سلام دوستان تابحال شده بخواین چند روز جایی بمونین مثل خونه مادرتون ولی بچتون همش نق بزنه منو ببر خونه میخوام برم خونه چیکار میکنیدچی بهش میگید؟ قراره یه هفته بمونم خونه مامانم اینا با اینکه اینجا داداشام هست پلی استیشن بازی میکنن بابام با پسرم منچ وبازیای دیگه میکنه اسباب بازیاشم آوردم ولی تا کوچک ترین حرفی میزنیم که خوشش نمیاد گریه وزاری میکنه منو ببر خونه کلافه شدم واقعا الان کلی گریه کرد بابام بردش بیرون بگردونه 🤦🏻‍♀️

۱۱ پاسخ

طبیعی باید بمونی تا عادت کنه
پسرمنم اینطوری بود الان دیگه عادت کرده
بهش بگو بابات سرکار کسی توخونمون نیست باید اینجا باشیم تا بابا کارش تمام بشه

وااای من برعکس پسرم خونمو دوس نداره فقط دوس داره خونه مامان و بابام باشیم به زور با گریه میبرمش خونه

اره البته وقتی کوچیک تر بود رفتیم تهران خونه برادرم دیونه م کرد میگفت بابام میخوام اشک میریخت گوله گوله

عادت نکرده برای همونه لابد دیر دیر میای

سلام بچه های من عاشق خونه مادر بزرگشونن دوس دارن همش اونجا باشن الانم خونه مادربزرگشونن من تنها خونه خودمم

بایدبمونی تاعادت کنه دخترمن روزهااول گریه بچه هارومیدیداروم شب گریه تابعد۴ روزعادی شد

بچه خمینجوریه دیگه حالا بری خونه میگه بریم بیرون دختر خواهر من میومد خونه مامانم میگفت بریم خ نه میرقت خونه گیر میداد بریم‌اونجا

نه
پسر من عاشق خونه مادربزرگشه

دقیقا دختر منم همین جوره تا کوچکترین چیزی بهش میگم نق لجبازی بریم خونه من بابام میخوام🤕😢

نه دختر من عاشق اینه خونه مامانم بمونیم

باید خیلی صبرت زیاد بشه بچه ها چشمشون ب یکی نیفته شاخ درمیارن

مقالات مرتبط

رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
از خواب پریدن کودک با گریه
از خواب پریدن کودک با گریه نشانه چیست؟
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
چطور با کودکان بازی کنیم
چطور با کودکان بازی کنیم؟

سوال های مرتبط

مامان boys مامان boys ۵ سالگی
سلام مامانا نمیدونم واسه شما هم پیش میاد یا نه پسرم ۴۱ روزشه تو خونه صبح تا شب گریه بهونه شیر زیاد میخوره بغل میخواد تازه یه هفته ست یه کم گریه های روزش کمتر شده امروز جمعه از ظهر خونه مامانم خواب آروم شیز زیاد نمی‌خواست راحت تخت خواب بود همه با شوخی میگفتن ببین تو الکی میکی تو خونه اونجوری این بچه به این خوبی همش خواب راحت ببین تو بغل ما چه ارومه وای حرصم میگیره ها رسیدیم خونه کلی گریه کرد کلی شیر خورد اصلا نمیخواد من یه ثانیه از پیشش برم چرا بچه ها کاراشون همیشه برعکسه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان پسری مامان پسری ۵ سالگی
مامانا سلام میگم من خونه مادرم نزدیکمونه ۱۵ دقیقه پیاده راهه بعد جز خونه مامانم جای رو ندارم برم بعد هروقت میرم پسرم با داداشم ک ۱۵ سالشه اصلا نمیسازه داداشم سر به سرش میزاره پسرم جیغ و داد میکنه اصلا یه وضعی وقتی اینجوری میکنه دیونه میشم حالا اینا به کنار چن وقته پسرم حرف زشت میزنه ک نمیتونم بگم به پسرم کی یاد داره میگ دایی گفت شوهرم چن بار بهم میگه این فوش های زشن کی بهش یاد میده الکی میگم کوچه چون اگ بگم داداشم نمیزاره برم الان نزدیک ۱۰ روزه خونه مامانم نرفتم پسرم هی بهونه میکنه منوو ببر ولی نمیتونم مامانم هی میگ چرا نمیای بهش میگم میگه عیب نداره به نظرتون چیکارکنم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان مامی مامان مامی ۵ سالگی
مامانا فرشته هاتون ۵ساله هستن

شما تو خونه هرجا میرید پشتتون کیا یا میگن میترسیم بیا اینجا که من هستم پسرم کلافه کرده منو
مهد میره خیلی راحت

ولی جدیدا تو خونه میگه تو نخوابی من خوابم یا تو اتاق خوابم با اینکه کارتون میده میاد میچسبه به من هرچی میگم برو ببین میگه ن میخوام با تو باسم یا میترسم تنها
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۵ سالگی
سلام مامانا
پسر بزرگم آبله مرغان گرفته از خونه نمیره بیرون اگه من تنهایی برم خونه مامانم خطرناکه
مامانم ممکنه بگیره یعنی من ناقل باشم؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان علیسان🩵آیلا🩷 مامان علیسان🩵آیلا🩷 ۵ سالگی
من تا الان که دخترم دو ماه نیم شده و از بی خوابی و اذیتهای پسرم کم مونده روانی شم خونه مامانم بودم نپرسین چرا و شوهرت چی میگه و اینا چون اون اوکی هست و مشکلی نداره خودمم توان نگهداری دوتا بچه رو نداشتم نوزادی که شب تا صبح بیداره
حالا همه ی اینا به کنار غر غرای داداش گند اخلاقمو باید تحمل کنم با پسرم شوخی می‌کنه حرصشو در میاره عصای بچه ام رو خورد می‌کنه دعواها و بحثهای مامان بابامو هم باید گوش کنم و غصه مامانم رو بخورم و حرص کارای بابام
واقعا کم آوردم کاش بمیرم راحت شم دیگه
امروز تصمیم گرفتم برم خونه خودم یا فوقش میمیرم یا دیوونه میشم
مشاهده ۲۸ پاسخ دیگر
مامان برنسس مامان برنسس ۵ سالگی
سلام مامانا خوبید طهرتون بخیر میگم بچهای شما صبح تا طهر داخل خونه چیکار میکنند. دختر من عصرا میره کلاس و بارک ولی صبح تا طهر که داخل خونه است همش حوصلش سر میره میگه گوشی بده دستم. منم حوصله بازی باهاش ندارم یعنی من از یک سال و خوردگی تا 4 سالگی خیلی باهاش بازی کردم بخاطر همین خستم و دیگه حوصله بازی باهاش ندارم
مامان محمدجواد وعلی مامان محمدجواد وعلی ۵ سالگی
اومدم خونه مادر شوهرم
پسرم داشت تو کوچه بازی می‌کرد
یه موتوری اومد بهش خورد دستش و پاش اینطوری شده چیکارکنم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان حسین کیان مامان حسین کیان ۵ سالگی
سلام کیان جانم ۱۰ماه نیمشه همش دوست داره بغل من باشه تا میزارم زمین گریه میکنه شدید حتی دستشویی نمیتونم برم از ساعت ۸ از بیرون اومدم شلوارمو هنوز عوض نکردم نمیزاره کاری کنم چیزی درست کنم اسباب کشی هم کردم پسر دیگه ام هم مسموم شده نمیزاره بهش برسم مگه نباید حداقل برای یکساعت با خودش بازی کنه به معنای واقعی کم آوردم شهر غریبم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان دلنیا و مریم مامان دلنیا و مریم ۵ سالگی
یه سوال ؟شما باشید شوهرتون در ماه بیشتر ماه رو‌بندر راه دور کار کنه یعنی بیشتر اونور باشه شما یه شهر دیگه ،در ماه یک هفته خونه باشه ،شما خونه رو‌میبرین بندر که بیشتر فصل هوا گرم و شرجی هست قبول میکنین‌برین و اونجا زندگی کنید یا اینکه نه‌نمیرین و‌همونحور شوهرتون راه دور کنه شما با بچه تون یه شهر دیگه تنها باشین ؟؟؟؟نظراتتون‌برام‌مهمه
مشاهده ۲۷ پاسخ دیگر
مامان boys مامان boys ۵ سالگی
وای خدا اعصاب برام نمونده دیونه شدم پسرم دوماهشه این چند روزه ازقبلش هم بدتر شده همش گریه همش زیر سینه شیز میخوره بعد تو بغلم یا رو پام میخوابه فقط همون تا بذارید زمین بیدار میشه گریه اصلا خواب نداره من یه ثانیه هم نمیتونم ازش دور بشم تا بذارمش زمین تا نرم برندارمش گریه میکنه بخدا نمیتونم تکون بخورم عصبی و خسته ام دیگه کلافه شدم واقعا
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان boys مامان boys ۵ سالگی
سلام مامانا بچه من دیروز دوماهه شد شیر خودمو میدم من هیچی نمیخورم از صبح فقط یه کم صبونه یه کم ناهار یه کم شام هرچیزی هم نمیخورم حبوبات و اینا هیچی بینش ۳تا خرما یه چایی، دو سه لقمه ارده شیره و همش عرق نعنا، حالا نمیدونم خدا خواهی یا بخاطر خرما و ارده شیره شیرم خوبه خداروشکر ولی خودم شدم پوست استخون سر اون یکی پسرمم همین بودم صورتم که پیر شده لاغر هر روز بدتر میشم جمعه ها میزم خونه مامانم همه بهم میگن چقدر لاغر شدی مخصوصا صورتم مامانم میگه بابا بخور ما اون موقع خونه مادرشوهر زندکی میکردیم هر غذایی درست میکردن می‌خوردیم مگه سوا چیزی واسه خودمون درست میکردیم بچه هامونم عادت میکردن شیرمونو میخوردن میگه بخور عادت میکنه ولی من وقتایی که بچم بیشتر میپیچه به خودش و همش گریه میکنم خودمو مقصر میدونم میگم یه کوچولو فلان چیزو خوردم اینجوری شد نمیخوام هم خودم هم پدر بچه اون روز در میاد واقعا پسر اولمم همینجور بودم شده بود بعد دو سال عین مرده متحرک و رفتم بعد دوسال و بیست روز تو صورتم ژل زدم ولی الان به شدت پسرم بدغذاست واقعا چی درسته طرز فکر من یا بقیه؟ شماها که شیر خودتون میدید واقعا چیکار میکنید ؟
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان سید طاها و 👣👣 مامان سید طاها و 👣👣 ۵ سالگی
سلام مامانها


اقا من یه مساله رو کشف کردم
من به خونه پدرشوهرم ویار دارم 😂
موقع پسرمم همینطور بودم تا میرفتم اونجا باید میرفتم سرویس و کلی حالم بد میشد الانم همینطورم
دیشب بعد کلی وقت رفتم اونجا اینقدر حالم بد شد که نتونستم حتی چیزی بخورم
فشارم پایین بود سردرد شدم اصن یه وضعی

حالا به نظرتون یه مدت تا حالم بهتر میشه نرم اونجا خیلی ضایع ست ؟

کلا خونه مامانمم هستم خونه خودمم حالم بد میشه نمیرم 😂
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مامان A مامان مامان A ۵ سالگی
خانما خونه خواهر شوهرم تو کوچه ماست یه پسر داره کلاس سومه پسرش آنقدر بچمو اذیت می‌کنه آنقدر سربه سرش می‌زاره پسرم حرص میخوره مثلا دیشب مهمون داشتم پسر مهمون همسن بچه من بود ولی میکشوندش طرف خودش دوتاشون‌ با پسرم دعوا میکردن قهر میکردن باهاش خیلی خیلی پسرمو اذیت می‌کنه اما باز پسرم چون دوستی نداره هی دوست داره بره پیشش‌ کاش می‌توانستم جابه جا بشم از این خونه ها 😔😔😔
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان پسری مامان پسری ۵ سالگی
مامانا من یه موضوعی ذهنمو درگیر کرده من اصلا پسرم تمایلی به یادگیری نداره مگر ابنکه اینکه تو بازی میپرسم تا ۱۰ بشمار میشماره یا رنگ هارو میگه دیروز بیرون بودیم پسررم گفت از اینا بخر گرفتم الان هرچی شکل عدادرو میگم یا میگم به تربیت بزار اصلا حواسش نیش فقط ورداشته با اینا خونه درست کرده خیلی نگران اینم بره پیش یا بره مدرسه باید چیکارکنم ؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان رها جونم 🌈 مامان رها جونم 🌈 ۵ سالگی
سلام خوبین صب بخیر
میخوام درد دلی کنم
دو سال تابستان من یسری خاله هامو دعوت کردم باغ یسری هم دایی هامو دعوت کردم باغ بعد عید همون سال منو دعوت کردن خونشون بعد عید همون سال از شیرینی بگیر تا شکلات خریدم از طرف مامانم فقط یه خاله ام عید دیدنی اومد خونمون من همسرم میخواست شیرینی نخوریا بزار برای مهمون می گفت میخرم بازم دایی هام عید دیدنی خونه دختر خاله رفتن اما خونه ی من نیومدن (من ۵تا دایی دارم که البته ۶تا بودن یکیش فوت کرده و ۴تا خاله که یکیش مجرده) خونه دختر دایی ام رفتن اما خونه ی من نیومدن یعنی همسرم می گفت وقتی خونه ما نیومدن منم خونشون نمیرن میگه هر رفتی یه آمدی داره الان عید امسال فقط خونه خاله هام رفتم همین که من دعوتشون کنم که اونام مارو دعوت کنن که من صد سال این کارو نمی کنم خیلیم دوسشون دارم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر