اینارو نگفتم که بترسبد
بدن من برای زایمان طبیعی عاللیییی بود چون دردای شدیدم ۴ ساعت بود ملا قبل اون رو میتونیتم تحمل کنم
خیلی زود هم فول شدم با اینکه کل ۹ ماه من استراحت کردم دکتر استراحت نداده بود خودم تنبل بود
اونحوری که من بیکار بودم تو اون ۹ ماه هرکی حای من بود یک سانتم باز نمیشد
اما اشتباه کردم... چون طبیعت بدنم امادگی زایمان رو داشت اما خودم امداکیش رو نداشتم بلد نبودم کی چجوری زور بزنم
صبحونه نخورده رفتم... ساکم آماده نبود... هیچ چیزی درباره زایمان نمیدونستم....
اما شما این مارا رو نکنید
قشنگ آمادگی کسب کنید...
نمیگم ورزش و فلان انجام بدید ولی حداقل دوره ببینید که حین زایمان چجوری دردتون رو کنترل کنید تو هرمرحله چجوری زور بزنید حین زایمان کدوم ورزش رو انحام بدید
چی لخورید چی نخورید ....
توکل هم داشته باشید
من هی متوسل نیشدم ولی آخرش باهاشون درگیر شده بودم هی میگفتم خدایا یادم میمونه... چرا هیچ ماری نمیمنی؟ 😑😂 هلاصه با زمین و زمان درکیر بودم از همه طلبکار بودم
من تنها نکته مثبتی که داشتم این بود که نترسیده بودم... ترسم بعد دردای شدید بود قبل اون اصلا ترسی از زایمان نداشتم حتی تو حیاط موقع تحویل به زایشگاه ویلچرو دادن شوهرم اونم نامردی نمیکرد ویراژ میداد 😂 منم هی میگفتم اروممم ماشینت نیست که ولی چون میخندیدم باورش نمیشد با تند رفتن و پریدن از رو چاله چوله ها با ویلچر دردم بیشتر میشه😂

۶ پاسخ

بزرگترین اشتباهتم این بود که وسایلت اماده نبود ۳۵ به بعد باید ساک بچه رو ببندی دیگه حتی ۴۱ هفته ام دنیا بیاد بازم اماده باشه

چقدر زایمان سختی داشتی عزیزم ،خداروشکر که تموم شد خودت و بچه ات سالمید ، انشاالله خدا همیشه نگهدارتون باشه ❤️

ولی بنظر من اگه ماما همراه داشتی و حین درد ورزش های مخصوص میکردی و زور زدن رو بلد بودی
نه انقدر بخیه میخوردی نه انقدر طولانی میشد چون دهانه رحمت فوق‌العاده خوب باز میشده و حیف بوده واقعا🥲🥲🥲

من که با ورزش و شیاف و اما دگی وماماهمراه میگم طبیعی خیلی عوارض داره

آخیییی
الان بخیه هات خوب شده؟ مراقبت های بعد زایمان چطور بود سخت بود؟

ولی خیلی بخیه خوردی🥲 ناراحت شدم

سوال های مرتبط

مامان کنجد مامان کنجد ۱ ماهگی
.تجربه زایمان طبیعی پارت 3
دیگه جیغم میزدم و گفتن باید تو اون اوج درد تو حالت دستشویی زور میزدم وای زور زدن تو اون حالت اونم با انقباض 9 فینگر فراتر از تحمل آدم بود بعد 10دقیق گفتن بازم بخواب ببینیم سرش اومده یا نه که اصلا نیومد بود. به من گفتن برو حالت سجده و کمرتو تکون بده شاید اینجوری اومد اونم شاید 20دقیقه طول کشید و تقریبا 50دقیقه من تو این حالت بودم که گفتن تو دردا زور بزن قبل اون اجازه زور زدن نداشتم یه 5 دقیقه زور زدم سرش اومد تو کانال زایمان و انگاری دنیا رو بهم دادن انقباض ها واقعا دردش خیلی بیشتر از خوده زایمانه زایمان و خروج بچه حس سوزش و فشار داره و خیلی بهتر از انقباض هاست . بعد چند دقیقه زور سرش تقریبا اومد که با برش پرینه بچه به دنیا اومد و ساعت ودوازده بیست دقیقه به دنیا اومد . من ماساژ شکمی هم داشتم چون زیاد لخته خون تو رحمم بود که اونم مقداری اذییت کننده بود بخیه ام زیاد نبود ولی به دلیل اینکه من تا روز خود زایمان استفراغ داشتم و بدنم ضعیف بود و بدنم پروتئین کم داشت به جای 10دقیقه بخیه زدم یا ساعت یا شاید بیشتر شد هی بخیه میزد و سوزن هی خراب میشد .و من از اون روز از شدت درد بدون بالشت اصلا نمیتونم بشینم و بالشت دوناتی خریدم و رون و پاهامم چون چون یه ساعت برای بخیه و مابقی برای زایمان رو به بالا رو تخت بود از اون موقع عین ورزش کارا که میگیره عضله شون منم گرفته من تجربه دوم زایمانم بود ولی زایمان اولم خیلی راحت تر از الان بود .پس حتی تو یک نفر زایمان با دیگری متفاوته .
اگه سوال بود بعدا جواب میدم انشالله شما زایمان راحتی داشته باشید.
من از گاز هم استفاده کردم واقعا یا من دردهام زیاد بود یا اصلا تاثیرش رو متوجه نشدم .و بهم اجازه استفاده زیاد نمیدادن.
مامان آریان مامان آریان ۵ ماهگی
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان آنا مامان آنا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی، قسمت سوم
من بیمارستان صارم تهران زایمان کردم. کل زایمانم ۴ ساعت نشد و خیلی خوش‌زا محسوب می‌شدم. دکتر دکتر کرم‌نیا بود و از لحظه‌ای که اومد تا بعد تولد بچه کنارم بود و کلی بهم دلگرمی داد. بخیه‌هامم خودش زد و کارش حرف نداره. از اول بارداری هم من رو تشویق و حمایت کرد و واقعاً براش مهمه که کسی که می‌خواد طبیعی زایمان کنه. ماماها و محیط زایشگاه خیلی آروم بود و همه چیز داشت. همسرم از اول کنارم بود و حضورش خیلی تأثیر داشت. من همش نگران بودم که بعد اون همه درد کشیدن نتونم و سزارین بشم که خدا رو شکر اتفاق نیفتاد.
من باز هم برگردم عقب انتخابم زایمان طبیعیه. حالم از کسانی که سزارین شدند خیلی بهتره و احساس می‌کنم خیلی سلامت‌ترم.
برای تحمل اون درد خیلی آمادگی روحی و ذهنی لازمه و من خوشحالم که از پسش براومدم. موقع زایمان به خودم می‌گفتم این همه زن در طول تاریخ تونستن و تو هم می‌تونی و سعی کردم به بدنم اعتماد کنم. امیدوارم همه زایمان راحت و خوبی رو تجربه کنند.
مامان کایلین 💝 مامان کایلین 💝 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
تو‌دو بخش میزارم چون طولانیه و پرچالش
دقیق ۳۹ هفته و ۵ روز بودم و هیچ درد و علایمی نداشتم. رفتم دکترم گفت فشارت بالاست و باید زودتر بستری بشی چون از ۱۳ هفته متیل دوپا میخوردم. روز چهارشنبه ۱۱ تیرماه رفتم بیمارستان و بستری شدم. معاینه کردن و دوسانت باز بودم بدون هیچ علایمی چون پیاده روی زیاد داشتم. ساعت ۸ شب بهم امپول فشار زدن و ساعت ۱۱ شب کم کم درد پریودی اومد سراغم . همش ایت الکرسی و صلوات میفرستادم که خدایا کمکم کن. اولش قابل تحمل بود و با مامانمم گرم صحبت بودم تا ساعت ۱ دردام بیشتر و ببشتر میشد و فاصله دردا خیلی کم وکم میشد. این وسط هم هی معاینه پشت معاینه که متنفرم ازش. ساعت ۲ بود که تحملم تموم شد و هی میخواستم با تنفس کنترل کنم ولی نمیشد چون دردا وحشتناک بود. دکترم گفت ۴ سانتی برو تو وان اب گرم و کمرو شکمت رو ماساژ بده و اینکارو کردم دردام کنترل میشد .باز رفتم معاینه و ورزش با توپ و اب داغ که دردا بیشتر و بیشتر میشد طوری که صدام کل سالن رو پرمیکرد و با مشت میکوبیدم به تخت و میز حتی تو سرمم میزدم نخندین چون سخته. ساعت ۴ بود و من ۸ سانت بودم و زور پشت زور . ادامه کامنت ها
مامان همتا👨‍👩‍👧 مامان همتا👨‍👩‍👧 ۱ ماهگی
زایمان طبیعی
#پارت سوم ـ(مخصوص کسایی که میخوان زایمان طبیعی داشته باشن)
۱-اصلاااا از زایمان طبیعی نترسید من با نیروی خدماتی بیمارستان رو تختیمو انداختم اتاقم رو چک کردم قشنگ همه جاشو دیدم..
۲_اگر ماما همراه میگیرید حتما باهاش طی کنید که در دسترس باشه.
من گرفتم قرار بود یازده و نیم بیاد که ساعت یک اومد چون بروجرد نبود من نه سانت بودم عملا کار خاصی برای من نکرد..
۳-قسمت زور زدن رو ب من گفت که ممکنه سه ساعت طول بکشه و پنج دقبقه نشد چون خیلی همکاری کردم
۴-قسمت زور زدن رو حتماااا همکاری کنید چون برای خودتون راحت تره،
۵_زایمان طبیعی نعمتی از طرف خداست (به نظر من) هرکس میگه سخت نیست دروغه چون درداش گاهی طاقت فرساست اما ارززش رو داره چون بعد از اون کاااملا سالم هستید. من اگر صدبار هم برگردم عقب انتخابم همینه.
۶-ورزش و ماساژ پرینه و پله نوردی خیییلی تاثیر گذاره.. من پیاده روی تا سه ساعت هم داشتم... تا دردتون هم خیلی شدید نشده اصلاااا بیمارستان نرید مگر اینمه مشکلی پیش بساد خدایی نکرده... من اینکارو کردم و چند بار معاینه شدم که اذیت بودم
❤راحت بچمو بغل گرفتم بعدش
❤کل تایم بستریم رو با دخترم تنها بودم و سه بار شیر دادم سه بار عوضش کردم و همش خودم بودم.
وقتی میخواستم مرخص بشم توی سرویس اونجا خودم رو شستم و لباسام رو تنم کردم دخترم رو مرتب کردم... حتی موهام رو شونه زدم.. راحتی بعداز زایمان یکی از دلایلم برای انجامش بود...
🌹دیر پارت گذاشتم چون درگیر بودم و طول میکشید بتونم با شرایط کنار بیام..
🌹امیدوارم همه زایمان های راحتی داشته باشید و به سلامت نینی هاتون رو بغل بگیرید
🌹ان شاءالله که تجربیاتم به دردتون بخوره عزیزان😘😘😘
هر سوالی داشتید جواب میدم💖
مامان آنا مامان آنا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی، قسمت اول
من از اول بارداری‌م یوگا می‌رفتم هفته‌ای دو جلسه و دوست داشتم طبیعی زایمان کنم. وزن بچه توی سونو بالای نرمال بود و دکتر شک داشت. از هفته ۳۵ آب دورش کم شد و یک روز در میان سرم می‌زدم.
۳۷ هفته و چهار روز بودم و تازه پیاده روی و پله‌نوردی رو شروع کرده بودم. گل مغربی هم خریده بودم که هیچ وقت نشد استفاده کنم.
صبح با انقباض و درد بیدار شدم ولی فکر کردم عادیه فقط کمی لکه‌بینی داشتم. دردم آروم نمی‌شد ولی می‌گرفت و ول می‌کرد من شک کردم ولی منتظر زایمان نبودم. ساعت ۱۱ به ماما پیام دادم، گفت یه ساعت استراحت کن و کمپرس گرم بذار اگه بهتر نشدی برو بیمارستان. یک ساعت بعد هنوز درد داشتم، دوش گرفتم. ناهار خوردم و با همسرم وسایل رو جمع کردیم و رفتیم. می‌دونستم دارم زایمان می‌کنم ولی باورم نمی‌شد و به جز درد آروم بودم.
وقتی رسیدم و دکتر اورژانس معاینه کرد، گفت کیسه آبت پاره شده و چهار سانتی. من اصلا باورم نمی‌شد. نفهمیدم کیسه آبم کی پاره شده چون آبی خارج نشده بود.
نیم ساعت طول کشید تا همسرم کارهای پذیرش رو کرد و رفتیم زایشگاه. به زایشگاه که رسیدم درد و خونریزی زیادی داشتم. دردم در حدی بود که سنگینی دستگاه ان اس تی رو نمی‌تونستم تحمل کنم. اولین معاینه شش سانت شده بودم و پیشرفتم خیلی خوب بود. ساعت ۳ و نیم بود و من خیلی درد داشتم و بی‌قرار بودم. چون کیسه آبم پاره بود اجازه ورزش نداشتم زیاد ولی تغییر پوزیشن دادم و راه رفتم. ساعت ۴ دکتر اومد و من ده سانت بودم. خواستم اپیدورال بگیرم که گفت حیفه و تو دیگه زاییدی. یک ساعت آخر دردم خیلی شدید بود و چون بلد نبودم درست زور بزنم کمی زمان برد. چند بار کم آوردم و به همسرم گفتم نمی‌تونم ...
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان جوجه ی من🐣🩷 مامان جوجه ی من🐣🩷 ۳ ماهگی
مامان فراز مامان فراز ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت سوم

خلااااااصه بعد از تلاش های فراوان و تحمل بسیار😮‍💨 معاینه شدم ۸ سانت بودم و اومدن کیسه ابمو پاره کردن. اصلا اصلا درد نداشت یا شایدم من درد خودم زیاد بود متوجه نشدم. بهرحال یه عااااالمه اب ریخت بیرون و انقباض بعدی گرفت. حین انقباض ماما گف چند تا زور محکم بزن. زدم و بلافاصله گفتن فول شدی منو بردن رو تخت زایمان. حدودا یک ربع روی تخت زایمان بودم که با هر انقباض زور میزدم. دیگه به اون صورت درد نداشتم فقط بهم فشار میومد. ساعت ۱:۴۵ بامداد پسرم بدنیا اومد. حدودا ۳-۴ سانتم بخیه خوردم. موقع برش زدن اصصصصلا متوجه نشدم. گفتن قبلش به همونجای برش بی حسی تزریق کردن ولی من اونم نفهمیدم🥴 در کل از زایمان طبیعی راضی بودم فقط این چند روز که اومدم خونه جای بخیه ها اذیتم کرد وگرنه من هیچ درد و مشکلی نداشتم. اگه دوباره برگردم عقب بازم طبیعی رو انتخاب میکنم ولی از این دیرتر میرم بستری میشم چون فک میکنم بیشتر دردایی که کشیدم بخاطر سرم و امپول فشار بود اگه خودم تو خونه پیشروی میکردم شدت دردا کمتر بود
همین❤️