۵ پاسخ

اون روانشناسا جای ما نیستن الکی دارن حرف میزنن من قبلا وقتی کسی بچشو میزد یا دعوا میکرد یا میزدش دلم می‌سوخت واسه بچه میگفتم چقد سنگدله بچه رو میزنه یا دعواش میکنه ولی بعد اینکه خودم بچه دار شدم میفهمم که باید به اون مادرا حق داد مخصوصا اگه شوهراشون هم باهاشون همکاری نکنن

اونا زیاد زر میزنن خودت هر کاری درسته انجام بده من یه مدت حرف اونا رو گوش میدادم هم خودم روانی شده بودم هم بچم

روان شناسا ..... زیاد میزنن

بله دقیقا میدونیمم درست نیست
ولی دیگه یهو ادم منفجر میشه
خداشاهده افسرده شدم الکی همش گریه میکنم تو تنهایی
یعنی ی گریه های الکی میکنن خدا کمک کنه فقط

مهد کودک ثبت نامش کن چند ساعت خودت استراحت کن

سوال های مرتبط

مامان ماهان مامان ماهان ۴ سالگی
عزیزان با توجه به تایپیک قبل که در مورد مهد کودک توضیح دادم وخواستم بیشتر آگاهی پیدا کنید که توی انتخاب مهدکودک دقت کنید
با توجه به تایپیک ها یادم رفت بگم مهدکودک هایی که توی اینستا فعالیت دارند هم توی انتخابشون دقت کنید، ما توی اینستا یه فیلم تروتمیز وعالی وبدون هیج مشکلی از اون مهد میبینیم ولی اصلا نمیدونیم پشت اون فیلم بچه چقدر اذیت شده
مثلا همین مهد کودکی که گفتم برای یه کلیپ مثلا کاردستی، مربی درحد یه فیلم لحظه ای از بچه می خواد مثلا شما این خط رو بکش بعد بچه بعدی شما این قسمت رو قیچی کن، بچه بعدی شما این قسمت رو بچسبان و... یعنی فقط در حد همون فیلم بچه کارمیکنه شاید نهایت یکی دوثانیه بیشتر وبقیه کار را بچه های زرنگتر یا مربی انجام میده ودرآخر شما یه خروجی عالی میبینید که به نظر میاد همه بچه ها اون کارها را از اول انجام دادند وبه مرحله اخر رسیدند، پشت اون کار بعضی بچه ها فقط نقش تماشاچی داشتند، مربی برای تنظیم کردن اون فیلم وعکس واز دست ندادن فرصت مجبوره سر بچه داد بزنه، این رو خودم با چشم از مربی ها دیدم که میگم به بعضی بچه ها چقدر فشار میارن که کار رو به درستی انجام بده، حالا هیچ کسی نمیفهمه که چه اتفاقی افتاده وفقط یه عده بچه بازیچه دست اونا میشن تا برای بالا رفتن پیج ازشون استفاده کنن

پس دقت کنید اون مهد پیج نداشته باشه واگر هم پیج داره، کار اون پیج چه جوریه، آیا اون کار پایانی واقعا کار بچه هست یا نه
مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۷ ماهگی
مامانا تو رو خدا بیایید خواهرانه و منطقی منو
راهنمایی کنید.
شاید از نظر خیلی ها موضوع  پیش پا افتاده باشه ولی تحملش برای من سخته
ما ۴ ماهه اومدیم توی خونه جدید اینجا بچه ها از صبح میان توی حیاط ساختمان بازی تا شب دنبال بچه منم میان که بره باهاشون بازی گاهی اوقات حتی واسه ناهار یت شامم به زور میاد توی خونه.
از طرفی بچه ها با دست فوش های بد میدن که متاسفانه پسرم منم میاد خونه میگه فلانی این کارو کرد.
چند روز پیش هم یکی از بچه ها جای خصوصی شو نشون داده بود.
امروز پسرمو صدا کردن که بره بازی من دیدم صدای بچه ها نمیاد بلافاصله پشت سرش رفتم پایین دیدم بچه ها دارن آروم صحبت میکنن پسرمو آوردم بالا و در رو قفل کردم الان که از پسرم پرسیدم چیکار میکردن گفت جای خصوصی شونو نشون میدادن.
من زیاد نمیزارم پسرم بره بیرون.
عصر همه خانما پایین بودن بهم گفتن نمیزاری پسرت بیاد بیرون منم گفتم بچه ها بی ادبن  خوشم نمیاد یاد بگیره یکیشون گفت منم بچه اولمو خوب تربیت کردم ولی سر دومی بیخیال هرکار میخواد بکنه آخرش یاد میگیره (این خانم مدیر مدرسه هم هست) یکیشون گفت بچه اوله حساسی واسه دومی خوب میشی.
ولی من ده تا بچه هم داشته باشم نمیتونم نسبت به تربیتش بی تفاوت باشم.
این مدت هم پسرمو چندتا کلاس ثبت نام کردم. عصرها هم شوهرم بره بیرون  ماهم باهاش میریم  که پسرم نخواد بره توی حیاط.
وقتایی هم که میره یا دنبالش میرم یا از بالا نگاهش میکنم.
ولی کم آوردم نمیتونیم جابه جا بشیم چون سر همین خونه کلی بدهی داریم.
دیگه نمیتونم زیاد برم از خونه بیرون با بچه کوچیک سخته برام.
خسته شدم
مامان کشمش (نازنین)🤭 مامان کشمش (نازنین)🤭 ۴ سالگی
نمیدونم ناشکریه یا نه
من و همسرم زمانیکه کرونا شد تصمیم گرفتیم که هیچ وقت به بچه فکر نکنیم
هیچ وقت نه قبل نه بعد کرونا برای بچه دار شدن اقدام نکردیم خواست خدا بود و اردیبهشت متوجه شدم باردارم
تمام بارداری با استرس گذشت هماتوم امنیو بی اشتهایی در حدی که وعده های اصلی رو به زور میخوردم و مرسانا وزن نمی‌گرفت و خدا میدونه چقدر سونو رفتم ان اس تی رفتم هر سری هم که میرفتم یکی دوماه از همسن و سالهاش از نظر قد و وزن عقب‌تر بود تا بالاخره به زور در چهل هفته با وزن 2500 به دنیا اومد
از روزی هم که به دنیا اومد با هزاران مشکل دست و پنجه نرم کردیم رشد کند قد و وزن .بی اشتهایی .پنومونی
مدام هم زیر نظر هر دکتری که فکرش رو بکنید بود تغذیه کودکان اطفال و...
دیروز جواب آزمایشش اومد دیددیم آنزیم‌های کبدیش بهم ریخته تروییدش پرکاره و ارجاع دادن متخصص گوارش که جذب مواد غذایی به خوبی انجام نمیشه
میدونم شرایط خیلی ها از من سختتره
اما احساس میکنم دیگه کم آوردم
ما که از خدا بچه نخواسته بودیم چرا زمانیکه خودش تصمیم گرفت بهمون بچه بده یه بچه سالم نداد
بخدا اینقدر با مرسانا از این دکتر به اون دکتر رفتم رسما کم اوردم
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
بعد از یک سال و نیم کاردرمانی و گفتار درمانی و انواع و اقسام دکتر و دارو. به این نتیجه رسیدم که واقعا دخترم اتیسم داره به هر دری زدم به هر ریسمانی چنگ انداختم که دخترم بهتر بشه نمیخواستم اصلا قبول کنم دخترم اتیسمه اما انگار واقعا همینطوره چون همه علایمشو داره بچه هایی بودن که وضعشون از دختر من خیلی بدتر بود اما با کاردرمانی و گفتار درمانی بهتر شدن اما دختر من لاک‌پشتی داره پیشرفت میکنه الان اونا کاملا خوب شدن اما دختر خیلی باهاشون فرق داره یه مدته کلاسلس خلاقیت و مادر و کودکم میبرم. اما فرق خاصی نکرده میبینم نه دخترم خیلی با بقیه فرق داره. ارتباطش ضعیفه. دوس داره تنها بازی کنه اصلا نمیتونه با کسی دوست بشه یا بازی کنه. کلام رو داره اماحرف زدنش با بقیه فرق داره نمیتونه چیزی رو تعریف کنه. احساسات رو درک نمیکنه و خیلی از مشکلات ریز و درشت دیگه. امروز تو کلاس بازی یخ کنی انجام میدادن کن به زور یکم دخترم رو بردم که بازی کنه اما باز فرار رد رفت سراغ کار خودش. اصلاً بازی کردن بلد نیس انقد دخترم رو بردم و آوردم کلاسای مختلف تو جمع. اما امروز دیدم چقدر خسته شدم. فهمیدم بیخود دارم درجا میزنم انگار دخترم قرار نیس دیگه یه بچه عادی باشه باید اینو قبول کنم اما چ کنم نمیتونم جیگرم کبابه. اگه خدایی نکرده زبونم لال دخترم رو از دست میدادم هم همینقدر ناراحت میشدم. با تمام وجودم خستم از زندگی. هیچوقت حتی یه درصد هم فک نمیکردم یه روزی برسه خدا منو با بچم امتحان کنه. منی که انقد ضعیفم تو این مورد گاهی میگم کاش هیچ وقت بچه دار نمی‌شدم که الان بخوام این همه غم بخورم
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی