۱۶ پاسخ

هرچی حساس تر
بچه مریض تر 🤌🤌

چقد بعضی جوابا عجیبه🙄 یعنی شما ازبیرون میاین خونه باهمون دست غذا میخورین و باهمون دست به بچه هاتون غذا میدین؟ که میگین حساسه؟ شاید اصلا پدرشوهرش قبلش دست تو دماغش کرده باشه🤢 کاملا هم مشخصه آدم تمیزی نیست

خوب گفتی خودشون باید رعایت کنند بچه یدونه مریض بشه پدرت درمیاد وای ب روزی ک دوتا باشند

خوب گفتی بهش .
واکسن چی دارن؟

اوووق بسنی بااااادست
فازاینای ک میگن حساسی رونمیفهمم واقعا

فقط اونایی که میگن حساس نباش!!!!
بخدا که باورم نمیشه

مگه میشه بستنی با دست🙁

بستنی رو کی با دست میده ولش کن ۲ روز دیگ مریض بشه عذابش با بچه و مادره. دور باریا چ میفهمنن
به فکر بچت باش بیخیال بقیه
من ک به شخصه کشیدنیارو از بقیه کشیدم الان بیزارم ازشون فقط میگم خودمو بچهام

منم نمیزارم کسی با دست ب بچم غذا بده غیر خودم

کی بستنی رو با دست میده چندش کاریه یه چیزی به اسم قاشق اختراع شده خب راست میگه دیگه دوستان

دست شسته یا نشسته نباید با دست میداد

خوب پدر شوهرت بستنی داده پدر شوهر من که مثل یه سگ حمله میکنه روشون بزنه چند بار هم زده پس من چی میکشم

شاید چون اینطور حساسی بچه زود مریض میشه
بیخیال باش بزار بازی کنن
من دخترم بهش قاشق میدم میبرم دم درخونمون با خاک بازی میکنه

زیاد حساس نباش عزیزم بدن سیستم ایمنی قوی داره که در مقابل میکروبات محافظت میکنه

به نظرم خیلی سخت میگیری زشته اینجوری

دهنت سرویس😂

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۱ سالگی
مامانهای عزیز لطفا هر کس می‌دونه منو راهنمایی کنه چون خودم خیلی شکه شدم... امروز شوهرم بعد از ظهر خوابید منم پسرمو برداشتم بردم تو سالن و در اتاق خواب را بستم که صدا شوهرمو اذیت نکنه و بخوابه.. تو این مدت هم کارهامون کردم یه مقدار میوه تو یخچال بود که همه را برداشتم و شستم که بذارم تو یخچال ولی خوب وقفه افتاد و میوه ها نیم ساعتی بیرون یخچال موندن... شوهرم که بیدار شد بهش گفتم چیزی میخای برات بیارم... گفت آره میوه بیار منم رفتم تو آشپزخانه... پسرم کنار شوهرم رو کاناپه نشسته بود و باری میکرد یهو با نخ افتاد زمین به طوری که ملاجش رو زمین خورد و پاهاش بالا بود ... یه لحظه گفتم گردنش شکست ... حالا شوهر عوضبم شروع کرد فحش به من بده....که مادر فلان شده ت (یعنی من ) مقصره... حالا من هیچی نگفتم ... نشست میوه بخوره گفت چرا میوه ها داغه و شروع کرد به داد و بیداد ..اون نشسته بود رو کاناپه و من رو زمین کنار بچه م نشسته بودم که بهش میوه بدم .... بعد بند شد و با پاهاش محکم کوبید تو بازو چی من.یه جوری که انگار داره شوت می‌کنه یه توپ رو و بعد بهم گفت برو لباساتو بپوش کمشو از خونه من بیرون ... من بلند شدم برم تو اتاق دو باره با پاس زد به باسن من که یعنی تیرپایی داره میزنه بهم ...مدام هم می‌گفت میذارمت دم در و فلان.... من رفتن تو اتاق پسرم و همین طور شوکه بودم و نمی‌دونستم باید چیکار کنم چون شوهرم خیلی خرو گاوه و اگر میرفتم از خونه بیرون محال بود بذاره بچه رو ببرم و به هیچ عنوان هم نمی اومد دنبالم ... بعد چند دقیقه اومد گفت بیا بچه رو عوض کن چون پی پی کرده بود ...
مامان 💕دلوین💕 مامان 💕دلوین💕 ۱ سالگی
یه پارک هست سرسره کوچولو تونلی داره شوهرم میگه چون دلوین دوست داره خودش از سرسره بیاد پایین و از پله بالا پایین بره اونجا براش امنه...آغا دیشب شوهرم شیفت بود دخترم هی میگفت ددر ددر منم گفتم گناه داره بچم رو بردم پارک..با ذوق داشت بازی میکرد یه پسری که سه چهار سالش بود مثلا میخواست دخترم رو سوار سرسرع کنه کمکش بده دست دخترم رو گرفت و دویید دخترم دستش کشیده شد تا بهش برسم با یک طرف بدن و صورتش خورد زمین😭بچم نفسش رفت بس که گریه کرد منم بغلش کردم اینقدر گریه کردم دختر مظلومم جای‌اینکه بهش خوش بگذره به دلش زهر شد😭😭😭مامان بیخیالش کنار نشسته بود داشت تخمه میورد فقط به کلمه در کنال ارامش گفت شایان نکن میوفتی ها😑منم از بس اعصابم خورد بود گفتم جای تخمه خوردن حواست به تولت باشه زیر لب فحشم داد رفت...تورو خدا اگه بچه هاتون میبرید پارک حواستون باشه نه به کسی اسیب بزنن نه به خودشون اخه دخترم راه خودش داشت میرفت هی میگقت نه نه یعنی دستم نگیر پلی‌اون😭😭با اینکه چهارچشمی‌ حواسم بود😭حالا بچم دندش کبود شده شوهرم میگه خدا رحم کرد نشکست😭😭
مامان پناه مامان پناه ۱ سالگی
خانومایی ک بچه هاشون مستقل راه نمیرن بیاین از تجربم بگم
پناه یک سال دو ماه راه افتاد قبل اون تو خونه با تشویق دو قدم بر میداشت و یکی دوبار با تشویق عین بادیگارد پشتش بودم از این مبل تا مبل بعدی البته خودش جایی میگرفت راه میرفت ولی مستقل تنهایی ن در حد دو سه قدم تهش ک همونم شل میزد یا از ی دست میکرفتم کنار خودم راه میبردم حالت لش بود یعنی ی قدم میومد بعد اویزون میشد ی روز گفتم بیخیال تا کی ..بردمش بیرون گذاشتمش رو زمین دو دستی از پشت گرفتمش بعد چند قدم ی دستی دوباره دو دستی از این مغازه تا مغازه بعد. کم کم زیادش کردم بچه محیط بیرون میبینه ادم ها رو میبینه یادش میره قراره بیوفته ذوق بیشتری برای راه رفتن داره با ذوق ب مردم نگاه میکنه و مردمم عکس العمل نشون میدن بیشتر ذوق میکنن همینکه یادشون میره قراره بیوفتن باعث میشه بچه راه بیوفته یکم شل میزنن ولی نباید بگید ن شل میزنه بذار راه بیوفته بعدا باید حتما ادامه بدید اونم هر روز پناه سر ی هفته راه افتاد تو خونه خودش راه میرفت و الانم سعی دارم خودش تو محیط بیرون مستقل راه بره البته جای امن چون همش دستش رو زمینه بعذش دهنش یکم با فاصله اینو انجام میدم خلاصه گفتم از تجربم بگم
مامان نلین مامان نلین ۱ سالگی