خانومااااا توراخدا بیاید یه قدلی به خودمون بدیم
قول بدیم وقتی بچه هامون بزرگ شدن تو هر سنی که بودن پناهشون باشیم بیاید قول بدیم کنارشون باشیم
قول بدیم کمکشون کنیم تو همه شرایط زندگی تو تمام مراحل زندگیشون
بخدا مادر و پدر خوب بود اونقدرا هم سخت نیست از بچه هامون دریغ نکنیم
چه عروسمون چه دخترمون بچه دار شدن براشون همه کاری بکنیم کمکشون کنیم این روزای سخت رو یادمون نره یاد سختی ها و تنهایی های خودمون بیفتین و بیشتر تلاش کنیم که اونا راحت باشن
بخدا خیلی سخته خیلیییی سخته
تو را خدا نگید پدر مادرامون در برابر تعهدی ندارن وجودشون برکته و فلان
چرا تعهد ندارن وقتی ادم یه بچه ای میاره تا تو قبر بره هنوزم بچس هنوزم نیاز به کمک داره
بچه اوردتش مهم نیست اهمیت دادن و نگه داشتنش خیلی مهم تره
چرا من باید دست تنها بچه بزرگ کنم وقتی 20 دقیقه خونم با مادرم فاصله داره ؟
چرا اونجا تباید ارامش داشته باشم ؟
چرا نباید خیالم راحت باشه و یک روز استراحت کنم ؟
چرا دلم باید هزار راه بره وقتی تو همون خونم ولی چون بالاسر بچم نیستم اذیتم ؟؟ چون مادرم حواسش نیس ؟؟ چون مادرم دنبال غیبت و خواهر و برادر و مادرشه و پیش منه و فکرش پیش اوناس ؟؟ واقعا چرا ؟؟
من 14 سالم بود مادرم باردار شد و خواهرم به دنیا اومد
شبا میخوابید بچه گریه میکرد من شیشه شیر بهش میدادم من کاراشو میکردم من پوشکشو عوص میکردم من گرمیچر میدادم بهش دور خونه راه میرفتم تا خواهرم بخوابه چرااااا باید مادر من یکبار این کارا رو برای بچه ی من نکنه ؟؟ چرا من با چشم خوابالو بیدار میشدم میرفتم مدرسه ولی مادرم بازم خواب بود بازم بیدار نمیشد ؟؟ اخه چرااا ؟؟ مگه من مادر بودم و اون بچه ی من ؟؟ مگه مادر من چند سالشه ؟؟

۱۴ پاسخ

کاملا با حرفات موافقم

بخدا دلم نمیخواد نمک بپاشم یا که چی
از تو عزیز دلم هم عذر میخوام بخدا نمیگم دروغ میگی یا اغراق میکنی فقط سواله دیگه برای منم
همیشه دلم میخواد بدونم واقعا واقعا واقعا همچین والدینی وجود دارن؟؟؟ آیا تعدادشون چند تاست بچه ها بعد زایمان افسردگی گرفتن یا ناراحت هستن و حساس شدن اینطوری میگن یا واقعا همینطوریه

مگه میشه یک مادر برای بچش و نوه اش وقت نزاره
مگه میشه دلش پر نکشه ؟؟
دختر من 2سالشه عروسکاش رو بغل میکنه چادر سرش میکنه مثلا میره بازار خرید بچه هاش رو میاره میریزه بغل من که مثلا نگهشون دارم
بار اول یک حسی شدم گوشت تنم مرغی شد اشک تو چشام جمع شد خاله ام میگفت نوه هات رو بغل کن دخترت آورده پیش تو .باوجود اینکه عروسکاش عروسک هم نبودن همش خر و گاو و مورچه و خرس هستن اما احساسات منو جنباند

عزیزم درخواست میدی😍❤️

عزیزم🥺🥺خدا پشت پناهت خدا بهت آرامش بده

شاید مامانت افسردگی داشته

وااای دقیقا منم ۱۴ سالم بود داداشم ب دنیا اومد شب و روز من نگهش میداشتم من شیر خشک میدادم من حموم میبردم من کلا بزرگش کردم مامانم سمتش نمیرف الان مامانم زندگیش اونه و منو نمیخواد

عزیزم تومادرخیلی خوبی میشی چون درکت بالاست خوش بحال اون دخترکه مادرش تویی

عزیزم چقدر قشنگ گفتی خدا کمکت کنه
مطمئن باش خدا جواب این همه صبوری و زحماتت رو میده هما چی رو بسپار به بالایی خودش در بهترین زمان بهترین ها رو بهت میده
منم حسرت اینکه دو ساعت مال خودم باشم مونده رو دلم چون مامانم نمیتونه دوقلوهامو نگه داره و هر کسی هم دنبال زندگی خودشه ولی واقعا خیلی وقتا کم میارم گریه م میگیره خیلی خیلی خسته ام ولی خوب چاره ای ندارم جز ادامه دادن

آخی عزیزم
میفهمم چی میگی حق داری

عزیزم مادرهاهم مثل بچه هاباهم فرق دارن الان مگه همه ی بچه هامثل هم هستن حتی اگه مادر۵تاهم بچه بیاره بازمثل هم نمیشن مادرشماهم شایدافسردگی داشتن یامشکلات دیگه شماتوسن کم مسئولیت اجباری وتحمیلی رودرک کردیدامیدوارم که خودتون مادرخوبی باشیدهمه تلاش میکنیم که بهترین بچه هاروبزرگ کنیم من خودم دوست دارم بچه هام شادباشن بچه هایادشون نمیمونه چی خوردن وچی پوشیدن ولی رفتارمارویادشون میمونه کارهای ماتوذهنشون میمونه بایدتورفتارمون دقت کنیم تا فرزندانمون خستگی روحی نداشته باشن

اخی عزیزم حق داری واقعا باید نسبت ب بچه تعهد داشت ن اینکه کاراشونکنیم بگیم خودش انجام بده یادبگیره باید پشتشون باشیم

چطور دلشون میاد اخه

🥺🥺🥺

آخی بگردم چقدر ناراحت شدم چه خواهر گلی بوده آخه توهم سنی نداشتی چرا مادرت خودش بیدار نمیشد اخه

سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۱ سالگی
مامانا من چیکار کنم.😔
شما مادرید درک میکنید.مکه ماها کم چالش داریم با بچهامون که(بچم نخورد.نخوابید.جیش کرد نکرد.)که یکی بیادم بگه...شیرتو قطع کردی؟وااای چرا.میدونی باید اون دنیا بهش جواب بدی.میدونی الان خقشو ندادی اون بچه اون دنیا ازت جواب میخواد.من ده روزه شیرشو قطع کردم.خداروشکر وزنش خوبه غذاش خوبه قدش خوبه.
الان من بااین ادم چیکار کنم چی بگم بهش...
چرا از پوشک نمیگیریش.چرا حرف نمیزنه.چراااااا شیر بهش ندادی...
د لامصب تو چی میدونی از حال من.د لامصب اخه به تو چه....
تو منه مادرو که شبو روز به فکره اینم که باید چیکار کنم براش فقط یه لحظه یه لحظه لبخند بزنه بهش خوش بگذره...توعه.........منو تو یه شیر ندادن قضاوت کردیو تمام...چرا اخه فک میکنن همه چی میدونن...باوا من فقط سه ماه مونده به ۲ سالگیش گرفتمش.چون شبا انگار باید بیدار میشد و حتما شیر میخورد بعد میخوابید خوابه شبش اصلا خوب نبود چون فقط شبا میخورد.خدا شاهده از وقتی شیرشو قطع کردم شبا راحتتر میخواد.شیری نبود.یذره میخورد میخوابید انگار روتین شبا برا خودش درست کرده بود.و البته با گریم بیدار میشد.