مامان ماه🌛لین مامان ماه🌛لین ۱۰ ماهگی
مامان حسنا مامان حسنا ۴ سالگی
سلام عکس میذارم بخونید خب بعد من کلان قطع رابطه کردم با خانواده شوهرم هرشب میرفتم خونه مامان بزرگ شوهرم بعد میرفتیم مسجد منم امشب بی خبر از همه جا رفتم دیدم خواهرشوهرم اومده با اینکه قطع رابطه کردم ولی رفتم دستش رفتم سلام کردم. اومدم نشستم گفت حسنا عمه سلام نکردی بیا پیشم حسنا پیش نشست تکون نخورد حالا مامان بزرگ شوهرم شروع کرد الهه به خواهر شوهرم گفت ولش کن مامانش نمیذاره بیاد پیشت مامانش از شما خوشش نمیاد مامانش کاری کرده حسنا هم نیاد اونم گغت اره نمیدونم چیکار کرده نیاد پیش من فلان با اینکه با حسنا رفت پیشش نشست چفدر اومدم اینقدر حالم بد شد قلبم درد میکرد نمیتونستم نفس بکشم به شوهرم گفتم من همونم که مامان خوذهرت بدم گفتن هنه جا همونم که خواهرت پیش همه گفت ما رو بلاک کرده با اینکه من کسی بلاک نکردم من همون ادم بدم کسی حق نداره بیاد تو خونه من اینم دختر منه با اینکه سه روز بود دختر خواهر شوهرم میومد خونه من منم هیچی نگفتم گفتم این گماهی نداره ولی دیدم ن بابا اینا قصد ندارن دهنشون ببندن میگم حتما فردا میاد خونه ما میشناسمش اومد جرش میدم بخدا همون حرفای که پشت سرم گفته همشون میگم میگم برو بیرون
مامان آیهان مامان آیهان ۸ ماهگی