امشب با یکی از مامانا گهواره صحبت میکردیم‌‌‌‌....
برگشتم به زمان ۲ماهگی نورا که برای تورتیکولی گردن( متمایل بودن گردن به سمت راست یا کج) میبردمش کاردرمانی...
همه ی اون صحنها و اون روزای لعنتی برام مرور شد...
چهره ی معصوم نورا که جلو چشمم زجه میزد تو نگاهش حرف بود...بغلم کن دارم درد میکشم:)
روزی ک کادرمانی داشت پا نداشتم برای رفتنش تو درونم زجه میزدم نمیخوام من نمیتونم انگار ک میخواستن زنده زنده خاکم کنن...
نورا جلو چشمم زجه میزد وقتی دیگ نفسش رو ب قطع میشد گلوش خشک میدادن بغلم با هق هقاش باهام حرف میزد و گلایه میکرد:)
دستایی که مشت میشد...رد ناخون هایی ک از فشار رو کف دستم میموند...
بعد کاردرمانی وقتی از در اونجا شکنجه گاه من میومدم بیرون نورایی ک بغلم خوابش میبرد منی ک دیگ نا برای راه رفتن به سمت ماشین نداشتم...
اسیب روحی ک دیده بودم...کسی نمیدونست اونجا چخبره به من چی میگذره...یروز بغل مامانم داد میکشیدم اشک میریختم...مامانم گفت من جلسه بعدی میام من میمونم...مادری که اومد برای همدردی دخترش...نتونست..حتی ۲دقیقه ام نتونست طاقت بیاره نزدیک بود به کادرمانی که داشت وظیفشو انجام میداد فش بده منی ک داغون بودم سعی کردم به دلداری دادنش و ادامش دوباره خودم بودم نورای من گریهاش...
من ۵.۶ماه به قوی بودن ادامه دادم هربار از درون داد میکشیدم ک نمیخوام برم تو اون شکنجه گاه ولی پشتمو صاف میکردم قدمامو محکم برای اینده دخترم وارد میشدم....
گذشت... و خداروشکر که تموم شد... خداروشکر که من و نورا تونستیم قوی باشیم‌....
ولی اون صحنها هیچ وقت از یاد من نمیره...

۱۹ پاسخ

من دخترم ۶ماهشه دکتر گفته باید بیاری فیزیوتراپی دارم داغون میشم

سلام عزیرم خوشحالم که دختر گلت خوب شده، ممکنه به من بگی تورتیکولی دقیقا چه جوریه؟ دختر من ۲ماهشه هنوز گردن نگرفته ، ولی مشکلمون اینه که فقط تمایل داره سرشو به سمت راست بندازه، مام هرکار میکنیم به طرف دیگه عادت کنه ولی نمیکنه، مدام سرش به سمت راست افتاده 😭دارم سکته میکنم از استرس نمیدونم چی در انتظارمه

عزیزم میشه منو راهنمایی کنین دکتر دخترم تا شنبه نیس و میدونم ک گردنش تورتیکولیه ب سمت راست شله کج نگه میداره ب سمت چپ کامل میچرخونه الان من باید کدوم سمتو ماساژ بدم میشه راهنمایی کنین توروخدا

سلام عزیزم منم الان متوجه شدم دخترم گردنشو کج میگیره سه ماهشه باید ببزم چه دکتری بعد چع علائمی داشت دقیقا دخترتون من وقتی خوابه کزدنش کج نیست ولی وقتایی میگیرم بغل کامل کجه نمیتونه صاف نگهداره چیکار کنم تروخدا راهنماییم کن خیلی آشفته شدم

منم بچم گردنش کج میگیره چنتا دکتر و سونو بردم گفتن مشکلی نداره ولی خودم متوجه میشم ک کجه

توروخدا از اون موقعها بچت عکس داری از گردنش؟؟؟

مرسی عزیزم از دلگرمی ک دادی واقعا حالمو خیلی بهتر کردی ... خدا ب خودت و دخترای گلت همیشه تن سالم بده ... واسمون دعا کن .ک دختر منم زود بگذرونه خوب شه .. اونقدری ک‌اونجا گریه میکنه از حال میره میخوابه ، درست شیر‌نمیخوره ، روزی ک از فیزیوتراپی میایم تا شبش بچم ناراحته نق میزنه

الان چند وقتشه ؟ خوب خوب شد؟

عزیزم اسم دختر‌منم نوراست . هر سری همین حسا رو تجربه میکنم ... الان دخترم ۵ ماه و نیمه، من حدود ۷ ۸ جلسه بردمش فیزیوتراپی ، اولش خوب شد الان باز کج نگه میداره ... شما کی متوجه شدی ؟ چقد زمان برد ؟ میشه لطفا بگید ... من خیلی داغونم .. اصلا این حالت بچم روحیه امو ب کل خراب کرده

عزیزم پسر منم ۶/۵ماهه گردنش کجه به راست‌ولی سونو عضلات سالمه هیلی نگرانم چند ماهگی شروع کردین؟چقد زمان برد خوب شه؟

و منی که از خوندنشو حسه تحمله اون لحظه ها اشکم دراومد🥺
یاد وقتی افتادم که تو بیمارستان پشت دست لنارو برای خون گرفتن سوراخ سوراخ میکردن و اون از گریه کبود میشد، من میدیدمو باید تحمل میکردم
الهی ک هیچ بچه ای مریض نشه خدا کوچولوهای نازتو برات حفظ کنه

عزیزم خداروشکر دخترت خوب شد

عزیزدلم، الهی شکر ک الان خوبه❤️

احسنت ب شما انشالله ک هیچ بچه ای مشکل نداشته باشه خدارو هزار مرتبه شکر بعداز این همهدسختی نتیجه گرفتی بچت خوب شد

امیدوارم همیشه خوب خوب باشید آخی که گذشت آخی که حال نورای گل خوب شد الهی هزار مرتبه شکر باریک الله مامان قوی

عزیزدلم چقدر از تاپیک که گذاشتی متاثر شدم
ولی خدارو هزار مرتبه شکر که الان همه چی خوبه و خدا دختر گلت حفظ کنه و موفقیت شو ببینی به وجود مادر قوی مثل شما افتخار میکنم خوشحالم برای دخترت برای داشتن همچین مادری😍

احسنت به تو و دختر نازنینت👏👏👏

اشکم دراومد🥺
خداروشکر گذشت ❤️

خدا اجرت میده عزیزم الان دخترت خوب شده؟

سوال های مرتبط

مامان پرنسس مامان پرنسس ۱۴ ماهگی
بیایین خاطره روز سزارین بگم برم خیلی جالبه
من حاملگی سختی داشتم افسردگی داشتم سرویکس پایین تهوع شدید کمر درد اعزام شدم به شهر دیگه باز شده بودم ببخشیدا 😂 درد زایمان کشیدم ولی بچم بریچ بود خداروشکر چون از طبیعی بدم میاد ریره میزه هم هستم نمیتونستم ینی اون شب خیلی درد کشیدم ولی خدارو شکر گذشت و اومدم خونه مامانم به زور خودمو رسوندم به هفته ۳۸ ینی تو تخت غذا میخوردم فقط برای سرویس پا میشدم وزنممم رفت بالا توپ شده بودم روز سزارین رسید من اون شب از ذوق نخوابیدم اونقد خوشحال بودم که رسوندم خودمو به ۳۸ صب که رفتیم بدون استرس سوار ماشین شدم بیمارستان خودم پله ها رو بالا رفتم پرستارو گفتن حداقل رو ویلچر مینشتی یکم ناز میکردی شوهرت میبرد خودم زود تر از همه رسیدم اتاق عنل اصلا استرس نداشتم اونجا امپول زدنی یهو یکی گف نترس اون لحظه یکم فقط ترسیدم😂🤣 تازه شکمم بریده بودن من نمیدونستم کلا ریلکس با صدای دخترم فهمیدم بعد زایمانم همون روز شبش با کمک پاشدم راه رفتم سرویس رفتم از فرداش هم کلا نمیخوابیدم با شیاف درمو میگرفتم راه میرفتم فقط ذوق داشتم تموم شد خیلی حس خوبی داشتم اون روزا واقعا استرس حس خوب رو از ادم میگیره
مامان آوینا مامان آوینا ۱۴ ماهگی