🍒🍒 تجربه سزارین ----»۲ 🍒🍒

تو ریکاوری بردنم کنار دخترکم و سعی کردن بهش شیر بدن
یه ربع هم نشد با همون تخت رفتیم بخش و‌پرت شدیم رو‌تخت🤣
بخش نگو دیوونه خونه بگو انقدر سر صدا بود ک ن خودم نه نیلا یه لحظه هم نتونستیم بخوابیم یکی با تلفن بلندبلند حرف میزد یکی اهنگ گذاشته بود و یکی خروپف....
پرستار اومد و شیردهی رو‌توضیح داد
من با توجه ب اطلاعاتی ک داشتم قصدم این بود ۸ ساعت تکون نخورم و حرف نزنم امااااااا انقدر حرص خوردم ک کل ۸ ساعت داشتم حرف میزدم😐
و کل روزو یه ساعت هم نتونستم بخوابم یکی بخاطر شیردهی یکی بخاطر سروصدا ک بچه همش بیدار میشد از صداها و گریه میکرد، کمرم داشت نصف میشد و شونه ام درد گرفته بود بخاطر عدم استراحت کافی ک بعدش خوب شد
شب سختی بود😫
شبش شیاف دادن برای کار کردن شکم ک‌مامان من از شیافای ضد درد بهم داد🤣 فکر کرده شیاف خودمون بهتره
دیگه روز بعد شدو باید شکممون کار میکرد🤦
هرچی فکر کنی خوردیم کمپوت گلابی،سیب،گیلاس،مغزیجات،کره، سوپ، اب، چایی، و....
چهارتا شیاف
دوتا شربت معده
دلپیچه شدیم اما بیرون روی نه🤣
تلاشای ما از ۸ـ۹ صبح شروع شد و نهایت ۱ ب نتیجه رسیدیم🤣

سزارین تجربه جالبی بود اما سختی خاص خودشو داره مثل طبیعی
بخیه ها یکم اذیت کننده هستن ولی با شیاف و‌پمپ درد قابل کنترله
دراوردن سوند هم یه لحظه اس و فقط یه ذره سوزش داره
شکم من هنوز انگار یکی توشه🤣ک بعد کشیدن بخیه ها با یه شال میبندم و بعد ۴۰ روز شکم بند طبی میبندم
دکتر گفت مولتی ویتامینای بارداری رو‌همچنان ادامه بدم
یه عالمه قرص و تقویتی داده
روز دهم گفت بیا بخیه بکشم
گفت روز ترخیص میتونی بری حموم ولی چسب ضداب رو روز ۳ یا ۵ در بیاریم

۸ پاسخ

کاش همه مثل توتوضیح بدن

یعنی درد نداری با شیاف کنترله؟ اخه من خواهرمو زن داداشم خیلی درد داشتن به حدی که اوایلش مدام گریه میکردن

عزیزم مبارک باشه انشالله قدمش پربرکت باشه😍😍😍

عزیزم شیر توی بیمارستان اومد؟؟ میترسم شیرم نیاد نمیدونم چه شیر خشکی بگیرم

بامزه تعریف میکنییی😂💖

خانومی منم دیروز سزارین کردم و همه چیم دقیقا عین مال خودت بود، فقط چیزی که هست الان نمیتونم بشینم راه برم، سر دست بشم، خلاصه خیلی درد دارم

به سلامتی عزیزم، مبارکت باشه دخترکت❤️

خیلی باحال توضیح دادی مرسی خدا کن منم درد نداشته باشم
خدا نگهدار خودتو بچت باشه🤱🏼

سوال های مرتبط

مامان نیــــلا 🍒 مامان نیــــلا 🍒 ۲ ماهگی
🍒🍒تجربه سزارین ----»۱ 🍒🍒

روز پنج‌شنبه ۶ دی ساعت ۶ صبح رفتیم بیمارستان، و نفر دوم زایمان بودم😬 استرس نداشتما ولی یه حال غریبی بودم دیدن دخترکم اینکه سالمه، شبیه کیه و....
اولش لباس بهم دادن بعدش مدارکمو گرفتن انتی، انومالی، و سونو وضعیت جنین، و ازمایشات ، کارت ملی و شناسنامه و نامه بستری و داروهای دکتر چیزایی بود ک تحویل دادیم
بعدش ازم فشار و اینا گرفتن، تا زنگ زدن هانیه بیاد بهم سوند وصل کردن درد نداشتا ولی چون واژینیمیوس هستم میترسیدم، حس بعدش مثل جیش کردنه و واقعا دارید جیش میکنید🤣
بعد رفتیم اتاق عمل چندنفر هعی سوالای تکراری میپرسیدن، تو اتاق عمل هم همه خوش خنده و مهربون و حسابی استرس رو‌ازت دور میکنن
لباسمو دادن بالا و شد پرده بین من‌و دکترا🤣 یکم وضعیت معذب کننده بود ولی مهم نیست
امپول بی حسی یکم سوزش داشت و سختیش اونجاس میگه خم شو، با اون شکمت باید شونه هاتو خم‌کنی تا جای ممکن😬ک چندنفر انجامش میدن
بعد کم کم پاهام سنگین شد ولی همچنان حس داشتم ک‌پرستار گفت طبیعیه
بعد چند دقیقه صدای دخترکمو شنیدم و یه فشارای عجیب ب تخت ک خب درد نداشتن ولی حس میشه با شکم تو انجام‌میدن
یه لحظه بچه رو نشون دادن و پرتمون کردن رو‌تخت ریکاوری، چون واقعا پرتم کردن🤣🤣
مامان نیــــلا 🍒 مامان نیــــلا 🍒 ۲ ماهگی
🍒🍒چالشهای بعد زایمان🍒🍒

۱. روز عمل یکی رو ببرید ک‌کار بلد باشه، چون تا ۸ ساعت باید فقط دراز بکشید و حرف نزنید، نه اینکه حرص بخورید و همه کارا رو بکنید.
۲. برای کار‌کردن شکم بعد سزارین به ما هم شیاف دادن هم شربت معده هم انواع کمپوت، ک شربته باعث دلپیچه شدید میشه ک با بخیه ها ترکیب درد عجیبیه.
۳. اصن استرس نگیرید چون سعی میکنن روز‌بعد زایمان حتما مرخصتون کنن.
۴. اومدین خونه دمنوش و اینجور چیزا بخورید تا خون های مونده زودتر خارج شه.
۵. روز اول و دوم اصن شیر نداشتم و فقط اغوز در حد کم میومد, اما باز هم تموم زور زدم با سینه بچه رو شیر بدم.(اغوز برای چند روز اول بچه رو سیر میکنه نگران نباشید)
۶. قرص شیرافزا لاکتاول خریدم و سینه ام از شب‌روز سوم شیر کرد،
۷. بچه بعد واکسن بدو تولد همش بی قرار بود و دفع نداشت، اما روز‌بعد بخاطر شیردهی درست شد پس نگران نباشید.
۸. مواظب سلامت روانتون بعد زایمان باشید، من ب شدت عصبی و ناراحت و خسته شدم چون همش رو کمر بودم و استراحتی نداشتم، حتما برید بیرون یه دوری بزنید با ماشین حال روحیتون بهتر شه.
روز چهارمه رفتم بهداشت ک ارجاع داد ب مرکز سلامت برای غربالگری و اینا، یه قطره ad داد ک از روز پنجم بدم
دکتر متخصص هم قطره کولیک داده هر ۱۲ ساعت بدم
و وزن بچه ام ۳۰۰ـ۴۰۰ کم‌شده بود ک گفت طبیعیه تو ده روز اول کاهش وزن دارن
خودتونو فراموش نکنید قرصاتونو بخورید.
راستی برای کوچیک‌کردن شکم تا قبل کشیدن بخیه چ‌راهکاری دارید؟! ببندم یا چند روز صبر کنم؟!
مامان مهوا🐥 مامان مهوا🐥 ۱ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین ۴:
خب از ریکاوری بیرون بردنم ک ببرنم سمت بخش اینجا خیلی حس قشنگیه چون خانواده هم منتظر وایسادن و بچرو هم میارن رفتیم داخل اتاق و دوباره از تختی ک برده بودنم میخاستن انتقال بدن ب تخت اتاق اینجام درد داشت اما چون هنوز بیحسی کامل نرفته بود دردش وحشتناک نبود
داخل اتاق ک میری لباساتو عوض میکنن زیر انداز میندازن و شیاف میزارن واست
من ساعت ۷ و نیم عمل کردم و گفتن از ساعت ۳ شروع کنم اب کمپوت و کمپوت بخورم و بعد بلند بشم و راه برم ساعت ۳ و ربع پرستار اومد ک کمک کنه بلند بشم و راه برم
وحشتناک ترین قسمت سزارین اینجاست
درد خیلیییییی شدیدی میگیره با هر ذره تکونی ک مسخوری و میخای بلند بشی خلاصه با هر دردی ک بود ب کمک پرستار و همسرم بلند شدم و در حد چند قدم راه رفتم ک حالم بد شد و برگشتم ب تخت
پرستار برام شیاف گذاشت و چند دقیقه نشد ک حس دستشویی گرفتم و باز صدا زدم پرستارو و کمکم کرد رفتم سرویس وای ک روی توالت فرنگی نشستنم مثل جون کندن بود و خیلی دردناک
من اشتباه خیلی بزرگی ک کردم فقط یکبار دیگه بلند شدم و راه رفتم بخاطر دردی ک داشت و ترسی ک من داشتم دیگه بلند نشدم اما شما این اشتباهو نکنین
از ساعت ۸ شب دیگه بلند نشدم فردا صبحش پرستار اومد و فهمید ک بلند نشدم گفت ک از اولین بارم بیشتر سختت میشه و همینطور بود چون انقدر درد و سوزش داشت و من خیلی گریه کردم
مامان نخود فرنگی مامان نخود فرنگی ۱ ماهگی
#تجربه_زایمان پارت ۵
من زور میزدم ولی با هربار زور احساس میکردم الانه که کلا اون پایین جر بخوره 😑 بعد دوسه بار زور زدن سریع وسیله های برش و ضدعفونی رو اماده کردن و یه برش کوچولو دادن بعدش با یکی دوبار زور زدن بچه ب دنیا اومد ساعت ۹:۴۵ دقیقه شب 😍سریع اوردنش انداختن رو سینم بعد بردنش پاکش کردن و لباس تنش کردن . جفت هم خودش کنده شده بود با یه فشار اومد بیرون بعدم شروع کرد به بخیه کردن بخیه هم زیاد نخوردم .
من زایمان اولم بود یکی از ماماها همش بهم میگفت اولین بچته میری واسه سه و چهار صبح ولی خداروشکر زودتر از چیزی ک فک میکردم بدنیا اومد .
مامانای گل چیزی ک ب من خیلی کمک کرد این بود ک سر بچه از هفته ۳۶ تو لگن بود و موقع دردا فشار میاورد و باعث شد یه دفعه ای پیشرفت کنم . اونم ب خاطر پیاده روی و کار تو خونه و ورزش بود یکی دیگه هم همون ورزشا حین درد بود مامای همراه با تجربه بگیرید و به حرفش هم گوش بدید خیییلی کمک میکنه درسته اون لحظه فشار زیادی رو ادمه ولی بخاطر خودتون و نینی هم شده تمام تلاشتونو بکنید .امیدوارم به حق قران همتون خیلی راحت زایمان کنید 🙏هر سوالی داشتین بپرسین جواب میدم ❤️
مامان مهوا🐥 مامان مهوا🐥 ۱ ماهگی
ادامه۳:
این‌داروی بیهوشی بود و بیهوشمم کردن(وقتی انقباض و درد زایمان داشته باشی کامل بیحس نمیشی )اما انگار دوز بیهوشی زیاد بالا نبود چون من یکی دوبار یچیزایی رو شنیدم [خب یه اتفاق جالب و عجیب ک برای من رخ داده بود این بود موقعی ک دکتر شکمم رو باز کرد شنیدم ک گفت بچه با پاعه در صورتی ک من فقط یک روز قبل از زایمانم رفته بودم پیش دکتر دکتر تو مطب سونو انجام واسم و بپه با سر بود کلا بچم تو کل سونو ها سفالیک بود اما تو یک روز چرخیده بود و بریچ شده بود ] و یک چیز دیگم ک شنیدم دکتر گفت مثل پنبه اس بچه ...خلاصه عمل من تموم شد و منو بردن داخل بخش ریکاوری دستگاهارو بهت وصل میکنن و پتو روت میکشن و یچیزی مثل لوله ک گرما ازش بیردن میار رو گذاشتن زیر متو تا لرز نکنم و سردم نشه
زیاد لرز نکردم ما چون اتاق خصوصی گرفته بودیم تقریبا ۳ ساعت داخل بخش ریکاوری بودم ک اتاق خالی بشه تو این فاصله یک بار اومدن رو شکمم افتادن تا خونا بره و اینکه کم کم بی حسی رفت و دردا شروع شد اون فشار دادنه ک بیحسی داشتم دردم نیومد
یچیز دیگه من پمپ درد هم ددشتم ک هزینش ۲ تومن‌بود ب پرستار و دکتر گفتم و داخل همون اتاق عمل برام وصلش کردن
از وقتی بیحسی رفت و دردا شروع شد پمپ دردو فشار میدادم و یکم ارومتر میشدم
دردای داخل ریکاوری زیاد شدید نبود و قابل تحمل
داخل همون ریکاوری یه رب ۲۰ دقیقه بعد از اینکه رفتم بچمو اوردن خودشون گذاشتن رو سینم و چند قطره شیر خورد
خلاصه بعد از اون گذاشتنم روی تخت دیگه و بردنم ک برم‌ سمت بخش و یکبار هم اینجا روی شکمم افتادن ک اینجا خیلی درد داشت
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹
مامان آدرین مامان آدرین ۲ ماهگی
پارت ۲
بعدش خوابیدم روی تخت لباسمو پرده کردن سرم و دستگاه فشار وصل کردن من پاهامو از زانو ب پایین تکون میدادم فهمیدم دارن شروع میکنن گفتم دکترمن سرنشدم گفت الان شروع نمیکنیم ک نیم ساعت دیگه دکتر بیهوشی هم هی سئوال میپرسید ک اسم خودت چیه و ....
ک یهو حس کردم ۲ بار رو معدم فشار اومد صدای پسرم اومد
خیلی حس خوبی داشتم
بردنش تمیزش کردن اوردن گذاشتن رو صورتم بهترین لحظه عمرم بود🥲
بعدش دیگه ک داشتن بخیه میزدن فقط دوست داشتم تموم شه باز ببینمش
اصلا هیچ ترسی نداره حین عمل خیلی حس قشنگیه
ماساژ رحمی دادن ۲ بار درد نداشت فقط یه حس حالت تهو یه حسی ک انگار معدت اومده تو دهنت داشتم اونجوری بود بعدش بردنم توی ریکاوری اوردن گذاشتن روم پسرمو یکم شیرخورد
بعد ۲۰دیقه رفتیم تو بخش شوهرم جلو در اتاق عمل بود لحظه ای ک پسرمونو دید خیلی قشنگ بود (من دوست داشتم میشد هرموقع دلتنگ اون لحظه ها شدی دوباره ببینیشون)😊😊
رفتم تو بخش و مامانم و شوهرم اومدن پیشم پرستار اومد لباسمو عوض کرد
سری داشت کم کم میرفت من کلافه شدم