سلام در چه حالید من که داغونم اصلا خسته شدم دیگه از بسجنگ اعصاب داشتم با شوهرم .خدایا چرا من انقدر باید بدبختی بکشم اشپزخونه رو‌جاروبرقی کشیدم .دیگه پسرم دیدم پوشاکش پس داده رفتم عوضش کردم شیرش دادم یهوووشوهرم اومد بره تو اشپزخونه پاش خورد به جارو برقی یهووو داد بیداد فوش جاروبرقی رو پرت کرد زمین پسرمم جیغ گریه بچم ترسید سریع بردمش تو اتاق ساکتش کردم با اسباب بازیاش سرگرمش کردم شوهرم دوباره اومد تو اتاق با مشت زد تو اینه شکست همه شیشها پخش زمین شد من فقط داشتم نگاش میکردم بچمو سفت بغل کردم .هی فوش ازت بدم میاد فقط بلدی تو خونه بخوری بخوابی هزارتا فوش دیگه که اره تو خونه بابات پولت نمیدادن حالا تو خونه من انتظار داره پولش بدم من اصلا محلش نمیزاشتم همه هواسم فقط به پسرم بود چون میدونم اگر محل سگ ادم نزاره واق واق میکنه مثل شوهر من.بعدش اومدم پسرمو بخوابونم دیدم رختخواب پسرمو انداخته وسطمون که مثلا من کنارش نخوابم منم از خدام بود دیگه حسی بهش ندارم خیلی وقته اصلا هیچ رابطه ایی هم نداریم به خاطر پسرم مجبورم تحملش کنم چون دلم نمیخواد پسرم جدا از من باشه چون جز خودم‌ هیچ کس هوای بچمو‌نداره الانم پسم محکم به خودم واسش قصه گفتم لالایی گذاشتم‌خوابید .

۱۳ پاسخ

لعنت به همچین نامردی
یعنی از اول ازدواج اینجور روانی بوده؟
یا سر موضوعی قبلا دعوا کردید
علتش فکر کن بینم چیه؟
خونتون انرژی منفی داره نمک طبیعی انرژی منفی خونه از بین می‌بره با سرکه و اسپند
هر غروب ی قاشق چایخوری اسپند روی گاز دود کن به نیت دفع انرژی منفی خونتون البته اگه شوهرت از بوی اسپند شاکی نمیشه
زیر موکت ورودی درب به حالت به اضافه نمک بریز زمین و موکت بزار روش تا انرژی منفی اون بگیره
توی لیوان یکبار مصرف شفاف ی قاشق غ نمک بریز و پرش آب بریز و هم بزن به نیت دفع انرژی منفی و دفع جنگ و دعوا روی پنجره های داخل کابینت داخل اتاق خواب که کسی دست نزنه بزار بچه دست نزنه حتی توی دستشویی و حمام هم میتونی بزاری بعد مدتی که رسوب بست بنداز تو سطل آشغال اون رسوب نمک انرژی منفی خونه و اعضاش گرفته
من خودم الان روی پنجره پذیراییم دو لیوان آب نمک هست که رسوب بسته حتی واسه همسایه جفتم هم خوبه
سوره یاسین روی آب بخون به نیت خوش اخلاق شدنش بده بخوره
و خیلی ذکر هست تو گوگل سرچ کن مثل ذکر یا ودود که روی سیب درختی میخونن تعدادش تو گوگله

خدا نگذره از همچین مردایی بخدا نبودنشون بهتره حتی به نفع بچه هم هست که همچین پدری نداشته باشن

آه از این مردهای بی انصاف بی درک بی منطق بی دلیل داستان درست میکنن بیچاره بچههههههه

از همین سگ بازیاش فیلم می‌گرفتی با صدا ظبط میکردی دادگاه بچتم بهش نمی‌داد

خب دردش چیه ؟
چی میخواد ؟ با کسی هست ؟

بگردمت عزیزم خیلی مادر نمونه ای هستی ایشالله پسرت بزرگ شه بهت افتخار کنه که با آدم نفهمی زندگی کردی

شوهر من خیلی ارومه اصلا اهل دعوا نیست خداروشکر خدا ازش راضی باشه من ک خیلی ازش راضیم خیلی کمک حالمه

اینجور مواقع خودتون جارو جدا کنید ن اونا ک بدونن ارزش ندارن التشونم بدرد خودشون میخوره

عزیزم 🫂🫂

میفهمم.....😔وقتى مىگى بخاطر پسرم مجبورم...از حرفام ناراحت نشو مراقب باش فعلا ناخواسته دوباره باردار نشى،قبل برگشتش به خونه کاراتو بکن از جارو تا جمع وجور کردن...حتى لباس شویی روشن کن که بهونه صداى اونم نگیره....خودمون ک آرامش نداریم حداقل بچه ها زندگى کنن😔

منم چند ساعت پیش جارو رو پرت کرد

منم دیشب دعوا کردم حسابی خودم کلا جامو عوض کردم با پسرم تنها میخوابیم دو شبه دقیقا منم حس میکنم خیلی سرد شدم ازش

خدا لعنت کنه همچین مردایی رو ک خودمم یه دونه دارم 😪😪

سوال های مرتبط

مامان گل پسرها و بانو مامان گل پسرها و بانو ۱۶ ماهگی
باز من امدم با یه دل پر از گله 🥲
عصر با همسرم قرار شد شب بیاییم بیرون حالمون بهتر شه😏 ساعت 6ونیم بیدارش کردم تا ۷تو جاش بود من تند تند یه بچها رسیدم گفتم واسم یه کاپوچینو درست کن یکم سرحال شم با هزار مکافات بلند شد گقتم. نمیخواد ولش دیرمیشه من بدم میاد ساعت 8به بعد برم بیرون ساعت 7ونیم بود گفت اوکی بریم من میخواستم کیفو بردارم دیدم رفت تو حموم🤐
اولش با شوخی و خند گفتم بیا بیرون امدیم میری دیروز حموم بودی حالا چند ساعت دیر تر برو طر عین ناباوریم رفت جفت بچها خودشون خراب کردن هم بهار هم شهریار 😮‍💨رسما عصبی شدم رفتم ابگرمکن و خاموش کردم برق حموم هم خاموش کردم رفتم تو اتاق رختخواب هارا پهن کردم بچهارا تمیز کردم گوجه گذاشتم واسعه املت خونه را جارو مردم امد بیرون کلی داد و بیداد کرد منم کم نیاوردم کلی با هم دعوا کردیم این وسط پسرم خیلی رو مخم بود و ابجیشو میزد مجبور شدم بزنمش و دکمه ی من از همینجا خاموش شد همسرم تو حال بود من تو اتاق خواب شهریار داشت گریه میکرد شدید و من نمیتونستم از جام بلند شم اونم فک میکرد بچه پیش منه شاید یه ربع این بچه یه نفس گریه کرد و نیومد نگاه نکرد واقعا با من یا تو تخت داره گریه میکنه خلاصه بچه 20روزه رو به کبودی بود تونستم بلند شم شالمو سرم کنم کلیدو برداشتم امدم از خونه بیرون فقط گفتم دیگه کم اوردم
بخدا کم اوردم
الان میایین میگین خودت خواستی باردار نمیشدی
من گ. و. ه خوردم واقعا حالم خوب نیست کم اوردم زیر این همه فشار پسرم 3سالشه روانیم کرد با کاراش دخترم یکسالشه همش بغل میخواد پسرم کوچیکم کولیک و رفلاکس شدید داره دارم به خودکشیوفکر میکنم ولی بچهامو چیکار کنم یه حموم رفتنش شد جرقع واسعه از هم پاشیدن من