تجربه زایمان اورژانسیم در ۳۸ هفته و ۲ روز #پارت دوم
خلاصه من زودتر از ۲ ساعت رفتم اتاق عمل و خداروشکر همچی بدون دردسر پیش رفت اما توی اتاق عمل یهو فشارم به ۱۵ رسید و دکتر همون موقع گفت باید بعد از عمل سریع بری آی سی یو مشکلی با هزینه نداری شبی ۱۸ تومنه منم گفتم نه دیگه چی بالاتر از سلامتی یهو همون موقع یچم توی ۱۰ دقیقه بدنیا اومد و و دیدمش از خوشحالی اکسیژنمم افت کرد دیگه فقط یادمه بچمو بوسیدم و همجا بی صدا شد چشمامو باز کردم آی سی یو بودم و ۲۴ ساعتم اونجا گذشت ولی خداروشکر هوشیار بودم و گفتن فقط نیم ساعت بخاطر افت اکسیژن حالم بد بوده بعد اوکی شدم بچمم برده بودن بخش ولی چون خودم آی سی یو بودم میاوردن اونجا ببینمش و بهش شیر بدم بعد از ۲۴ ساعت رفتم بخش و اونجا ۱۲ ساعت بودمو ترخیص شدم ولی خب بچم از دیشب بخاطر اینکه گروه خونی من O و گروه خونی شوهرم A بود زردی گرفته و توی دستگاه زردی هست و منم کارم گریه و زاری شده و دوباره فشارم بالا رفته با اینکه همه میگن زردی چیزی نیست و ۹۰ درصد بچه ها دارن ولی آخه من بارداری بشدددددت سخت و پر تنشی داشتم زایمانمم که به اون حد سخت گذشت واسم دیگه روحیم کشش نداره لطفا دعا کنید پسرم زودتر زردیش اوکی شه ۱۴ بود و حالش خوب شه 😭🙏

۱۳ پاسخ

عزیزم شما تا چند روز قبل زایمان انوکسا زدی

عزیزم بسلامتی هرطور بود تموم شد الان فندوقت کنارته🥰😍 زردی هم چیز طبیعی اکثر نوزادا دارند و خوب میشه اسم گل پسرت رو چی گذاشتی

برات بهترین ها رو آرزو میکنم
عافیت و سلامتی

عزیزمم بسلامتی چشم و دلت روشن نگران نباش ان شاالله زودی زردیش رفع بشه بسلامتی بغلش کنی جوجه رو

قدم نو رسیده مبارک ان شالله زودی حال هر دوتون بهتر شه ...عزیزم شما چقدر هزینه بیمارستان شد واستون ؟ و اینکه سزارین راحت بود ؟

منم oهستم همسرمA
از حالا استرس زردی دارم آخه دوتا دخترامم داشتن

منم مث شماس گروه خونمون س شب بستری شد بعدم خونه دستگاه اوردم الان نگرانی نداره بچه اولم هم همین جوری شد بخاطر خون خود مادره ک oهس

مبارک باشه عزیزم❤️
دختر منم زردی داره، با اینکه سه تامون گروه خونیمون یکیه.

نمیدونم چرا با خوندن تاپیکت بی اختیار گریم گرفت
امیدوارم قشنگ با بند بند وجودم حس کردم چی میگی
حاملگی پر تنش و سخت
پدرمونو در میاره
تازه عواقبش شروع نشده
موهام سفید شد
فقط باید بگم خدا کمت کنه عزیز دلم❤️❤️❤️
به خودت مسلط باش که اون بچه بهت احتیاج داره
فشارت بره بالا هم خودت داغون میشی هم بچه
پس اروم باش
همه بچه ها زردی میگیرن نگران نباش تند تند بهش شیر بده خیلی تاثیر داره تو بهبود زردیش

انشالله هم حال خودت هم بچه ات بهتر بشه بیای باهم خونه

الهی زود تر خوب شه .منم بچه دومم بود اینم زردی داشت اما خیلی ناراحت بودم.

مگ گروه خونی ب زردی ربط داره

بیمارستان خصوصی بودی عزیزم؟

سوال های مرتبط

مامان فاطمه و علی مامان فاطمه و علی روزهای ابتدایی تولد
پارت ۴
بعدشم که صدای پسرمو شنیدم خوشحال شدم آوردن بوسش کردم بردنش و عمل بعد اون تقریبا نیم ساعت دیگه هم طول کشید
بردنم ریکاوری و بعدش بردن بخش که من اتاق خصوصی گرفته بودم خیلی خوب و راحت و تر و تمیز بود اول ۱۰ تومن گرفتن برای اتاق اما موقع ترخیص ۴ تومن رو دوباره پس دادن
تو اتاق ی سرمی با آمپول فشار برام زدن چون من درد داشتم گفتم سرم رو بیشتر کنم شاید مسکن هم داشته باشه بهتر بشم ولی اشتباه کردم انقباض ها زیاد شد و من انگار میخوام زایمان طبیعی کنم انقباض های خیلی شدید هر یک دقیقه میگرفت منو که جیغ میکشیدم رحمم سفت شده بود که پرستار اومد فشار داد تخلیه بشه اونجا خیلی وحشتناک درد داشت
بعد تموم شدن سرم دوباره خوب شدم و با شیاف درد ها کنترل شد چون آستانه تحمل دردم زیاده من فقط روز اول شیاف استفاده کردم دیگه بعدش خوب بودم استفاده نکردم
۱۲ ساعت بعد عمل از مایعات شروع کردم به خوردن
ساعت ۱۲ و ۴۵ عمل شدم ساعت ۱۰ شب بلند شدم راه رفتم و سرویس رفتم اینا دیگه بعدش خودم تنهایی میتونستم برم سرویس و لباس بچه اینا رو عوض میکردم پوشک عوض میکردم چون پرستار هم خوب از آب در نیومد و چیزی بلد نبود زیاد
فرداش ساعت ۲ مرخص شدم و اومدم خونه الانم با کمک همسرم به بچه میرسم
مامان ماهان مامان ماهان ۵ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین

خب من ۲۴ ام ماه قبل بخاطر کم شدن حرکات بچم رفتم ان اس تی و سونوی بیوفیزیکال دادم ولی چون متاسفانه دکتر سونوگراف یه دکتر طرحی بی تجربه بود بهم گفت بیوفیزیکالم ۲ از ۸ هستش وقتی اومدم زایشگاه ماماها گفتن میخوای سونوگراف بیمارستان هم سونو انجام بده بعد دیگه خلاصه سونوگراف بیمارستان گفت ۸ از ۸ هستش بیوفیزیکالم
دکتر بهم گفت بتا بزنم منم یه دوزش رو زدم فرداش رفتم شهر دیگه اونجا بهم گفتن بچه ام آیوجی آر شده ولی خونرسانیش اوکی هستش
دکتر توصیه کرد که یه هفته ی بعد مجدد سونوی بیوفیزیکال بدم که خب هفته ی بعد مجدد سونو شدم که وزن بچه توی ۲۲۰۰ مونده بود و درواقع چیزی زیاد نکرده بود که هیچ تازه خونرسانیش هم گفتند داره بد میشه و باید تا ده روز دیگه ختم داده بشه
دکترم گفت باید توی این ده روز هرروزش ان اس تی بگیرم
من خودم چون نمیخواستم دکتر دیگه ای منو عمل کنه به دکترم اصرار کردم که اگه مشکلی نیست خودش زودتر ختم بده که خب دکترم گفت بزار ۳۷ هفتت بشه بعد
دیروز خودم ظهری اومدم بیمارستان چون میخواستم شیفت عصر عمل بشم ساعت ۶:۳۰صبحانه خوردم و ساعت ۱۲:۳۰ رفتم زایشگاه برای گرفتن ان اس تی
اونجا دکتر بهم گفت ساعت ۵ عصر برم برای عمل
مامان ایلیا مامان ایلیا ۲ ماهگی
تجربه سزارین اول: من بیمارستان بوعلی همدان عمل شدم و حدود یکسال تحت نظر دکتر عظیمی بودم که خودشم عملم کرد هزینه بیمارستان حدود ۴۲ ۴۳ تومنی شد و ۶ تومنم دکتر به عنوان دستمزد گرفت. من صبح ساعت ۶ رفتم بیمارستان که یخورده زود و خود پرسنل هم نیومده بودن ولی از شش ونیم چنتا دیگه مامان هم برای عمل اومدن که من چون زودتر از همه رفته بودم نوبتمم برای عمل زودتر شد. اول رفتم بخش زایمان اونجا مدارک و تحویل دادم و سرم برام وصل کردن و سوند.هیچی از وصل کردن سوند نفهمیدم و اصلا درد نداشت ولی بعدش حس خوبی نداشت و احساس میکردم ادرارم میریزه که دوبار پرستار اومد چک کرد و تاکید کرد هیچ مشکلی نداره و فقط بخاطره شستشو فکر میکنم سوند شله . من از اتاق عمل هیچ ترسی نداشتم و ساعت نه رفتم اتاق عمل اونجا با دکترم صحبت کردم ولی از لحظه ای که آمپول بی حسی و بهم زدن و پرده رو کشیدن جلو چشمم استرس تمام وجودمو گرفت و به دکترم میگفتم من میترسم اونام همش باهام صحبت کردن و گفتن نفس عمیق بکش که بهترشدم همون پنج دقیقه اول کوچولو به دنیا اومد و بهم نشونش دادن که همه استرسم رفت ولی چون رو سینم احساس سنگینی میکردم و از استرس خیلی صحبت کردم و سرمو تکون داده بودم تهوع گرفتم و تو اتاق عمل مقدار کمی بالا اوردم که به اون وحشتناکی که فکر میکردم نبود و تو اتاق عمل همه چیز برای هراتفاقی مهیا بود بعد نیم ساعت بخیه زدن تموم شد و انتقالم دادن ریکاوری اونجا بچه رو اوردن بهش شیر دادم البته من بی حس بودم و همه کارارو پرستار کرد بهم گفتن تا یازده تو ریکاوری میمونم ولی فقط یه ربع موندم و انتقالم دادن اتاقی که بهم داده بودن ، عصر باوجودپمپ درد احساس درد کردم ک برام شیاف گذاشتن و بهتر شدم
مامان گل پسر مامان گل پسر ۲ ماهگی
پارت ۵
کل عمل شاید نیم ساعت یا چهل دقیقه شد.تو قسمت ریکاوری لرز شدیدی اومد سراغم که اونم بخاطر عوارض بی حسی بود.فقط گفتن تحمل کن پمپ درد هم برام گذاشتن.پتو روم انداختن خوب نشدم.ماساژ شکمی هم ۲ بار انجام دادن که چون سر بودم هیچی نفهمیدم. چون فشارم بالا بود گفتن باید یه شب بری آی سی یو.اونجا تا رفتم مامانم اومد دیدنم و همسرم.اکسیژن و اینا بهم وصل کردن،همچنان لرز داشتم و نزدیک صبح خوب شدم.دکتر گفته بود بهم اصلا سرت رو بلند نکن و زیاد تکوم نده وگرنه سردرد باهات میمونه،منم خیلی رعایت کردم.نصفه شب سِری از بین رفت و دردای بخیه‌م شروع شد.زیاد بود ولی قابل تحمل.صبح که شد بهم گفتن باید پاشی راه بری و کمکم کردن.لعنت به سزارین🤦🏻‍♀️درد عجیب و بدی بود که به غلط کردن افتادم!چند ساعت یکبار هم برام امپول های مختلف توی سرمم میزدن و شیاف میزاشتن.ظهر بردنم بخش و تحت مراقبت بودم.بچه رو هم در حد همون ۲ دقیقه سر عمل دیدم و دیگه بعدش بردنش.سراغش رو گرفتم و گفتن چون نفسش تند میزده همون یه شب تو دستگاه ان ای سی یو رفته،ولی همزمان با خودم یعنی نزدیک ظهر روز جمعه رفته تحت مراقبت های ویژه نوزادان،دیگه دستگاه بهش وصل نیس خدا رو شکر.وزن بچه هم ۲/۵۸۵ بود.
مامان نینی 🩵 مامان نینی 🩵 ۱ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۷
دیگه پرستارم یه چند ثانیه بچه رو چسبوند به صورتم و بچه رو برد تقریباً میشه گفت ساعت ۲ اینطورا وارد اتاق عمل شدم تا ساعت دو و نیم بچه به دنیا اومد و ۲:۴۵ ۳ از اتاق عمل بیرون اومدم و منو ببخش انتقال دادن و حدود یک ساعت و نیم بعد هم بچه رو آوردن ساعت ۴:۳۰ بچه را آوردن و همسرم هم بچه رو دید و یه حدود یه ساعت بعد هم رفت بعد دیگه پرستار اومد و توضیحات شیردهی و اینا رو داد و گفت که نباید سرمو تکون بدم و خیلی حرف بزنم منم خیلی سرمو تکون ندادم و فقط برای شیر دادن بچه بودش که یه مقدار سرمو جابجا می‌کردم آها راستی یادم رفت بگم توی اتاق عمل وسط عمل یه لحظه خیلی شدید حالت تهوع پیدا کردم ولی بالا نیاوردم ولی به محض اینکه بخش اومدم دوباره حالم بد شد و این بار بالا آوردم من نمی‌دونستم که باید تو اتاق عمل بگم پمپ درد می‌خوام و فکر می‌کردم باید قبلش بگم برای همین پمپ درد نگرفته بودم و بعدش که بی‌حسیم از بین رفت خیلی درد داشتم با وجود اینکه هم بهم مخدر زده بودن هم شیاف گذاشته بودن و هر چقدر می‌گفتم که مسکن بیشتری بزنید می‌گفتن نمی‌شه
مامان زندگی مامان مامان زندگی مامان روزهای ابتدایی تولد