چه چیزا😐🙄😑
پارت ۲۵۰
قربونت برم من..!
یکی از دستاش رو باال اورد و انگشت شستش رو روی نقطه حساسم گذاشت..
ترکیب حرکات دست و زبونش داشت دیوووووووووونم میکرد..
دلم میخواست پوست تنم رو پاره کنمممم..!
پاهام دور گردنش حلقه شده بود..
دستام حس نداشت..!
روی تنم قطرات عرق نشسته بود..
صدای ناله هام دیگه دست من نبود..!
وای..!
واااااای..!
پریدن نبض هام رو حس میکردم..!
لعنتی..!تمام تنم نبض بود..!!
نالیدم..:بسه...!
ااااه...!
عصبی شدم..:بسهههه..!
پاهام به هم نزدیک شد..
نفس نفسام به ثانیه رسیده بود..!
کمرم از تخت فاصله گرفت..!
کف پاهام کرخت شد..!
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.