ببینه و دست بزنه و از این حرفا
دخترمم خیلی رعایت میکنه
دیگه نمیدونم چیا باید بهش بگم
دو روز پیش خونه پدر شوهرم بکدیم پسر خاهر شوهرم که وقیقا همسن دخترم هس هم بود با دخترام بازی میکردن تو حیاط خودمم از پششت پنجره حواسم بهشون بود یه لحظه حس کردم پسره داره میگه فلان جام رو بیرون آوردم (دقیقا اسم الت تناسلی مرد رو اسم واقعیش رو) بعد من گفتم شاید بد متوجه شدم ولی دو سه بار شنیدم و زود نگا کردم ببینم چه خبره دیدم چیزی ده نمیگه و بازی میکنن گفتم شاید بد متوجه شدم دیگه حواسم بهشون بود تا این که یک ساعتی بعدش دیدن واقعا داره هی میگه فلان جات رو بیار بیرون اینقددد عصبی شدم جوری که دخترام متوجه نشن رفتم بهش گفتم اگه از این حرفا بزنی نمیزارم بازی کنین
خیلی خیلی پسر بی ادب و پر رو و گستاخی هست با هیچ کس صلاح نمیره منم اصلا نمیزارم همو ببینن ولی اون روز اتفاقی شد
بعضی خونواده ها از جمله بابای همون بچه اینقد بی فرهنگن که فکر میکنن چون پسر هس دیگه مجازه هر چرتی بگه تشویقش هم میکنن
حالم ازشون بهم میخوره
مامان مهراد مامان مهراد ۴ سالگی
مامانا لطفاً اگه تجربه مفیدی دارین درباره سوالم جواب بدید...
وقتی می‌رید خونه مادر شوهرتون و بچه های خواهر شوهرتون و برادر شوهرتون با بچه تون بازی نمی‌کنن
حرصش میدن یا باهاش دعوا میکنن و کتک کاری میکنن
شماها چیکار. میکنید
من دلم میسوزه برا بچه ام خیلی ناراحت میشم قیافه ام هم تابلو میشه ک ناراحتم
چند روز پیش بچه خواهر شوهرم ک همسن پسرمه س بار پسرمو زد من هیچی نگفتم بار آخر رفتم لپشو یواش کشیدم گفتم پسرمو نزن اونم یهو جییییغ و داد ک زندایی منو زد .... حس کردم خواهر شوهرم ناراحت شده بعدش با جاریم نموندن برا شام و رفتن
مادر شوهرمم گفت بهتر بزار برن بچه هاشون اذیت میکنن
البته خواهر شوهرم با من رابطه اش خیلی بهتر ه تا جاریم
البته همیشه پسر خواهر شوهرم با پسرم دعوا میکنن و هولش میده اذیتش می‌کنه ولی پسرم دوستش داره
منم اکثر وقتا ب رو خودم نمیارم میگم بچه اس اونم با اینکه پسرمو اذیت میکنه
اما اون روز واقعا عصبی شدم از دستش
بنظرتون من بیشتر حق داشتم ناراحت بشم یا خواهر شوهرم
مامان مهراد مامان مهراد ۴ سالگی
چقدر دنیای بچه ها پیچیده اس، من با جاریم تو یه ساختمون زندگی میکنم قبلا کم و بیش رفت و آمد داشتیم در حد سر زدن دو سه ساعت خونه هم میرفتیم الان دوسه ساله جاریم دیگه نمیاد بگم پارسال اومده باورتون نمیشه ، در صورتی که من بیشتر میرم خونه اونا چندوقتی دیدم نمیاد منم گفتم خب وقتی اون نمیاد من چرا میرم؟ منم رفت و اومدم کم شد ، بعد پسراش یکیش ۱۰ ساله یکیش ۷ ساله پسر من خیلی باهاشون جوره ،امروز برده بودمش دوچرخه بازی کنه پسر کوچیکه جاریم هی به پسر من می‌گفت دنبالم نیا، پسر منم مگه ول میکرد هی میدونید دنبالش ،بهش گفتم مامان ندو دنبالش دوس نداره دنبالش بری! پسر من خیلی دوس داره اونو ولی اون چسبیده بود به پسرای همسایه ها و به پسر من اینجور میگفت منم با خوبی بش گفتم دوسِت داره که دنبالت میاد تو خونه هم بهونتو می‌گرفت بعد تو اینجوری میکنی ! منم دیگه به پسرم گفتم بازی خودتو بکن کاری به بقیه نداشته باش ولی باز میرفت ، دیگه وقتی خواستیم بریم خونه پسرمم بهونه نگرفت که بره خونشون باهاش بازی ! 🥲 طفلی پسرم دید چجوری باهاش رفتار کرد نرفت پیشش دیگه💔 دلم کباب شد واسه بچم ، شما اینجور وقتا چی میگید به بچتون که خودشو نبازه و دلش نشکنه؟