سلام
خب میریم سراغ مدیریت احساس خشم (یک وبینار یک ساعت و نیمی هست)
همه میخوان یه خونه گرم و شاد داشته باشن ارتباط با همسر خوب باشه بچه بازی کنه به حرفش گوش کنه سر وقتش غذا بخوره و بخوابه و کمتر جیغ بزنه و اذیت کنه که این خونه جوری هست که همه دوست دارن قلبشون برای این خونه میتپه
اما خیلی ها این رو حتی یک روز هم تجربه نمیکنن داشتن این خونه غیر ممکن نیست کافیه هوش هیجانی رو یاد بگیریم در موردش کامل توضیح داده میشه ولی بدونید شما هم میتونید چنین خونه ای رو بسازید لزوما این نیست ثروت زیاد داشته باشید یا شرایطتتون ویژه باشه به اینا ارتباط نداره
اتفاقات ساده برای ما برای بچه ها هولناکه و اگر نتونن هیجاناتشون رو مدیریت کنن چقدر زندگی بهشون سخت میگذره شاید در ظاهر بگیم دوران کودکی دوران شادی هستش ولی در واقع بچه ها اذیت میشن و آسیب میبینن
مثلا اگر کسی بچت رو زد نگیم توام بزنش یا بگیم بالاخره بچه باید بتونه ار خودش دفاع کنه راه حلش این نیست راه حلش یاد دادن به بچه ها و مدیریت احساسات هست
و اینجا میاد فیلمی رو نشون میده که یه خواهر و برادر هستن که هم رو بغل میکنن و تو مدرسه توسط افراد بزرگتر کتک میخورن و زور بهشون میگن و اینکه جوری که خواهره کوچیکتر وقتی میبینه برادرش رو میخوان تو سطل زباله بندازن چشماش رو با پارچه میبنده .
ما با همه ی احساسات تو زندگی درگیر هستیم خشم غم خوشحالی و..
خب بریم سراغ خشم
شما و بچتون چه احساسی رو تجربه کردید و میکنید؟
داد زدید بارها سرش خودتونو سرزنش کردید ناراحت شدید ازین قضیه
قول داد به خودتون که دیگه تکرار نکنید ولی بازم اتفاق افتاده

۴ پاسخ

خوب چطور یاد بدیم نذاره بهش کتک بزنن تاپیکمو نگاه کن لطفا در مورد دخترم گفتم

منم خیلی سرش دادمیزنم

من سر غذا خوردنش خیلی اذیت میکنن اصلا لب ب غذا نمیزنن بزرگه ۶ ساله ش

هی به خودم میگم دیگه باهاش بد برخورد نکنم یکم خودم کنترل میکنم باز یهو بکی شون گند میزنه ب اعصابم 😭😢😭😭

اره من سرمقاومت خابش گاهی صدام بالارفته

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
ادامه تاپیک مدیریت احساس خشم
داد زدید بارها شاید سرش خودتونو سرزنش کردید ناراحت شدید ازین قضیه
قول دادید به خودتون که دیگه تکرار نکنید ولی بازم اتفاق افتاده
و حس میکنید دست خودتون نیست و کنترلی رو این قضیه ندارید و بعدش دچار عذاب وجدان میشید و این خیلی اذیتتون میکنه
مثلا میگید انقدر خشمتون زیاده که نمیتونی حتی با روش های روانشناسی مدیریتش کنی
شاید فرزندتون خیلی می‌ترسه زیاد عصبانی میشه داد میزنه کتک میزنه همش نق میزنه دنبال یه فرصتی برای لجبازیه
بعضی خونه ها همش صدای داد و گریه و نق بچه میاد سر غذا سر خواب و..مادر هم بدتر داد میزنه و کار به پدر هم میکشه دیگه اوضاع بدتر میشه و محیط محیط پرتنشی هست
شما هم ازین مشکلات دارید؟فرزندتون هم ازین مشکلات داره ؟
ما انسان هستیم و امکان همچین اتفاقی هست
چرا در مدیریت احساسات مثل خشم ناتوان هستیم؟(این هارو یه سری توضیح داده بودم )
اصلا مدیریت هیجان رو نمیدونیم چیه حتما بهمون یاد ندادن مثلا یه سری ها میگن خب همه داد میزنن یه چیز طبیعیه
مثلا خواهر شوهرم خواهرم جاریم مادرم همه سر بچه هاشون داد میزنن
اینکه انقدر رفتارهای بد زیاده قرار نیست که این رفتارها پس درسته چون خیلی وقتا خیلی چیزها رایحه ولی صحیح نیستن چون که مادرهای دیگه هم اینطور هستن پس قرار نیست بگیم پس مادر بودن اینطوریه
الگوی درستی نداشتیم و یه سری باورهای غلط رو بهمون یاد دادن باید پس هوش هیجانی و مدیریت احساسات رو یاد بگیرید از منابع اصلی و درست
حالا این هارو آموزش دیدی چطوری عملیش کنی؟
چقد رو تا کجا این ها رو ادامه بدیم که بشه رفتار ثابتمون؟
بارها تصمیم گرفتیم نفس عمیق بکشیم نشده پس باید شروع کار رو درست کنیم و مسیر رو مشخص کنیم و براش تلاش کنیم
مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
ادامه تاپیک قبل فرزند پروری
اونجا میتونید بشینید و بگید تو عصبانی هستی که دوستت وسیله رو ازت گرفته؟تو هم عصبانی هستی که که نتونستی با اون وسیله بازی کنی این در واقع تو همون گام همدلی و انعکاس احساسات
حالا میتونیم ساکت بشیم و گوش کنیم و ببینیم بچه ها چی میگن
سریع قضاوت نکنیم یکی از مهمترین چیزها که به ما کمک می‌کند اینکه سریع قضاوت نکنیم سریع نریم سراغ جملاتی مثل اینکه
تو دوباره دوستت رو زدی
دوباره خواهرت رو اذیت کردی
قضاوت ،سرزنش ،نقد،نصیحت لطفا این کارها رو انجام ندید
لازم نیست ما اونجا نقش قاضی رو به عهده بگیریم
ما میشینیم کنارشون و به حرفاشون گوش میدیم مثلا بگه اون وسیله رو من رو کشید یا اون بگه خیلی من رو میزنه یا خیلی اذیتم میکنه و از هم شکایت کنند
حالا میگیم آها دوتاییتون یه اسباب بازی میخواید این میشه گام بعدی گام حل مسئله
حل مسئله رو خیلی وقت ها میتونیم به خود کودک واگذار کنیم اگر در سنی هست که میتونه راهکار بده
میتونیم هم خودمون راه حل هایی ارائه بدیم
مثلا بگیم دوتایی میخواید با این اسباب بازی یا عروسک بازی کنید چه راه حل هایی به ذهنتون میرسه ؟یکیشون مثلا میگه نوبتی استفاده کنیم
یا راه کارهایی بگن که به درد نمیخوره
مثلا بگیم اون خرگوشه بود که قبلا داستانش رو گفتم بهتون هر دوشون یک وسیله رو میخواستن چیکار کردن بچه ها؟
بعد یادشون میاد که اونا نوبتی بازی کردن یا یکیشون با یه اسباب‌بازی دیگه بازی کرده
این ها کمک میکنه به بچه ها که به مرور حل مسئله رو یاد بگیرن پس دنبال راه حل هلی خیلی ناب هم نباشیم چون ممکنه بچه ها نتونن راه حل های مفیدی بدن
مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
ادامه تاپیک قبلی
حالا بگیم آیا با این روش‌ها کامل مشکل بچه ها حل میشه؟
قاعدتا نه چون جزئیات خیلی بیشتری دارد چون ما تازه باید کنترل خشم و حل مسئله رو بهشون یاد بدیم و چطور مدیریت کنن و با این دید نگاه نکنیم که میخوان شما یا خواهرشون رو اذیت کنند
مثلا بچه بستنی و اسباب بازی یا کتاب یا اون قمقمه عروسکی رو میخواد و از رنگ اون چیزها خوشش اومده یا اون بستنی کاکائویی رو خواسته شما به هر دلیلی نمیخواید بخرید
سریع نگید نه نمیشه همینی که من میگم بجاش جایگزین کنید براش مثلا بگید اون رو میخرید ولی در یک زمان و مکان دیگر و تو موقعیت دیگر
این کمک میکنه بچه ها تو این دوره تو لجبازی نیوفته
مثلا دوست داره خونه مادربزرگ بخوابه بگی میدونم خیلی خوش میگذره و ما قبلا صحبت کردیم خونه کسی نمی‌خواهیم تنهایی
این بحث در مورد قوانینی هست که قبلا برای کودک تعیین کردیم و حالا به کودک یادآوری میکنیم
حالا کودک میگه نه من میخوام اینجا بمونم و نمیام و شروع میکنه جیغ و گریه باهاش همدلی میکنید ولی میگید باشه میمونی ولی میزاریم اون هفته که من سره کار نمیخوام برم با هم میمونیم
در واقع داریم به یه شکلی نه میگیم که از اون حالت دعوا بیرون بیاد و با ما بهتر همکاری کنه
حالا اگر فرزند شما باهاتون همکاری نکرد و گفت من بیشتر بستنی میخوام من میخوام اینجا بمونم و قشقرق زیاد بود و هیچ روشی جواب نمیده ما باید دلایل پرخاشگری و یا لجبازی رو بررسی کنیم ببینیم دلیلش چیه در فرزند پروری باید دلایل رفتار فرزندمون رو پیدا کنیم
مثلا چرا بچه من میخواد هفته ای چند بار خونه مادربزرگش بخوابه
چرا فرزند من دوست نداره مهد بره و قشرق بپا میکنه
از خودمون سوال بپرسیم لزوما نباید از کودک بپرسیم
و حالا وقتی پیدا کردیم میریم دنبال راه حل
مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
ادامه فرزندپروری(چطوری با همدلی کودک را آرام کنیم)(ادامه تاپیک قبل)
در واقع این یک نوع همدلی که به کودک کمک میکنه احساس کنه تنها نیست و فقط اون نیست که این میل رو داره در نهایت ما آرام کنار کودک میشینیم تا وقتی که کودک آرام بشه
حالا آیا همش باید حرف بزنیم؟یا همش باید احساسش رو بهش انعکاس بدیم؟همش باید بگیم آره منم همین جورم اون بچه هم همینطوره؟
نه ما یکی دوتا جمله میگیم در نهایت میشینیم کنارش در واقع همدلی خیلی وقت ها به اون حضور فیزیکی ما وابسته هست به اون نگاهی که به کودک داریم به اون دستی که روی شانه اش میزاریم یعنی فکر نکنید برای همدلی وقتی کودک آشفته هست باید هی بشینید توضیح بدید
اتفاقا حرف زدن زیاد و توضیح دادن زیاد توی این موقعیت ها کودک رو آشفته تر می‌کند میتونیم به کودک بگیم اگر دلت میخواد میتونی بیای بغل من
من اینجا کنارت هستم .اگر فرزندتون دوست نداره و الان آمادگی این همدلی رو نداره میتونی بگی من اینجا هستم نزدیکت وقتی که خودت دوست داشته باشی بیای پیشم
و اما چیزهایی مثل اینکه برو تو اتاق تا آروم بشی این هارو هیچوقت به بچه ها نگید
قراره ما کنار بچه ها باشیم تا آرام بشن تا بتونن خودشون کم کم یاد بگیرن هیجاناتاشون رو مدیریت کنن
خب حالا بعد همدلی چه اتفاقی میوفته؟
ما کنار کودک موندیم احساسش رو بهش انعکاس دادیم و بهش گفتیم میتونه بیاد تو آغوشمون تا آروم بشه بعد از اون میتونیم به کودک گوش کنیم و بشنویم چی میگه
مثلا ببینید دعواشون شده شما سر رسیدید اون اونو زده اون وسیله اون یکی رو برداشته
اونجا میتونید بشینید و بگید تو عصبانی هستی که دوستت وسیلت رو برداشته و ازت گرفته؟تو هم عصبانی هستی که نتونستی با اون وسیله بازی کنی
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱ سالگی
وقتی بچه‌ها یاد می‌گیرن که هرچقدر هم یه نفر باهاشون بدرفتاری کنه، باز هم باید کنارش بمونن چون "خانواده است"، دو اتفاق مهم می‌افته:

۱. بدرفتاری براشون عادی می‌شه:
یعنی ممکنه توی آینده هم آدمایی که بهشون آسیب می‌زنن رو توی زندگیشون نگه دارن، چون فکر می‌کنن این طبیعیه و باید تحمل کنن.

۲. معنای عشق و محبت براشون اشتباه جا می‌افته:
اگه یاد بگیرن که عشق یعنی تحمل رنج، ممکنه توی رابطه‌های آینده‌شون هم گیر آدمایی بیفتن که بهشون آسیب می‌زنن ولی نتونن از اون رابطه بیان بیرون.

🤷‍♀️پس راه‌حل چیه؟

به جای این‌که بچه‌ها رو مجبور کنیم هر رابطه‌ای رو حفظ کنن، باید بهشون یاد بدیم که احترام و محبت باید دوطرفه باشه، حتی توی خانواده.
اگر یه رابطه باعث آزارشون می‌شه، حق دارن که فاصله بگیرن و از خودشون مراقبت کنن.
این‌جوری یاد میگیرن که توی آینده هم برای خودشون ارزش قائل باشن و رابطه‌های سالم‌تری بسازن.

مثلا اگه پسر عمو ، دختر عمه یا حتی بزرگ تر ها با بچه بد رفتار میکنن حالا به هر دلیلی ، قرار نیست بچه نسبت به این رفتار بد بی تفاوت باشه
مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
سلام یه سوال دارم خدایی تا الان این همه تاپیک نوشتم کیا همراه با من خوندن؟یا ده تا یکی خوندید؟بچه ها بخدا تمام مطالب همشون به هم مرتبطه خیلی از سوالاتتون رو قبلا توضیحات داده شده در موردش کامل گفته شده از بازی کردن بگیر تا نحوه رفتار با بچه ها و حتی کمک به مستقل شدنشون .و اینکه میگید داد می‌زنید شما دارید اوضاع رو بدتر میکنید بیشتر بچه رو عصبی میکنید اونم در جواب داد شما بدتر میکنه اول از همه باید به خودتون کمک کنید اول باید خودتون رو آروم کنید بعد برید سراغ بچه یادتونه گفتم که اگر شما عصبی هستید اگز شما استرس دارید و پرخاشگر هستید یا اضطراب دارید انتظار یه بچه آروم نداشته باشید چون تمام این ها به بچه منتقل میشه بارها خواهش کردم بخونید درست چون من خودمم بلد نیستم با صحبت های خانم آقایی یاد گرفتم .خدایی اگر جای من بودید چند ماه تو یه شبانه روز فقط دو سه ساعت میخوابیدید حالتون چطور بود؟فکر می‌کنید شوخی میکنم؟تازه انرژی داشته باشم برای مهراب انرژی برای شوهرم داشته باشم مهراب رو بیرون ببرم به غذا و همه چیزش برسم حتما میگید تو خیلی بچت آرومه نه اتفاقا خیلی شیطونه بی قراری و گریه و تمام رفتارهای بچه های دیگه هم داره ولی من الان چند ماهه دارم آموزش خانم آقایی رو بارها بارها گوش میدم و طبق اونا پیش میرم و خیلی بهم کمک کرده آروم شدم جوش نمیارم و درست برخورد میکنم و صبوری میکنم بازی می‌کنم باهاش مهراب در روز یه ربع خودش بازی میکنه چون بهش یاد دادم یه موقعی بوده مجبور شدم داد زدم میگم یه موقعی نه همیشه شوهرم نیست و خودم دست تنهام دمه دستشویی گریه نمیکنه چون باهاش انواع بازی هارو کردم باهاش حرف زدم که من میرم برمیگردم .
مامان نویان مامان نویان ۱ سالگی
امروز دوستم مهمون خونمون بود پسرش شش ماه از نویان بزرگتر بود ولی بزن بهادری بود همین که رسید یه دونه به نویان زد بعد نیم ساعت هلش داد با چکش دالی توپه زد تو سرش من فقط نویان رو آروم میکردم و دلداری میدادم ، دوستم میگفت چقدر نویان مظلومه یکم بهش یاد بده کتک زدن رو نزار سوسول بار بیاد اینا پسرن ، واقعیت من این روش تربیتی رو دوست ندارم می سپارمش به جامعه تا  دفاع کردن از خودش رو یاد بگیره ، خشونت به نظرم خوب نیست
اینکه بچه دستش هرز بشه بخواد بچه ها رو بزنه دیگه تو بزرگسالی نمی تونه دوست های خوبی داشته باشه
به دوستم گفتم از سرش این کار رو بنداز یه خورده دیگه بزرگتر بشه واقعا نمی تونی جایی بری چون هر مادری سکوت نمی کنه و اینکه چرا ما فکر می‌کنیم اینجوری بچه های اجتماعی بار میاریم ؟ یعنی تو مهدکودک مدرسه سرکار و جامعه با یکی بحث مون بشه حتمن باید خشونت بکار ببریم اونوقت باید چاقو کنیم شکم همدیگه...
حالا از اون موقع نویان ترسیده سمت بچه ها نمیره
مامان سیاوش مامان سیاوش ۱ سالگی
من الآن یه چیزی رو خیلی خوب فهمیدم. و اون این که از همه ی مادرایی که تو تاپیک قبلی منو متهم و قضاوت کردن، توی این شرایط خیلی آروم تر و صبور تر بودم.
شما ها تحمل ضربه ی یواش برای بچه ای که خودش با اون هیکل چاق خیلی ها رو کتک زده نداشتین. ضربه ای که اصلا نه درد داشت نه کبودی و من فقط برای چند دقیقه ساکت نشوندنش سر نیمکت بکار می بردم.
حالا اگر یه نفر بچه ی آروم و مودب خودتون رو کتک بزنه، گریه اش رو بیاره، فحشای بد بهش بده و وقتی تو داری سعی می کنی دخترت رو خوب تربیت کنی اون حرفای بی تربیتی یادش بده، پدر مادر بچه هم عین خیالشون نباشه چی کار می کردین؟
به والله زمین و زمان رو بهم می ریختید. تا هفت جد و آباد اون بچه و ننه باباشو جلوی چشمش میارید ول کن نیستین.
یه نکته ی جالب هم که به ذهنم رسید اینه که چرا همه خودشون رو جای پدر مادر اون بچه ی بی ادب گذاشتن؟
چرا یه لحظه خودتون رو جای اون پدر مادری که بچه اش کلی از این دانش آموز آسیب دیده نذاشتین؟
شاید اگر جاتون رو عوض کنید و حال اون پدر مادرایی که بچه شون آسیب می دید و هر روز میومدن مدرسه برای دعوا شکایت درک کنید کمتر قضاوت کنید
مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
بچه هایی که از نطر روانی شاد بودن مامان و باباهاشون چه شکلی بودن ؟اونا چه ویژگی هایی داشتن؟
این والدین سالم هستن یا اگر دچار افسردگی پرخاشگری و اضطراب یا این چنینی بودن همیشه پیوسته در جریان درمان و کاهش مشکلاتشون بودن یا با مراجعه به روانشناس یا روانپزشک یا دوره های دیگه
یه چیز دیگه اینکه همه ی این مادر و پدرها در زمینه فرزندپروری آموزش دیدن و واقعا ما نمیتونیم برای کارهای مهم تو زندگی آموزش نبینیم
یا مثلا بگیم فلانی تو کسب و کار موفقه ولی آموزش ندیده یا نویسنده موفقه ولی آموزش ندیده ولی باور کنید این ها موارد استثنایی هستن برای تربیت کودک و کسب و کار باید آموزش دید و مارو به آینده امیدوار میکنه و اینکه ما مجبور نباشیم تو زمینه ی فرزند پروری آزمون و خطا کنیم در نتیجه نسل سالم‌تر و شادابتری آموزش بدیم
اگر ما داد میزنیم پرخاشگریم یا افسرده هستیم یا دچار موارد این چنینی هستیم نمیتونیم انتظار داشته باشیم بچمون سلامت روان داشته باشه
چطور چنین تغییری در خودمون ایجاد کنیم؟
اینکه میگیم کتاب میخونیم دوره هم دیدیم ولی تغییری نکردی
چرا هرروز تصمیم میگیری هرروز تغییر کنی ولی نمیشه؟
مثلا مدیریت خشم کلی آموزش می‌بینیم باز به خودتون قول میدید از فردا سر بچتون داد نزنید از فردا همون آش و همون کاسه
تغییر در رفتارهامون شکل گیری یک عادت جدیده
شکل گیری عادت ها کار زمان بری هستش چون سال ها طول میکشه تا یک عادتی در ما شکل بگیره
شکل گیری عادت جدید و حذف عادت قبلی هم زمان بر هستش
مامان دلوین و رادین مامان دلوین و رادین ۱۷ ماهگی