مامان فندق مامان فندق ۲ سالگی
مامانا خانواده همسرم خیلی اذیتم کردن خیلی مثلا بچم گریه میکرد بهم نمیدادن میگفتن برو غذا درست کن طبقه بالاشون بودیم ظرفا میشستم در حد ۴ تا میموند بچم گریه میکرد میرفتم بخوابونم دیر میخوابید مادر شوهرم میومد می‌گرفت میگفت بدو ظرفا بشور یا ی ذره دیر میومدم پایین تا ۱ ظهر هم بود نهار درست نمیکردن تا من درست کتم دوتا خواهر شوهر مجرد همسن خودم داشتم متاهل ها هم میومدن همین اوضاع بود زایمانم کردم اینقدر اخم و تخم سر ۵ روز سزارین بودم اخم میکردن ک چرا کار نمیکنی بخوام بگم ی کتابه تا ۱۰ روز برنج خالی میدادن بهم مادرم دزدکی برام تنقلات می‌گرفت ک بخور جون بگیری تازه زایمان کردی کباب کردن حتی جگرش ب من تازه زایمان کرده ندادن بعد مادر شوهرم رحمش عمل کرد تا ۳ ماه تکون نمی‌خورد آبمیوه طبیعی جگر همه چیز میگفت بهم بدین بخورم من حتی ی اخم نمیکردم اخلاقم جوریه ک اصلا نمیتونم ناراحتی ب رو بیارم مثلا خونه میکردم مثل گل بعد مادر شوهرم میگفت خونه کثیفه تا دوهفته پیش ک دعوایی بین شوهررو خواهد سوهر مجردم بود من روحم هم خبر نداشت بعد رفتن گفتن تقصیر زنشه جاریم اومد ب من گفت شوهرم ک فهمید دیگه بعد ۵ سال خسته سد رفت اینقدر دعوا کرد ک زن من خبر نداشت از چیزی و همه چیزا گفت بهشون ک چقدر اذیتش گردین ولی هیچ وقت حای اخم نکرد بهتون مادر شوهرم حاشا کرد ک من منظوری نداشتم شاید اون ب دل گرفت و کلا خودش بی تقصیر نشون داد ک من عروسم مثل دخترمه در حالی ک با حرفاش و رفتاری داغونم کرد الان نمیدونم دیگه برم خونه شون یا ن شوهرم گفت کارت ندارم واقعا ۵ سال ب خاطر من حرفی نزدی ولی متاسفانه اخلاق بدی دارم نمیتونم قهر کنم یا از کسی دوری کنم شما باشین چیکار میکنین؟
زahرا زahرا قصد بارداری
مامان الارا مامان الارا ۳ ماهگی
مامان پسرم🧒 مامان پسرم🧒 ۳ سالگی