۱۲ پاسخ

عزیزم خدا حفظش کنه

آخی منم بغضی شدم 🥹🥹🥹

آی خداااااا🤩🤩🤩
خیلی حس خوبیه
اصن تولد ی سالگی ی حالیه آدم
بغض و شادی باهمه😃😃🥺🥺🥺
تولدش مبارک باشه عزیزم ....زیر سایه پدر مادر خدا حفظش کنه

تولدش گلباران

چ خوب
چجوری تونستی گوشی داشته باشی ‌ برای من تو بلوک زایمان اصلا نذاشتن هیچی همراهم باشه حتی لباس هامم دم در عوض کردم و اونا رو هم بردن

آییی عزیزممم . منم یاد زایمانم میوفتم بغضم میگیره . خیلی خوب بود .
خیلی دوس دارم یه بار دیگه تکرار بشه .
البته نه بچه دوم هاااا اصلا
همین یکبار دیگه با رادمان تکرار شه واسم

تولدش مبارک باشه عزیزم

ای خدا .....منم یهویی کیسه ام پاره شد نصف شب رفتیم ساعت ۳ اینا بود اورژانسی سزارین شدم ساعت پنجو نیم هم به دنیا اومد

من از پیاما دارم 🤣🤣

طبیعی زایمان کردی؟

مبارک باشه عزیزم

چقدر درد کشیدی دختر
کل زایمان من ۴۵ دقیقه بود😑

سوال های مرتبط

مامان رز گل مامان رز گل ۱۳ ماهگی
پارسال همین موقعه من از خواب. بیدار شدم شوهرمم بیدار صد بره بانک کار داشت . بلند شدم دیدم یکم ازم آب اومد فکر کردم بخاطر اینکه مثانه م پره سر ریز کرده رفتم دستشویی اومدم اومدم داخل دیدم یه عالمه ازم آب داغ اود متوجه شدم کیسه آبم پاره شده داخل ۳۷ هفته ۱ روز .زنگ زدم به شوهرم بگم دیدم گوشیشو جا گذاشته وسایل دخترمو آماده کردم مدارک همه چیز گذاشتم خودم لباس پوشیدم نشسته بودم که کارشوهرم تموم بشه بیاد دیدم یهو اومد گفت نصف راه رو رفتم متوجه شدم گوشی نبردم .منم واسه همراه بانک با گوشی کار داشتم یهو گفت چرا لباس پوشیدم گفتم کیسه آبم پاره شده هول شد گفت چیکار کنیم گفتم بریم زایشگاه .رفتیم دختر معاینه کرد ببینه کیسه آبم پاره شد با نه جاتون خالی دستشو تا مچ کرد اونجام یه جیغی زدم کلی دردم گرفت گفت اره پاره شده گفتم بچم بریچه سنو گرفتن دوباره گفتن آره .آمادم کردن واسه اتاق عمل منم دست تنها شوهرمم رفته بود دنبال مامانم یه شهر دیگه با بیمارستان دو ساعتس فاصله داشت تا اونا رسیدن منم از اتاق عمل آوردن بیرون .خیلی خاطره تلخی داشتم تعریفش نمیکنم دخترم داخل همین روز به دنیا اومد تولدت مبارک قلب مادررررر😍😍😍
مامان آنیساخانوم❤️ مامان آنیساخانوم❤️ ۱۳ ماهگی
پارسال اینموقع مادرشوهرم و خواهرشوهرم اومده بودن خونه ما ک دخترم بدنیا بیاد سونوگرافی تاریخ زایمان رو زده بود7بهمن ولی همه میگفتن زودتر بدنیا میاد شکمت پایینه. همین موقع هابود همسرم کفت بریم پارک یکم هوابخوریم هممون اماده شدیم بریم پارک وقتی رسیدیم پارک همسرم نمیزاشت من راه برم میگفت یجابشین کل بارداری میگفت راه نرو همش میگفت بچم چیزیش نشه استراحت کن کلا. منم یواشکی بامادر شوهرم کلی پیاده روی کردیم بدش اومدیم خونه همه خسته بودن خوابیدن ولی من رفتم دوش گرفتم موهام سشوار کشیدم یدفعه کیسه آبم پاره شد حدود ساعت6بود شوهرم رفته بود سرکار مادرشوهرم بهش زنگ زد سریع اومد خونه از من بیشتر استرس داشت منو بردن بیمارستان گفتن باید طبیعی بدنیا بیاد باید تحمل کنی دردوـ. خیلی سختم بود سوزن فشار زدن دردش اصلاقابل تحمل نبود روز بدش ساعت5نیم خونریزی کرم سریع بردنم اتاق عمل و ساعت6و20دقیقه دخترم گذاشت رو سینم ک شیر بخوره اون لحظه اصلا با هیچی نمیشه مقایسه کرد انگاری خدامیبرتت بهشت
مامان رضا و رستا مامان رضا و رستا ۱۴ ماهگی
یادش بخیر پارسال همین روز بارووون خیلی شدید میبارید منم حالم خراب ترشح قهوه ای داشتم زنگ زدم بهداشت ماماگفت باید بری زایشگاه ازمایش بگیرن و معاینه کنن احتمال پارگی جفت هس ومن خیلی استرس گرفتم پسرمم میخاست بره مدرسه بیشترنگران پسرم بودم اونم خیلی گریه میکرد میگفت مامان اگ بری خدانکرده مشکلی پیش بیاد چی سفت کمرمو گرفته بود ک منم میام بیمارستان با کلی گریه و بوس بلاخره فرستادمش مدرسه و زنگ زدم ابجیم اومد رفتیم بیمارستان ..ازم ان اس تی گرفتن همه چی خوب بود ازمایش ادرار هم گرفتن خوب بود گفت ساعت ۶ جوابش میاد باید بمونی تا دکتربیاد جوابشو ببینه منم که استرس کل وجودمو گرفته بود گفتم وای نکنه امروز زایمان کنم خدایا خودت کمکم کن اخه من تازه وارد ۳۶ هفته شده بودم همون روز ..کلی نشستم تا ساعت ۵ بعد گفتن برو روتخت یه معاینه هم بشی رفتم کاراموز اومد ناخناش بلند بود خیرندیده جوری معاینه کرد منی ک ترسی ازمعاینه ندارم یهو بدنم ازداخل سوخت و جیغ زدم همون لحظه گفتم امروز زایمان میکنم این درد و سوزش مطمعنم کیسه ابم پاره میشه امروز ..و دقیقا حدسم درست بود نشستم تا دکتربیاد ساعت ۷ دکتراومد گفت خداروشکر همه چی خوبه هفتت هم پایین بچه هم تولگن نیومده برو خونه درد داشتی بیا ..منم اومدم پذیرش هزینه لوازم معاینه حساب کنم یهو حس کردم کل بدنم داغ شد بوی وایتکس گرفتم واااای کیسه ابم پاره شده بود یهوویی ...حالا هرچی میگم بهشون قبول نمیکنن میگن ترشح داری چون هفتت پایینه و بچه هم هنوز بالاس نیومده تو لگن ..شوهرمو اومده بود پشته در زایشگاه بود درو زدم بازشد گفتم زود برو برام شورت و پوشک بزرگ بخربیار اونم رفت خرید انقد گفتم بهشون فرستادنم طبقه پایین سونوگرافی رفتم گفتن مشکلی نداری برو خونه
مامان 🧿Mehrad💥 مامان 🧿Mehrad💥 ۱۳ ماهگی
وایییییی کیسه آبم پارههه شد🙁
پارسال این موقع🙊😄
شب قبلش بودیم تولد برادرشوهرم وقتی اومدیم جوری سرگیجه داشتم که میخوردم در و دیوار ولی میگفتم زوده بابا تازه ۳۷ هفته و۱روزم
خوابیدم،۸صبح پاشدم به همسرم گفتم بهم چایی بده خیلی تشنمه لج داشتم انگار😄خوردم لیوان گذاشتم کنارم خوابیدم ۱۱پاشدم با گوشی اومدم سرویس نشستم خواستم شلواربکشم بالا دیدم وای بی اختیار اب میریزه و شکمم یهو اومد سمت پایین😶ترسیدمممم
درجا رفتم بیرون زنگ زدم همسر گفتم بیاکه کیسه اب پاره شد بعد زنگ زدم ساری که مامانم بیاد.دیگه مادرشوهرم که طبقه بالابودنگفتم بعداازم دلخورشده بود خب خداییش فکرکردم نیس خونه چون باشه پمپ صدا میده نگو خودشم خواب بود با زنگ همسرم بیدارشد
خلاصه رفتم بیمارستان معاینه هاشروع شد تا ۹ونیم شب ۱۴ الی ۱۵بارمعاینم کردن ۲تاآمپول فشار زدن هرکاری کردم ماما بهم ورزش داد اوی ۱۱ساعت ۲سانت بازشدم.دیگه سربچه جای بدی بود دکترگفت ببرین اتاق عمل چون زعفرون میخوردم ناشتا نبودم بیهوش نکردن...خلاصه بردنم عمل ساعت ۱۰و۱۰دیقه مهراد بدنیا اومد🫡باوزن ۳۳۵۰ ۳۷هفته و۲روز
مامان فداش ...
نمیخوام یادسختی هابیوفتم اما بازم نمیشه چون بخاطرزردیش ۳روزبستری بود منم رفت وامد کردم جاعملم ۴سانت وا شد ۲۱ روز بخیه داشتم و ۳۷روز پانسمان روی شکمم که جای چسب هنوز عین سوختگی رو شکممه. چقد دکتررفتم تا شکمم بسته اما شکر روزی ۳بارشست و شو وفشارشکم و سورنگ توشکم خدایا نگم دیگع
امشبم تولد گل پسرمه با ۱۸تا مهمان
چون دوتاختنه سوری گرفت ۱۰۰نفره و۴۰نفره...
الانم اتفاقی رفتم حموم باپسرم دیدم اع ساعت ۱۱بود🥲🥹