پارت ۲۵۱
خندید..:وایی..!داره به من تجاوز میشه..!
خندیدم و دستمو بردم سمت لباس زیرش..!
اب دهنمو قورت دادم و کشیدمش پایین..!
با دیدنش..!
اوووف..
چشمام گشاد شد..:وای..!
بین دستام گرفتمش و کنجکاو تکونش دادم..
سرمو خم کردم و از کنار نگاش کردم..!!
امیر خندید..
دستش و ستون تنش کرد و بلند شد نشست..:رها..!واقعا داری معذبم میکنی..!
با چشمای گرد نگاش کردم..!
به نظرم قیافم خیلی خنگ! شده بود..
اب دهنمو قورت دادم و گفتم..:یادم میدی که..!بخورمش..!؟
یه ابروش باال رفت..!
گوشه لبش باال رفت و شیطون نگام کرد..:بدت نمیاد؟؟
سرمو به چپ و راست تکون دادم..!!
با چشم به زمین اشاره کرد و گفت..:جلوم رو زانوت وایستا..!
کاری که گفت و کردم..!
جاشو درست کرد و گفت..:حاال دستت بگیرش..!
داره کم کم از شخصیت رها بدم میاد🙄
درخواستمو قبول کن عزیزم
پارت بعدییییی
پارتا بعدی رو هم بزار
بخونم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.