دارم این موقع شب از فکر خیال خودمو با آشپز خونه تمیز کردن مشغول میکنم بغض میکنم گریم میگیره .دلم میترکه از دردی که 15ساله داره منو هر روز زره زره میکشه ..اومدم باهاتون یکم در و دل کنم 😓
تا کی تحمل کنم تا کی جونیمو نابود کنم بخاطر آدم بی مصرف که فقط به درد بچهام شاید بخوره من الکیم تو زندگیش ..با هیز بازی هاش با دروغ هایی که هر روز بهم میگه یه دروغی میگه اون یکی بپوشونه بعدش یه دروغ میگه بعدیشو پنهون کنه ...باهام که درست و حسابی رابطه ندارع این کاراشم بیشتر عذابم میده ..مچشم میگیرم بازم نمیتونم گردنش بزارم ..با چند تا از فامیلامو نزدیکام تا الان چند بار آبرومو برده از در همسایه بگیر و بگیر همه
خیلی وقته معتاد فیلم های پ و ر ن شده می‌دونم با اون خودشو راحت می‌کنه سمتم نمیاد. یعنی گوشیشو میگیرم دستم به یه ول وله ای میوفته الکی یه بهانه میاره بلند میشه با پسرم دعوا می‌کنه یا کتکش میزنه که من گوشیشو بزارم کنار خلاصه فیلتر شو باز کردم مثل همیشه دیدم تو کانال تلگرام فیلم های س ک س ی خ ش ن داره ..کانال صیغه یابی همسر یابی داره همشو خودم پاک کردم به روشن نیاوردم چند بار به روش آوردم ولی نتونستم گردنش بزارم ...شدیداً به محبت نیاز دارم اخلاقم بد شده حوصله هیچی و ندارم پرخاش و عصبیم خدا ازش نگذره به حق این روز های عزیز که داره میاد
همیشه باهم دعوا میکنیم فکر می‌کنه من بخاطر رابطه باهاش حرف نمیزنم دقیقا اون موقع که ازش بدم میاد میاد سمتم یا موقعی که پریودم الکی ادای آدم هایی در میاره که آره میخوامت .همش بهونه خستگی و خوابو یا بچها بیدارن و واسم میاره خیلی موقعیت ها پیش اومده که تنهاییم ولی بازم باهام رابطه نداشته از اول ازدواجمون

۷ پاسخ

انشالله خدا برات درست کنه زندگی منم دقیق مث زندگی شماست من دخترم ۱۴ سالشه تو زندگیم میسوزه شوهرم ۱۲ سال از من بزرگتر الانا من هر کی ببینه فک میکنه مث مادرشم انقد رنج کشیدم انقد خیانت دیدم خدا برچی هیچ کاری نمیکنه خدا انشالله سر خواهراشا در بیاره انشالله هر چی کار میکنه به هیچا ترسه انشالله هر چی پول داره بره که دنبال این کارا نره جگرم سوخته مث آدم افسرده شدم انشالله خبر مرگش بیاد هیجکار نمیشه از خدا امیدوارم خدا جواب کارایی کرده به همین روزا نشون بده سفره صلوات حضرت زیبب تو زیارت پهن کنم دیگه کشایش ندارم دیگه نمیتونم 😭😭😭

عزیزم منم کلی مشکل دارم با اقا ولی نمیدونم چرا ۵ صبح تاپیکت خوندم گریم گرفت🥹 خدا یا به راه راست هدایتش کنه زندگیت خوب بشه یا یه جوری نجاتت بده از دستش. غصه نخور با غصه چیزی درست نمیشه بیخیال باش. اگه خانوادش کسی مطمین هست باهاش حرف بزن یا از مشاور کمک بگیر

خدالعنتش کنه

عزیزای من الان خیلی خستمو حوصله تایپ ندارم ان شالله فردا وقت بشه واستون درد و دلم و بزارم

شوهر منم از این کارا میکنه.....😔🥺

دقیقا مثل زندگی من هی......

بقیشو بعدن واستون می‌زارم

سوال های مرتبط

مامان پسرا🙂 مامان پسرا🙂 ۱۳ ماهگی
امروز خودمو تو آینه دیدم به پیری و چروک پیشونیم پی بردم فهمیدم که بچم با ازیتاش کار خودشو باهام کرد روزی هزار بار ارزوی مرگ میکنم همش میگم ای کاش همین الان بمیرم از دست این بچه راحت بشم همش تو بغلمه یه لحظه روی زمین نمیمونه با هیچی بازی نمیکنه اینقدر غصه میخورم پیر و شکسته و لاغر شدم هرکی منو میبینه میگه چته چرا اینجوری شدی لاغر شدی اصلا نمیدونم این بچه چرا اینقدر ازیت میکنه همیشه با خودم میگم این عذابه الاهی بود فک کنم گناهی کردم که دارم اینجوری تاوان پس میدم صبح که میشه بچه تو بغلمه و وول میخوره و زور میزنه و ازیتم میکنه تا خود شب الانم که خابیده میتونم گوشی دستم بگیرم این پیامو پاک نمیکنم میخام تا همیشه بمونه و بهش نگاه کنم و یادم نره که چقدر دوران سختی دارم از روزی که متولد شده تا الان که نزدیک یک سالشه من دارم عذاب میکشم من یه بچه دیگه بزرگ کردم الان ۱۰ سالشه ولی اونقدر ازیتم نکرد شوهرم میگه انگار یه حیوان وحشی رو تو بغلم گرفتم هر لحظه میخاد در بره دستام درد میکنه کارم شده گریه گریه گریه این یک سال نشد من یه بار غذا بدون استرس بخورم همش سرپا و تند تند
مامان توت فرنگی مامان توت فرنگی ۱۲ ماهگی
دختر قشنگم چندروز دیگه یک سالش میشه
بارداری برام ی حس قشنگ و خاصی بود که تا کسی تجربه نکنه نمیتونه احساسی که ادم داره رو حس کنه،ولی من از اون دسته مامانایی بودم که موقع بارداری زیاد ارتباط نمیگرفتم با بچه فقط تو سرم به خودم افتخارمیکردم که ی انسان رو دارم پرورش میدم،منی که عزیزدوردونه بودم و دست به سیاه وسفید نمیزدم الان یه دختر زیبا خدا بهم داده که حتی خوابه شبانه ام ندارم به حدکافی استراحت انچنانی ندارم دروغ چرا دلم برای خودمم تنگ میشه گاهی گریه میکنم گاهی میخندم بعد یکی دوساعت باز به خودم میام شیفت مادریمو تحویل میگیرم🤣،ولی خداروهزاران مرتبه شکر بهم ی بچه سالم داده ی دختر ناز که همیشه تو رویاهام بود دختر داشته باشم منو بابایی خیلییی عاشق دخترمونیم هر روزم برای شیرین کاریاش میمیریم الانم که داره کم کم ی سالش میشه و تاتی میکنه حرف میزنه از ذوق نفسمونو بند میاره نمکدون، نمیگما اعصبانی شدم داد زدم حرص خوردم از خستگی ولی ی تار موشو با دنیا عوض نمیکنم عذاب وجدانه بعدشم امونمو بریده و میبره،میخوام بگم خدا همه بچه هاتونو حفظ کنه عاقبت به خیر باشن الهی،الهی اونایی ام که نی نی میخوان خدا صداشونو بشنوه و خوشحالشون کنه این دعای هر لحظه منه....❤️این دختر گله من نیهان خانمه🥰م
مامان نیلا‌ 🍓🍬 مامان نیلا‌ 🍓🍬 ۱۳ ماهگی
این روزا معمولا کمتر حرف میزنم و بیشتر تو خودمم
خودمم دقیق نمیدونم چی باعث میشه که یهو انقد از همه چی خسته باشم
چند روزی میشه که هربار شروع میکنم به نوشتن نه تنها عصبی تر میشم بلکه خط دوم به سوم نرسیده ذهنم جمع نمیشه تا این همه کلمه و جمله ای که تو مغزم وول میخوره رو یادداشت کنم

این روزا از عشق مادری لبریزم  و از خودم بیزار
از ثانیه های بودن با دخترکم لذت میبرم و از دیدن خودم حتا تو آیینه رنج میبرم
ذهنم پر از حرفِ ، پر از شکایت و شکر گذاریِ
پر از خدایا شکرت و خسته شدمه

کارای روزانه‌ی خونه تقریبا تو هیچ شرایطی تمومی نداره
تو از همیشه کلافه تر و غرغرو تر شدی
کارای خونه از همیشه بیشتر شده
و توان من از همیشه کمتر

حالا این وسطا برای بار هزارم رژیم و ورزش رو استارت زدم
کاش بتونم از شر این اضافه وزن راحت شم

خستگیای روح و‌جسمم از شکلی به شکل دیگه در میان
و این بین من انقدر ضعیف و زود رنج و کم طاقت شدم که حتا وقتی یه تایمی از روز وقت برای استراحت دارم ، عذاب وجدان میگیرم که چرا استراحت کردم :))

از هیچ چیزی که مربوط به خودم میشه راضی نیستم و این بیشتر از هرچیزی عذابم میده
قلبم سنگین شده
باید حتما گریه کنم ، اما نمیدونم چرا وقت اونم دیگه ندارم .....

فقط وجود توعه منو سرپا نگهداشته مامانی
جان در تنم
خون تو رگام
نیلای من❤️🤍