سلام فقط فشارم زده بالا... از دست فامیل شوهر زبون نفهمم😮‍💨 من یه پسر دارم... شاغلم ، شوهرم ماموریت همه اش، در ماه یک هفته خونه هست.. بعد روز ختم برادر شوهرم بحث بچه دوم بیار کشیدن وسط هیچی نگفتم... امروز چهلم بود بعد که از مزار امدیم خونه مادرشوهرم .. من گیر آوردن بچه بیار ، یکی کمه، منم سکوووت ، بگو به شما چه؟؟ من با احترام به مامان‌های خونه دار عزیز، اما بگو میفهمی چه دهنی از من سرویس شده با شغلم و خانه داری و مادر بودنم!!!!!! من علانن هم مامان هستم هم بابا!!! بعد خرج بچه تو شهر کوچیک با شهر بزرگ مقایسه می‌کنند که یه مهد کودک معمولی باید 40 تومن بدی!!! شرایط بچه دوم نداریم ، هر دفعه حرف حرف... همه اشون خانه دار و دوتا سه تا بچه... عصبیم ، از جواب ندادن، از اینکه چرت و پرت گفتن... چیکار کنم؟؟؟ چی بگم؟؟؟ 🫤🫤😬😬😬😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨

۲ پاسخ

بگو اگه شما کل هزینه هاشو تقبل میکنین باشه

بگو من شاغلم نمیتونم هردو رو تروخشک کنم کمکی هم ندارم برا همین نمیتونم

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
توضیح بچه دار شدن برای کودکان
توضیح بچه دار شدن برای کودکان
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
رفتار با کودک حاضرجواب
رفتار مناسب با کودک حاضر جواب

سوال های مرتبط

مامان دلسا😍 مامان دلسا😍 ۴ سالگی
من خیییییلی خستم از بچه داری
دخترم اصلاااااا و ابدا حرف گوش نمیده، اصلا توضیح حالیش نمیشه
اصلا از حرفش کوتاه نمیاد
جزء به جزء زندگیمون هرمرحله اش شده یه مصیبت. غذا خوردن، دست شستن، لباس پوشیدن، دستشویی رفتن و ....
بخدا دیگه کم اوردم‌ واقعا نمیتونم از پسش بر بیام هیچ جوره
فقط تو همین هفته دوتا دعوای اساسی کردیم باهم. یکیش همین یک ساعت پیش بود.
خیلی دوست داره ببرمش خونه مامانم. از مهد برگشتنی گفت بریم گفتم باشه. قبل رفتن باهاش حرف زدم که مامان حرفمو گوش بده وگرنه مجبور میشیم برگردیم. رفتیم بالا انگار با یه موجود دیگه طرفم. منم بعد کلی داد و بیداد برداشتم اوردمش خونه. گریه کنان اومد
حالا از همه بدتر مامانمه که میکشیدش میگفت ولش کن تو بچه داری بلد نیستی برو خونتون این پیش من مبمونه😔😔😔😔 انگار من دشمنشم
بخدا داغونم. اصلا بچه داری اونی نبود که تصور میکردم. بمیرمم دیگه بچه نمیارم
بخدا از همه بدتر اینه که اصلا توضیح حالیش نمیشه. گوش نمیده اصن ببینه چی میگی
حالا الان هم ناراحتم که این چه مدل بچه داریه، هم از عذاب وجدان دارم میمیرم که چه مامان به درد نخور و بدیم، هم هزار حس بد دیگه😭😭😭
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ریحانه مامان ریحانه ۴ سالگی
مامانا بیاید حرف بزنیم من دلمه بچه دوم میارم ، شوهرم که از خیاب وقت پیش گیر داده ولی من چون خیلی دوست دارم پسر باشه ، و میترسم که نباشه همش از بارداری فرار میکنم چی کار کنم به نظرتون
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان دوتا جوجه مامان دوتا جوجه ۳ ماهگی
سلام من و مادرم نزدیک بهم زندگی میکنیم من ۱۶ روزه زایمان کردم و سزارین شدم،خواهرم روز سوم بعد عمل از این ویروسا سرماخورذگی گرفت با دوتا بچه هاش( که کوچیکن و شیر به شیر شدن) بعد یه هفته اومده خونه مادرم مامانمم مجبوره به اون برسه اللن دیگه خوب شدن همشون،حالا مامانم منو با این وضعیت با دوتا بچه کوچیک تنها گذاشته، خواهرمم نمیره از خونشون،من خیلی ناراحتم که چرا من یا این وضعیت درک نمیکنه الان چند روزه اونجاس من حق دارم ناراجت باشم شما جای من بودین چیکار میکردین؟
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان آدرینا مامان آدرینا ۴ سالگی
سلام دخترم ۴ سالشه هنوز مهد نمیره،من چند تا خونه بازی تا به حال بردمش مثلا امروز بردمش خونه بازی که ماهی یا دوماهی یکبار می برمش اونجا میخواست پیش دختربچه ای که امروز توی خونه بازی تولدش بود بشینه که بهش گفته نشین اینجا که خب اشکال نداره ،بعد یه پسر بچه ای بهش گفته نخند گوشم درد میگیره دخترم ساکت مونده‌ شوهرم ميگه تو باید یه خونه بازی ثابت ببریش که دیگه شناخته شده باشه براش،هم محیطش هم بچه های اونجا اینور اونور می بریش اون بچه ها اون فضا براش غریبس جواب نمیتونه بده داری اشتباه میکنی میگم خب باید با هر نوع فضایی آشنا بشه با هر نوع اخلاقی آدم باید خودشو وفق بده میگه نه داری تو سری خور بار میاریش اونجا براش غریبس جواب نمیتونه بده از خودش نمیتونه دفاع کنه درست، اگه یه خونه بازی ثابت ببریش میتونه از خودش دفاع کنه نظر شما چیه؟
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان گلی مامان گلی ۴ سالگی
دعوام با شوهرم دراومد سر اینکه همش به بچه میگه نکن نکن اصلا به بچه یه هیجانی واسه شیطنت میده بعد همش نکن نکن میکنه یه حالتی که می‌خواد بچرو دعوا کنه همش بهم استرس میده منم دعوام باهاش دراومد گفتم بچه انقدی باید گول بزنی خلاقیت به خرج بدی اه اصن خونه نباشه بهتره😡
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان گنجیشک مامان گنجیشک ۴ سالگی
من الان پسرمو بردم باشگاه.شنیدم مربی به مامان یکی از بچها میگفت کسی بچتو اذیت میکنه توی خانواده و فامیل؟ و داشتن باهم حرف میزدن.مث اینکه بچه یه جوری بوده مربی متوجه شده.بعد من ازش پرسیدم گفتم روحیات پسر من چطوره؟گفت عاااالیه عااالی اینجارو رو یه انگشتش میچرخونه.اولش یه کم خجالت میکشه اما بعدش میترکونه.من یه کم امیدوار شدم اخه با این همه محدودیت ک پسرم داره و انقد خشونت که توو خونه مون هست فکر نمیکردم مربی از پسرم تعریف خوبی کنه.میگم‌شاید مربی تخصص آنچنان نداره.بنظرتون از کجا بفهمم پسرم چ کمبودی داره
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان دوتا جوجه مامان دوتا جوجه ۳ ماهگی
وقتی که اقدام به بارداری کردم برای بچه دوم و دوران بارداری فک میکردم با بدنیا اومدن بچه دوم همه چی عالی میشه، سیزده روزه بچع اومده اما بچه اولم یجوری اذیت میکنه گاهی شوهرم، خونریزی درد از یطرف شب بیداری و غذا تخوردن و شیردهی از طرف دیگه،خلاصع داغونم هم جسمی هم روحی برام دعا کنید
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۴ سالگی
یکی از دوستام یه دخترهمسن رادمهرداره الان یه پسر بارداره خداروشکر ،میدونم که چقدر دوست داشت این یکی پسر بشه
خیلی براش خوشحالم و چقدر دلم خواست خدا چنین خوشحالی به منم میدادکه از هردوجنس بچه داشته باشم
اوایل که فهمیده بودم بارداری دوم هم پسره ،میگفتم خدایا این همه دخترخلق کردی یکی هم میشد دخترمن، چی ازت کم میشد؟الان که اون روزا گذشتن میدونم که قراربودرادوین بیادوپسرمن بشه قراربود من دوتا پسرداشته باشم خیلی هم از وجود بچه هاخوشحالم جونم براشون میدم ولی الان به خدا میگم خدایا توکه دوتا پسردادی،شکر، فقط چرا آرزوی دخترتوی دلم گذاشتی؟ چرا هروقت به بچه فکرمیکردم توی ذهنم یه دختریه پسر میومد
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
واقعا حرف زدن به هوش ربطی داره ؟ دختر همسایمون که میاد پیش پسرم بازی میکنه چند ماه از پسرم کوچیک تره یعنی از ما آدم بزرگا قشنگ تر حرف میزنه ولی مثلا خونه سازی رو هزار بار بهش اسمشو گفتم باز اسمش یادش نمیمونه پسرم با اینکه دست و پا شکسته حرف میزنه اسم یه چیز رو یه بار بهش میگم قشنگ یادش میمونه ، یه وقتفک نکنید دنبال ایراد از بچه مردمم ها ...نه ...فقط دارم خودمو دلداری میدم که پسرم همه چیزش راه میوفته ، نمیدونید چقدر دلشکسته و غمگینم این روزا ، انگار دنیا برام تموم شده ، میگم یه سال بچه مو دیز تر میفرستم مدرسه ولی وقتی به این فکر میکنم هم سناش تو فامیل و اطراف رو ببینم مدرسه میرن این نره روانی میشم کاش یکم خدا به دلم نگاه کنه همه چی خیلی زود رو به راه بشه ، بخاطر بچه ام ، حیف این بچه ست بخدا مادر غمگینی مثل من داشته باشه
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
تا حالا قرص اسهال به بچه دادین ؟ پسرم چند روز پیش مریض شد اسهال و استفراغ بردیم دکتر سرم زدن انتی بیوتیک و دارو دادن ، استفراغش کامل خوب شده بود فقط اسهالش موندهدبود اونم رو به بهبود خواهر شوهر و مادرشوهرم گیر دادن که بهش قرص اسهال بده شوهرمم داد بچه اسهالش بند اومد تا دو روز ، منم دیگه گفتم خوب شده طبق گفته مشاورش بردمش پارک که تو محیط باشه و ....، حالا الان دوباره به شدت بالا اورد و اسهال کرد ، شوهرم گیر داده تو بردیش پارک ، جالب اینه مادر شوهرمم هر دفه میگه بچه رو نبر بیرون چشم میخوره نمیترسی مریص بشه ؟ آخه لعنتی ها مشاورش از یه طرف به من میگه بچه همش خوته بوده ببرش بیرون حرف زدنش اوکی بشه از طرفی شما زر میزنید فقط
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
مامانا شرایطمو میگم به من بگین من چه کاری بکنم درسته ، پسرم ۴ سالشه ، حرف زدنش در حد جملات ۶ کلمه ای هست ،شعر میخونه نقاشی در حد آدمک ، رنگ آمیزی هنوز درست انجام نمیده ، رنگا رو بلده حیوونا و میوه ها رو بلده اشکال هندسی رو بلده ، وقتی با هم سناش مقایسه اش میکنم میبینم عقب تر از هم سناش هست ، بردمش گفتار درمانی اونجا حالم خوب بود گفتم کم کم راه میوفته شرایط بهتر میشه اما گفتار درمانش هر سری یه چیزی میگفت یه بار میگفت نقص توجه داره یه بار میگفت بی بی دیجیتال یه بلر میگفت مشکل ارتباطی داره و ....آخرشم منو فرستاد پیش همکارش که کاردرمان حسی حرکتی هست پسرم اصلا توجه بهش نمیکرد میزفت بلزی میکرد میگفت نگاه دستور پذیزی نداره در صورتی که پسر من تو خونه هر کاری بگم انجام و گفت پسرت علائم اوتیسم داره ، اون روز من مرگ رو جلو چشمام دیدم ده سال پیش داداش بیست سالمو از دست دادم اون روز برام سخت تر از از دست دادن برادرم بود فقط خدا میدونه چی کشیدم همون روز بردمش پیش فوق تخصص روان پزشکی کودک چند تا سوال ازش پرسید جواب داد صداش کرد جواب داد گفتم گفتاردرمانش گفته توجه اش پایینه گفت براش دارو مینویسم واسه توجه اش گفتم پسر من مشکلش چیه ؟ گفت یکم مشکل ارتباطی داره ارتباط برقرار میکنه اما ضعیف ( پسرم با کسایی که میشناسه خیلی صمیمی هست ولی از غریبه ها خجالت میکشه ) گفتم بهم گفتن اوتیسم گفت نه نگران نباش یکم بی بی دیجیتال شده اونم با چند جلسه کاردرمانی راه میوفته ، ولی من از اون روز دیگه اون آدم سابق نشدم روی حرکات پسرم حساس شدم الان بپر بپر میکنه میگم نکنه اتیسم داره ، دیگه اونجا نبردمش فقط تو خانه رشد انلاین کاردرمانی و گفتار گرفتم ، مهدم ثبت نامش کردم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان سارینا مامان سارینا ۴ سالگی
سلام تولد دخترم نزدیکه بعد شوهرم ودخترم نظرشون اینه که فقط بچه های فامیل را میگیم
مشکل اینجاست که بچه ها ی فامیل این طرف واون طرف همه روی سن ۹ و۱۲ وایناهستن
مثلا دوتا دخترعمو داره که روی سن ۹ هستن
و یک دخترعمو و ۸ ساله که خیلی با دخترم جورن
و پسرخاله خودم که ۱۳ سالشه ودخرخواهرم که ۱۶ سالشه
اخه من به شوهرم میگم اینا هم سن دخترمون که میخوای بگی
بزار بزرگتر بشه بره مدرسه هم سن وسالاش را دعوت کنیم
اصلا موندم چه کنم.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان سارینا مامان سارینا ۴ سالگی
سلام تولد دخترم نزدیکه بعد شوهرم ودخترم نظرشون اینه که فقط بچه های فامیل را میگیم
مشکل اینجاست که بچه ها ی فامیل این طرف واون طرف همه روی سن ۹ و۱۲ وایناهستن
مثلا دوتا دخترعمو داره که روی سن ۹ هستن
و یک دخترعمو و ۸ ساله که خیلی با دخترم جورن
و پسرخواهر خودم که ۱۳ سالشه ودخرخواهرم که ۱۶ سالشه
اخه من به شوهرم میگم اینا هم سن دخترمون که میخوای بگی
بزار بزرگتر بشه بره مدرسه هم سن وسالاش را دعوت کنیم
اصلا موندم چه کنم.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آرن و الا مامان آرن و الا ۴ سالگی
الان یه ماه هست که پسرم میارم مهد ، اصلا نمیره پیش بچه ها بازی نمیکنه ، مثل کنه چسبیده بهم ، حالم دیگه از هر چی بچه است به هم میخوره ، این چرا اینجوریه😭😭😭😭😭دوس دارم چهار ساعت از روز کنار دوستاش باشه ، من اینجا هیچ جارو ندارم همش تو خونه ایم ، دلم براش میسوخت حالا پسرم انگار نه انگار همش کنارم نشسته میخوام تا میخوره بزنمش ( تا حالا دست بهش نزدم ) اما الان اینقد حرصم درآورده که نگوووو
مشاهده ۹ پاسخ دیگر