بچه ها، بعد زایمان چند روز مامانتون پیشتون بود؟ ۱۵ روزه، مامانم رفت، نشستم گریه میکنم ،استرس بدی گرفتم ،میترسم شبا خابم ببره گریه کنه نفهمم، ی طوری نشه ،خیلی ریز و ضعیف است بچم. آدم مستقلی هستم کلا ولی نمیدونم چرا این مورد فرق داره برام،میگم نکنه طوریش شه بچه ،پر استرس شدم و غصه

من سزارین شدم با درد بخیه و درد دنده ام از فشار زیاد که آسیب دیده بود.
مامانم ۱۵ روز بعد زایمان و ۱۰ روز قبل زایمان پیشم بود
وقتی رفت انقدر گریه کردم که حس میکردم نمیتونم و از پس هیچ کار پسرم برنمیام
چون من و همسرم خودمون تنها هستیم و از خانواده کسی نزدیک به مت نیست.
اما بعد رفتن مامانم اتفاقا بهتر به پسرم میرسم
کارخونه هم خودم انجام میدم.
چند روزی مادرشوهرم اومد دستش هم دردنکنه اما بازهم کارهای پسرم خودم انجام میدادم(روزها وقتی صدای جیغ پسرم در میومد یه سر به اتاق میزد و میرفت اصلا پیش ما تو اتاق نمیموند یا خیلی کم، نصف شب هم اصلا بیدار نمیشد و سر نمیزد، اولش دلم می‌گرفت و دلم میخواست مامانم بود چون با اولین صدای گریه میران بلند میشدو سریع شیرخشک حل میکرد و آرومش میکرد و باهاش صحبت می‌کرد.)
مطمئن باش از پسش برمیای اصلا استرس نگیر.
بقول مامانم که میگفت الناز باید یادبگیری خودتی که دلسوز بچه ات هستی و درکش میکنی بچه ات بهت نیاز داره، سخت نگیر مطمئن باش میتونی همه اولش بلد نبودن تو هم یاد میگیری.

نه بابا هیچی نیست سخت نگیر
من مامانم دوازده شب موند پیشم
بعدش رفت چهار روز مادر شوهرم اومد وقتی هم بچه گریه میکرد شبا پا نمیشد خودم چون سزارینی بودم به زور بلند میشدم عوضش میکردم شیر میدادم
از شب ۱۷ دیگه خودمو همسرم بودیم
نگران نباش از پسش بر میای💪💪💪

منم مامانم ۱۰ روز بودو رفت اگه نگرانی که بیدارنشی ساعت کوک کن هر دو ساعت به دوساعت هم بهش شیر بدی هم چکش کنی ولی درکل چیزی نمیشه گلم توکلت به خدا باشه

نگران نباش شوهرت هم هست مادر حسش قویه زود بیدار میشه. سعی کن روزایی که مثلا سرما خوردی و دارو میخوری شوهرت حواسش جمع باشه. من تو بیدار شدن مشکلی نداشتم اما ی بار سرما خوردم دارو خورده بودم اصلا بیدار نمیشدم شوهرم بیدارم میکرد. الان که مادرت رفته کم کم راه و چاه یاد میگیری و زودتر همه چی به روال برمیگرده. اگر بیشتر میموند پیشت بعدش سختتر میشد

نه نگران نباش بیدار میشی این غریزه یه مادره☺️

خیلی خوب درکت میکنم چون دقیقا همین حالو داشتم دقیقا همینطوری از لباس عوض کردنش میترسیدم بالا میاورد میترسیدم از گریه هاش اینکه شب پا نشم یادم بره ولی نگران نباش ت ی مادری اینو الان فهمیدم ک من حتی میترسیدم بچه بغل کنم ولی الان خودم ب بچم میرسم خانواده من کلا ۵ روز پیشم بودن بقیش خودم بودم با درد بخیه پوشک عوض کن و بچه بغل کن بچه منم خیلی کوچولو بود ولی از من اینو دلشته باش ت دیگ مادر شدی و رفته ت وجودت خواه ناخواه صدای بچت بیدارت میکنه کم کم قلقش میاد دستت

من که مامانم فوت شده 😢🥲
خالم و مادربزرگم یک هفته اومدن پیشم بعده اونم یک هفته مادر شوهرم
دیگه دوست داشتم تنها بشم الان میگن بیایم میگم نیاز نیست

من مامانم 10 روزگی میره

از من قرار بوده بیادش
تا ۴۰ روزگیشم بمونه ..حالا هی امروز صب میکنه و نمیاد..منم دیگ سوالی نپرسیدم بس هی هرروز پرسیدم کی میاد

دوروز 😊